"هدیه سال نو"نمونه ای بارز از عشق و گذشت/ اثری از جنس مردم که مورد استقبال قرار گرفت
به گزارش گروه فرهنگی " تیتریک"؛ حمیده علیزاده منتقد در نقد کتاب "هدیه سال نو" نوشته اوهنری در یادداشتی اختصاصی برای "تیتریک" نوشت:کتاب هدیه ی سال نو به نویسندگی ویلیام سیدنی پورتر معروف به اوهنری و به ترجمه ی زهرا حاجی سید تقی و نقاشی آن اشنر است؛این اثر مخصوص کودکان و نوجوانان است.
او هِنری مشهور ترین نویسنده داستان های کوتاه زمان خود بود او در جنوب امریکا در ایالت کارولنیای شمالی به دنیا آمد.وی مدت زیادی به مدرسه نرفت ولی به مرور زمان خواندن را فرا گرفت.در جوانی داستان های بسیاری می نوشت بعد ها او کارمند بانک شد و به دلیل اشتباه در شمارش پول ها به زندان افتاد ،پس از سه سال دریافتند که او بی گناه است و از زندان آزاد شد.در زندان داستان هایی با عنوان اوهنری نوشت و پس از بیرون آمدن از زندان در روزنامه ای مشغول کار شد و برای چاپ هر داستانش به او صد دلار می دادند.
اوهنری مردم را دوست داشت و بیستر داستان هایش درباره مردم تهی دست و مشکلاتشان است .
روزهای پایانی سال گذشته وشب کریسمس فرا رسیده است،دلا در حال شمردن پول هایی است که پنی پنی آنها را پس انداز کرده تا بتواند هدیه قابل قبولی برای همسرش جیم تهیه کند؛ تمام پول هایی که ذخیره کرده از خریدهای کوچکی است که برای خانه انجام می داده و هر بار یک پنی را کنار می گذاشته،اما دلا پول ناچیزی دارد او نمی تواند با این پول هدیه را بخرد بسیار غمگین است و کاری جز گریه کردن نمی تواند انجام دهد.
دلا و جیم در آپارتمان کوچک و محقری در نیویورک زندگی می کنند .آپارتمانی با وسایل کهنه و مستعمل که قشنگ نیست اما به هر حال خانه این زن و شوهر جوان است .جیم حقوق کمی دارد که به سختی کفاف زندگی در شهر بزرگی مثل نیویورک را می دهد ، جیم مرد خوب وخوش قلبی است ودلا می خواست هدیه ای ارزنده برای جیم عزیزش بخرد.
ناگهان دلا جلوی آینه رفت و او که موهای قهوه ای زیبا و بلندی داشت فکری در ذهنش شکل گرفت و فوراً پالتوی کهنه خود را پوشید و بیرون رفت، از آپارتمان خارج شد و به یک آرایشگاه رفت و قبل از اینکه پشیمان شود موهای خود را به قیمت 200 دلار فروخت .
دلا و جیم صاحب دو چیز بودند که برایشان بسیار با ارزش بود یکی ساعت طلای جیم که به پدرش و قبل از او هم به پدربزرگش تعلق داشت و دیگری موهای قشنگ و قهوه ای رنگ دلا بود. آنها فکر می کردند که موهای دلا گرانبهاتر از جواهرات همه ملکه های دنیاست و همچنین عقیده داشتند که ساعت طلای جیم از جواهرات هر امپراطوری با ارزش تر است.
دلا از این مغازه به آن مغازه می رفت و دنبال هدیه مناسبی می گشت و بالاخره او هدیه را پیدا کرد زنجیری از جنس طلای سفید برای ساعت طلای جیم که زیبایی آن را دوچندان می کرد .گرچه زنجیر گران بود ولی جیمی لیاقت آن را داشت.
با خوشحالی به خانه برگشت نگران عکس العمل همسرش از کوتاه شدن موهایش بود. منتظر جیم شد تا از سر کار به منزل برگردد. جیم همیشه به موقع به خانه می رسید وتاخیر نداشت .
بالاخره جیم وارد آپارتمان شد .با اینکه فقط بیست و یک سال داشت اما بسیار لاغر و افسرده به نظر می رسید داخل اتاق شد مات و مبهوت شده بود نه عصبانی بود و نه متعجب.دلا به سوی جیم رفت و موضوع را برای او تعریف کرد.
در قسمتی از کتاب آمده که :«تو می گویی موهایت را از دست داده ای ؟آن موهای زیبا و بلند دیگر وجود ندارند؟»
و دلا گفت:«بله ،آنها از دست رفته اند . موها را فراموش کن جیم من آنها را به خاطر تو فروختم .»
جیم که انگار تازه از خواب بیدار شده است به همسر خود می گوید :"هیچ چیز حتی کوتاه کردن موهای تو نمی تواند ذره ای از عشق من به تو را بکاهد."
بسته کوچک و قشنگی از جیبش بیرون می آورد و به دلا می دهد . دو عدد شانه ی زیبا با سنگهای درخشان بر رویش که دلا آرزوی داشتن آنها را داشت .او گفت ک عیبی ندارد موهایم خیلی زود بلند می شود و می توانم از آنها استفاده کنم .حالا صبر کن ببین من چه هدیه ای برات خریده ام .وقتی زنجیر را به همسرش داد جیم روی تخت دراز کشید و و به دلا گفت که من ساعتم را فروختم تا برای تو آن شانه ها را بخرم.
شاید این روزها با این همه مشغله و پیشرفت تکنولوژی و زندگی ماشینی کمتر می توان نمونه هایی از این دست عشق ها را به چشم دید.اما نویسنده به طرز جالبی به توصیف لحظه ها و صحنه ها پرداخته و همچنین زندگی فقیرانه آن دو و زیبایی موهای زن داستان را ماهرانه به تصویر کشیده است .در واقع نویسنده توانمندی خود را در نوشتن به رخ خواننده می کشد.
زندگی ای که حاضر می شوی در آن تمام دارایی خود را بدهی تا عشق زندگی خود را خوشحال کنی.
اوهنری در سال 1910 در گذشت ،در آن زمان نویسنده مشهوری بود .هنوز هم مردم بسیاری داستانهایش را می خوانند شاید به دلیل اینکه ازمردم سخن می گوید و از خود آنها بود.
انتهای پیام/ م