یلدای انتظار تو آقا سحر شود/ یلدا ز یمن حضور تو چون گهر شود/ امشب شب یلداست شب ناب ، غزل های فراوان

در آستانه یشب یلدا گلچینی از اشعار شاعران البرزی در مورد این روز که سروده شده است را برای علاقمندان منتشر نمودیم.

بهروز قاسمی-یلدای انتظار 

آقا بیا که بودن ما معتبر شود
یلدای انتظار تو آقا سحر شود

آقا بیا بیا به خدا این سفر بس است
چشمم به زیارت رویت مفتخر شود

بی تو تمام لحظه ها آمیزه با غمند
آقا بیا که یلدای ما چون شکر شود

مولا اگر نبودنت عادت شود بد است
جان حسین بیا که ز ما رفع شر شود

در این شب قشنگی که چشمم به راه توست
مگذار که انتظار ظهورت هدر شود

آقا بیا که باغ دلم گل دهد دمی
با تو تمام باغ جهان پر ثمر شود

مولا، «رها» به دیدن تو دل سپرده است
یلدا ز یمن حضور تو چون گهر شود

سیف الدین حسین زاده

امشب شب یلداست شب ناب ، غزل های فراوان

خندیدن یک باغ گل تشنه به خندیدن باران

فامیل همه جمع و پر از لذت دیدار دوباره

گرم است شب سرد زمستان به دل آرامی یاران

آنقدر فراوان شده لبخند که انگار بهار است

آری به خدا هست ببین خنده به لب ها شده مهمان

از میوه هر آنچه که دلت خواست مهیاست در این بزم

آجیل به هر رنگ و به هرطعم و خندان لب قندان

این معجزۀ هم نفسی هاست از این سنت دیرین

در خانۀ من خانۀ تو خانۀ ما مرده زمستان

شب رفت و سحر شد ، و رسیدیم به این بیت گوهر بار

یارب نکن این جمع به نفرین زمستانه ، پریشان

بهروز قاسمی

امشب دل خود ز غم جدا می بینم
از روزن شب نور خدا می بینم

در پشت حصار این شب یلدایی
در بند غزل ترا «رها» می بینم

سیف الله باقریها

شب یلداست، دل تنگم،مگر حالم نمیدانی؟
پریشان خاطرم امشب،تو احوالم نمی خوانی؟

شب احساس عاشق ها و رویاهای شیرین است
من این سان پر تب و تابم، کنارمن نمی مانی؟

به رسم ناب دیرین و به یاد همدلی هامان
بیا تا باز برگردیم، به آیین غزلخوانی

تفال میزنم اما ،به سر شور دگر دارم
بیا و می بده جانا،شراب ناب روحانی

کنارت دلخوشم اما،کمی با من مدارا کن
بیا و مهربانی کن، به آیین مسلمانی

هوای کودکی دارم ولی کو قصه گوی ما
تورادیدم در این مصرع،که داری اشک پنهانی

شبی ماناست دلشادم،از اینکه دل به تو دادم
هوای عاشقی دارم در این یلدای ایرانی…..

بیا با قلبمان هردو،هواخواه کسی باشیم
که حتی دلبری کرده از آن معشوق کنعانی…

بهروز قاسمی

من یاد ترا ز غم تمنا کردم
هجران ترا همیشه حاشا کردم

یلدای ندیدنت مرا خواهد کشت
شب را به گمان فدای فردا کردم

انتهای پیام/