نهنگی که به گِل نشست/ فیلمنامه ای که حرفی برای گفتن ندارد
همانطور که در بالا گفته شد نهنگ عنبر دو در فیلمنامه حرفی برای گفتن ندارد و به صرف پرداختن به موضوعات و صحنه های جذابی که در نسخه ی اولیه وجود داشته بسنده کرده و با قرار دادن موقعیتی پیش پا افتاده (در راه جاده ی شمال به سمت مراسم عروسی و یادآوری خاطرات) در دل آن جا داده و تمام هدف فیلمساز خنداندن مخاطب است که در آن هم خیلی موفق نیست و این همان نکته ای است که در این فیلم رعایت نشده و در نسخه ی اولیه بخوبی به آن پرداخته شده بود، یعنی خنداندن مخاطب در راستای اهداف و نشان دادن محتوا و مفهومی خاص و نهنگ عنبر دو از این ناحیه بیشترین آسیب را میبیند و اضافه کردن شخصیتی که نقش آن را حسام نواب صفوی بازی میکند هم نتوانسته چیزی به فیلم اضافه کند و فیلم در سردرگمی و عدم توانایی برای تعریف یک قصه ی جذاب برای مخاطبش به سر میبرد، بازیهای خوب عطاران و مهناز افشار اگرچه قابل قبول است اما به لطف فیلمنامه ی ضعیف آنها هم دیده نمیشوند و در این بین حضور علی قربان زاده در فیلم علامت سوال بزرگی است که بی پاسخ میماند و اساساً حضور و دیالوگهای مابین رضا ناجی و علی قربانزاده هیچ کمکی به فضا نمیکند که هیچ، اگر آنها را از فیلم جدا کنیم هیچ آسیبی به فیلم نزده ایم و شوخی ها و فضاسازی کمیک بین این دو شخصیت هم بسیار خام و ناکارآمد هستند.
فیلم به لحاظ اجرایی قابل قبول است، هر چند که بنظر میرسد نهنگ عنبر در نسخه ی شماره یک خود در کارگردانی و دکوپاژ ومیزانسن هم عملکرد بهتری دارد و واقعا هر چه که فکر میکنم نهنگ عنبر دو چیزی بیش از این ندارد که بشود به آن پرداخت و شاید بهترین توصیف برای آن همان تیتری است که برای آن در نظر گرفتم «نهنگی که به گِل نشست» نهنگ عنبر دو وجه اعتبار نهنگ عنبر را هم از بین میبرد و این موضوع مسئله ی تاسف باری است، هرچند که برای کارگردانش سود سرشاری ناشی از فروش حاصله ی فیلم در گیشه داشته اما به لحاظ سینمایی قطعاً یک نمره منفی بزرگ در کارنامه ی هنری اوست.
منتقد: محسن سلطاندوست
انتهای پیام/