کمتر از ۱ درصد، فایده عملی ایران از تعهد نخ نما شده برجام!/ تسامح در برابر قدرت های خارجی آرزوهای یک ملت را بر باد می دهد
اما متاسفانه باید گفت گذر زمان برای برجام اثری جز نخ
نما کردن آن چیزی نداشته است. نخ نما شدن تعهدی بین المللی که کشوری بد عهد
به نام ایالات متحده به رهبری مردی معلوم الحال همچون ترامپ یکی از اثر
گذارترین طرفها در برنامه جامع اقدام مشترک است.
گاهی در برخی از محافل سیاسی شنیده می شود که ما نباید انتظار داشته باشیم
که تعهدات ما و سایر کشورها در برجام یکسان و به اصطلاح ۵۰ -۵۰ بوده باشد
چرا که این ۶ کشور ابرقدرت هستند و از لحاظ قدرت چانه زنی و جایگاه بین
المللی دارای دست برتر بوده اند.
و به این ترتیب و بالطبع امتیازات داده شده و گرفته شده در این مذاکرات نیز نباید در میان دو طرف مذاکرات بالسویه باشد و این انتظار در مقام عمل و از منظر واقع بینی به روندهای بین المللی واهی است.
اگر ما جریان این استدلال را بپذیریم و موافقت کنیم که مذاکره کنندگان جمهوری اسلامی ایران در جریان مذاکرات هسته ای با ۶ کشور قدرتمند جهان فقط توانسته اند به ۱۰ درصد از خواسته های خود برسند و چون طرف مقابل قوی بود بیش از این عایدی نداشتیم.
با قبول تمامی این پیش فرضها سوال اینجاست که جمهوری اسلامی ایران در مقام عمل به چند درصد از تعهدات خود در بر جام پایبند بوده است؟پر واضح است که به استناد تمامی گزارش گران بین المللی جمهوری اسلامی ایران به تمامی تعهدات خود در برجام عمل کرده است و حتی برخی از تعهدات را داوطلبانه و پیش از موعد مقرر به انجام رسانده است.
حال سوال اساسی تر به ذهن خطور می کند که طرف مقابل و در اینجا خاصه ایالات متحده امریکا به چه میزانی به تعهدات خود در برجام در مقام عمل پایبند بوده است؟اگر واقع بینانه و به دور از هرگونه موضع گیری سیاسی به این سوال پاسخ دهیم می توان گفت تقریباً ایالات متحده امریکا فقط به ۱۰درصد از تعهدات خویش در برجام عمل کرده است که با به کارگیری یک معادله ساده ی ریاضی می توان فایده ی عملی کشورمان را در برجام کمتر از ۱درصد در نظرگرفت.
متأسفانه در مقام عمل همانطور که رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز بارها بر آن تأکید کرده بودند امریکائیها بد قول و فریبکار هستند و به هیچ یک از تعهدات خود هرگز عمل نکرده اند.ماجرا از آنجا حاد می شود که ما هیچ گونه ضمانتی اجرایی از طرف مذاکره ی خود جهت اجرای تعهداتشان اخذ نکرده ایم.
با این وجود هیچ چشم انداز روشنی را برای آینده ی برجام در مقام عمل نمی توان متصور بود.آنچه که در عمل از ایالات متحده در دو سال گذشته دیده شده تشدید تحریمهای ظالمانه،تحریک عربستان سعودی بر ضد جمهوری اسلامی ایران و به راه انداختن جنگ هویتی و ایجاد و دامن زدن به تعارضات عمیق هویتی در روابط دو کشور از طریق عوامل خود در دستگاه سیاست خارجی عربستان سعودی همانند عادل الجبیر،تقویت گروههای تروریستی در منطقه و صرف توان نظامی،اقتصادی و انسانی جمهوری اسلامی ایران و…است.
در پایان برجام و تجربیات تلخ ناشی از آن بار دیگر بر ملت بزرگ ایران ثابت کرد که تساهل و تسامح در برابر هر قدرت خارجی به مثابه فرو ریزش آمال و آرزوهای یک ملت با هر پیشینه ای است. اما اتکا بر توانائیهای داخلی و تحمل مرارتها و مصائب ناشی از تحریمها و بالا بردن سطح توانائیها در سطوح مختلف منجر به حفظ اقتدار و صلابت یک ملت خواهد شد.امروز در عرصه ی بین المللی ملتی سر افراز و زبانزد است که از سر اقتدار و نه از سر ضعف و ناتوانی در مسائل بین المللی اعلام موضع کند.
امروز مسأله این است که چرا کشورهایی که خود سلاح اتمی دارند بر دیگران آن را تحریم می کنند؟چرا تنها کشور به کار گیرنده ی سلاح اتمی در کل تاریخ بشریت خود چنین ادعایی می کند؟آیا بر اساس اقتدارش در نظام بین المللی است؟یا بر اساس ضعف ما او چنین ادعای کدخدایی می کند؟ و یا هر دوی اینها؟ کمی تأمل ما را به نتیجه ای مبرهن و واضح می رساند که همه ی مسأله در این است: قدرت و بی قدرتی.
انتهای پیام/