احیای شعری گمنام در مدح امام باقر (ع)
به گزارش گروه فرهنگی «تیتر یک»؛ امیررضا (بدرالدین) احمدی شاعر البرزی طی یادداشتی اختصاصی برای «تیتر یک» به احیاء و بررسی قصیدهای منتشر نشده و مهجور از سید محمدعلی ریاضی یزدی پرداخت: در پیشینه مکتوب شعر، در آثار قدمای ادبیات فارسی و آئینی آثاری که در مدایح، مناقب، مراثی و میلادیه با موضوع خاص و مستقل در رثای امام محمدباقر (ع) سروده شده، اگر چه کم نیست متاسفانه بسیار هم نیست.
یکی از خلأهای بزرگ جامعه ادبیات، عدم وجود یک کتاب و مجموعه اشعار مستقل و وزین با موضوع خورشید پنجم شیعیان است که متأسفانه با وجود پیشینهای مکتوب و پشتوانه اشعار و آثاری مستحکم در رثای امام باقر (ع) هیچ مجموعه وزین و منقحی با نام وی در کتابخانه ماندگار ادبیات آئینی راه پیدا نکرده است.
یکی از شاعران بزرگ و قلههای رفیع ادبیات آئینی، سید محمدعلی ریاضی یزدی، ملک الشعرای آستان حضرت معصومه (س) است که در سال ۱۲۹۰ خورشیدی دیده به جهان گشود، پدرش سید ابراهیم ریاضی و شناسنامه ریاضی در خاندان وی به دلیل زنده نگه داشتن نام جدشان سید ریاض الدین یزدی است که از عارفان نامدار یزد بود.
ریاضی یزدی آثار ماندگار زیادی در تاریخ ادبیات آئینی به نام خودشان ثبت کرده و بیشتر آثارشان در توحید، مدح و منقبت حضرات معصومین (ع) است.
۲ قصیده ناب او بر چهارچوب ۲ در از دربهای حرم علی بن موسی الرضا (ع) منقوش و ایضاً کتیبه بالاسر حرم حضرت معصومه (س) حاوی اشعار اوست.
دیوان اشعار ریاضی تا کنون ۴ بار به زیور طبع آراسته شده، اما در تمام این ۴ مجلد نواقص بسیاری به چشم میخورد. کاش روزی توفیق تصحیح و پژوهش جامع و کامل این دیوان را بیابم.
به بهانه میلاد با سعادت حضرت باقرالعلوم (ع) با بررسی دواوین مختلف در دیوان قدمی و نایاب ریاضی یزدی در کتابخانه شخصی خود در صفحه ۳۰۷ به مثنوی زیبایی در رثای امام پنجم برخوردم که متأسفانه در میان آثار ماندگار ریاضی مهجور و گمنام مانده است.
امیدوارم با این یادداشت پژوهشی، شعر فاخر آئینی احیاء و از سایه گمنامی خارج شده و به قله شهرت برسد و قدمی خیر و خدمتی در مسیر احیای آثار مهجور و گمنام ادبیات آئینی باشد.
متن کامل شعر به شرح ذیل است:
ای آینه ی جمال احمد
وی نام گرامی ات محمّد
ای مهر سپهر و ماه انجم
هفتم معصوم، امام پنجم
سر خیل اوائل و اواخر
دریای علوم؛ امام باقر
ای طالع تو قرآن سعدین
وی نسل تو نجل پاک نَجْدَین
از مادر و از پدر به گوهر
بردی نسب از دو سو به حیدر
یک جدّ تو شاه کربلا بود
جدّ دگر تو مجتبی بود
چون دور قمر به «پنجه و هفت»
از هجرت پاک مصطفی رفت
میلاد تو غُرّه رجب شد
لبریز جهان، ز نور ربّ شد
ای سِدره ی عرش و طور سینین
وی نوگل باغ آل یاسین
ای نور تو، نور نخله ی طور
وی روی تو شرح سوره نور
والشّمس شعاع ماه رویت
والّلیل، سواد مشک مویت
گنجینه ی حکمت الهی
بخشنده ی تاج پادشاهی
ای خاک درِ تو افسر من
و ای دیده جابر از تو روشن
نادیده تو را سلام می داد
جدّت که سلام حق بر او باد
ای خازن وَحی و طورِ تنزیل
قرآنْ آموزِ صد چو جبریل
قول تو و گفته ی پیمبر
حکم تو و حکم حی داور
قرآن کریم را اگر جان
بخشد دم روح بخش یزدان
چون خلقت تو تمام گردد
ناطق شود و امام گردد
هستند موافق و مطابق
قرآن حق و امام ناطق
خواندم ز امام، داستانی
آن به، که بگویم و بدانی
روزی پی بخت آزمایی
می کرد عرب هنرنمایی
صف بسته سپاهیان سرباز
گُردان و یلان ناوک انداز
بر دوخته بر هدف دو دیده
صد بار، زِه کمان کشیده
هر گوشه یکی نشانه می کرد
تیری ز کمان کمانه می کرد
تا بخت و هنر که را گزیند
تا تیرِ که، بر هدف نشیند
چون بخت کسی نکرد یاری
حاصل همه بود شرمساری
در جمع «هشام» بود حاضر
او خواست مگر امام باقر
اقبال و هنر بیازماید
تیری به هدف رها نماید
بگرفت کمان، ولی داور
بنشاند به تیر رفته، تا پر
گفت: ای به فدای اوستادت
این مایه هنر که یاد دادت؟
فرمود که خاندان عصمت
تعلیم دهند از صباوت
هر جا هنری است رهنمون باش
هر جا که فنی است ذو فنون باش
باشد که تو را به کار آید
مؤمن همه فن حریف باید
خلص و تمت