رگ خواب، عاشقانه ای دیگر از حمید نعمت الله/ اثر سینمایی که روایتگر جهان رنگارنگ زندگی یک زن است
حمید نعمت الله جزو فیلمسازان غیر قابل پیش بینی سینمای ایران است، کسی که سالها عمر خود را در سینما و تلویزیون گذاشته و با سابقه ای طولانی و تجارب گرانبها نشان داده که به خوبی کاگردانی کردن را بلد است، او با فیلم اول خود، بوتیک به همه ثابت کرد که چه پتانسیل قوی ای در خلق درامی عاشقانه با بازی های متفاوت و حتی بازیگران متفاوت دارد، اشراف حمید نعمت الله به کارش عیان است، سریال وضعیت سفید را به یاد بیاورید، آن بازی درخشان پسرک نوجوان قصه که اساساً بازیگر هم نبود و در غالب شخصیت اول سریال بازی درخشانی را به نمایش گذاشت.
نعمت الله در رگ خواب اگرچه در انتخاب بازیگر قدری محطاتانه تر عمل میکند و بازیگر شخصیت اول را به لیلا حاتمی میدهد، بازیگری که برای شخصیتی چون مینا، دقیقاً خود جنس است و چنین زنی را از لیلا حاتمی بارها در فیلمهایی مثل لیلا، سر به مهر و… دیده ایم، اما حاتمی در اینجا باز هم بازی ای فوق العاده ارائه میدهد و شاید بتوان نقطه ی ریسک فیلمساز را به انتخاب بازیگر نقش اول فیلم نسبت داد، کوروش تهامی، بازیگر خوش چهره و با استعدادی که مدتی است در دنیای سینما کمرنگ شده و حالا در آستانه ی میانسالی نقشی را بازی میکند که دارای پیچیدگی های شخصیتی زیادی است و انصافاً در درآوردن شخصیتی که از کامران در رگ خواب میبینیم عالی عمل کرده است، هر چند که نیمه ی دوم شخصیتی را به خوبی نیمه ی اول فیلم نمیبینیم اما این موضوع چیزی از توانایی ها و ارزشهای تهامی کم نمیکند و هر دو شخصیت بازیهای روان و خوبی ارائه میدهند.
رگ خواب فیلم خوش ساختی است، فیلم آغاز خوبی دارد و جریان روایت فیلم با مونولوگهای شخصیت مینا ریتم خوبی به حال و هوای فیلم و صحنه ها داده است و درام با ریتمی خوب پیش میرود و روند نزدیک شدن دو شخصیت اصلی یعنی مینا و کامران به خوبی درآمده و مخاطب رفته رفته و به شکلی خوب به شکل گرفتن درام نزدیک و نزدیکتر میشوند اما در ادامه، بخصوص در یک سوم پایانی فیلم، همین رویه قدرت خود را از دست داده و متاسفانه فیلم در یک سوم پایانی به شکلی باور پذیر پیش نمیرود و دنیای شخصیت اول به شکل نا معقولی تا به سر حد نابودی میرسد و در پایان هم با پایان بسته و روشنی مواجه نیستیم!
هر چند که رگ خواب در فیلمنامه از الگوهای کلاسیک سینما پیروی نمیکند و میخواهد به شکلی مدرن و مونولوگ محور پیش برود، اما این رویه تا دو سوم آغازین فیلم به شکل درستی پیش میرود و حتی شاید بشود فیلمنامه را در چنین الگویی جای داد و دقیقا همین مسئله است که باعث میشود یک سوم پایانی فیلم قدری از فیلم بیرون بزند!
فیلمنامه سعی دارد ما را با دنیای شاعرانه، عاشقانه و روحیات لطیف زنانه شخصیتش آشنا کند، زنی میانسال که در زندگی روی خوشی و اقبال ندیده است، زیباست و جویای استقلال، اما گویی همه ی زنان دست آخر به تکیه زدن به شانه های مردی رویایی محتاجند و مینا که سرخورده از ازدواج اولش است، درگیر رابطه ای میشود که طرف مقابل با برنامه ریزی ای دقیق فقط قصد سوء استفاده از وی را دارد و این مسئله مینا را تا به سر حد مرز نابودی میکشاند. فیلم در درآمدن دنیای شخصیت اولش به خوبی عمل میکند و مخاطب به خوبی و رفته رفته وارد دنیای لطیف زنانه اش میشود، این مسئله آنقدر ملموس است که برای من که یک مخاطب مَرد برای فیلم هستم به شکلی تمیز قابل لمس است و حتی در پاره ای از اوقات حس همزات پنداری با شخصیت اول؛ حال آنکه شاید شنیدن چنین رویدادی در دنیای بیرون از فیلم برایم خنده دار باشد! فیلمساز به خوبی میتواند احساسات مخاطبش را به دست بگیرد، ما در هنگام تماشای فیلم برای مینا غصه میخوریم و این هدف رگ خواب است که در این مورد موفق عمل کرده است.
اما چه میشود که مینا تا این حد به کامران اعتماد میکند؟! چرا کامران که آنقدر خود را شیفته ی مینا میداند آنگونه با او رفتار میکند؟! پاسخ به این سوالها نیاز به موشکافی لایه های پنهان فیلم دارد که میتوان به شرایط مختلفی نظیر شرایط جامعه، شرایط زندگی کامران، مینا و دیگر مسائل نسبت داد، شاید در نگاه اولیه بنظر برسد که فیلمساز فقط خواسته دنیایی زنانه را به تصویر بکشد و قصه ای غم انگیز و… اما مطمئنا این فقط تمام ماجرا نیست و با بررسی لایه های بعدی فیلم میتوان به نکات دیگری بخصوص در زمینه تحلیل جامعه شناسانه رسید.
فیلم در تکنیک خوب عمل میکند و نکته ی خاصی در فیلم به چشم نمیخورد و همین موضوع بیانگر کار خوب فیلمبرداری، تدوین و صداگذازی است و میتوان نمره ی بالای قبولی را به تمام عوامل فیلم داد. از جمله ی مسائل شاخص فیلم صدای همایون شجریان است که در جایی از فیلم به صورت نماآهنگی پیش میرود و در خلق فضاسازی با آن موسیقی و شعر بی نظیرش فوق العاده عمل میکند.
در پایان، تماشای فیلم رگ خواب را به کسانی که طرفدار سینمای پر از داستان و موقعیت و… هستند پیشنهاد نمیکنم، اما به مخاطبانی که به سینمای روانکاوانه و جامعه شناسانه بالاخص دنیای زنانه علاقه دارند، پیشنهاد میکنم.
نویسنده: محسن سلطاندوست