«تیتر یک»/
فرازهایی از وصیتنامه شهید علی رمضانپور + تصاویر
در این یادداشت به بیان فرازهایی از وصیتنامه، خاطرات و زندگینامه شهید شهید علی رمضانپور میپردازیم.
به گزارش گروه استانی «تیتر یک»؛ در این یادداشت به بیان فرازهایی از وصیتنامه، خاطرات و زندگینامه شهید شهید علی رمضانپور میپردازیم.
فرازهایی از زندگینامه شهید
شهیدی از کرج که مزارش در شهر پاوه است...
شهید علی رمضانپور در سال ۱۳۴۰ در جوادیه تهران دیده به جهان گشود، پنج ساله بود که خانوادگی از تهران به کرج نقل مکان کردند و در خیابان زرندی چهارصد دستگاه ساکن شدند.
علی دوران ابتدایی را در مدرسه فاتح (شهید مصطفی خمینی جهانشهر) گذراند و اول راهنمایی بود که خانوادهاش به باغستان نقل مکان کردند و دوران راهنمایی را در مدرسه راهنمایی ترقی در گوهردشت طی کرد.
علیرغم این که از هوش سرشاری برخوردار بود و در مدرسه شاگرد ممتاز بود، اما به دلیل فقر مالی خانواده مجبور شد مدرسه را رها کند و برای کمک در امرار معاش خانواده در یک آهنگری مشغول به کار شود.
بعد از سه سال شاگردی چون بازار کار آهنگری مناسب نبود، به تهران رفت و نزد داییاش در خیابان ترقی مشغول به پرسکاری شد و بعد از آن بود که علی برای درس خواهرش خیلی اهمیت قائل میشد و همیشه به پدر و مادرش سفارش میکرد که بگذارند خواهرش درسش را بخواند.
نزدیک بودن خانه به مسجد باعث شده بود که علی با مسجد، قرآن و اهل بیت (ع) انس و الفت خاصی پیدا کند، بهخصوص جلساتی که در مسجد بود علی در آن جلسات به صورت فعال شرکت میکرد؛
به نمازش خیلی اهمیت می داد، با قرآن مأنوس بود، به مادر و پدرش خیلی احترام میگذاشت و باادب و مهربان بود.
یک سال از اشتغال او در پرسکاری میگذشت که جرقههای انقلاب شعلهور شد و خانواده علی از طریق دایی خبردار شدند که او در راهپیماییها و درگیریها شرکت میکند و آخر هفتهها که به خانه میآمد خانواده را از حضورش در راهپیماییها و درگیریها با خبر میکرد.
علی بعد از انقلاب و در همان سال اول به عضویت سپاه در آمد و پس از گذراندن دوره آموزشی سپاه با وظیفه حفاظت از راه آهن تهران مشغول خدمت به انقلاب و نظام شد.
با شروع درگیریهای کردستان به همراه شهید چمران عازم آن منطقه شد و در درگیریهای شدید کردستان و پاوه شرکت داشت تا اینکه سرانجام در تاریخ ۲۶ مرداد ۱۳۵۸ به همراه تعدادی از پاسداران مجروح میشوند.
آنها به بیمارستان منتقل شده بودند، اما همان شب افراد مسلح دموکرات و کومله به بیمارستان حمله کرده و پس از به شهادت رساندن مجروحین، بدن آنها را قطعه قطعه میکنند.
نحوه شهادت ۹ نفر از آنها آنقدر هولناک بود که مسئولین سپاه با اجازه از دفتر امام (ره) تصمیم میگیرند تا شهدا را در محل شهادتشان یعنی رو به روی بیمارستان پاوه دفن کنند که شهید علی رمضانپور هم جزء همین ۹ نفر بوده که پیکر مطهرش به دور از شهر کرج در همان شهر پاوه دفن میشود.
فرازهایی از خاطرات شهید از زبان مادرش
روزی که قرار بود امام (ره) بیاید صبح خیلی زود با هم به بهشت زهرا رفتیم.
وقتی وارد بهشت زهرا شدیم، دیدم علی پا برهنه شد!
گفتم: مادر چرا کفشهایت را درآوردی؟
گفت: دوست دارم پا برهنه به استقبال امام (ره) بروم؛ به عشق او پا برهنه شدم.
آنجا بود که فهمیدم این بچه چقدر به امام (ره) عشق و علاقه دارد.
در ایام پیروزی انقلاب و بعد از آن ما علی را زیاد نمیدیدیم. فقط میدانستیم در تهران برای حفظ و حراست انقلاب تلاش می کند. علی کمتر به خانه میآمد.
وقتی شهید مطهری به شهادت رسید، علی آنقدر بیتابی میکرد که در بستر بیماری افتاد و یک هفته در خانه مادربزرگش بستری شد.
فرازهایی از خاطرات شهید به نقل از پدرش
بعد از این که از کردستان برگشتیم، چون خبر دقیقی از شهادت علی نداشتیم و جنازهای هم ندیده بودیم و فکر هم نمیکردیم شهید شده باشد؛ یک شب خواب دیدم کنار مزار شهدای پاوه هستم، علی از قبر سوم بیرون آمد. یک گونی در دستش بود و داشت گونی را با خاک پر می کرد!
گفتم: علی جان بابا چه کار میکنی؟
گفت: بابا دارم سنگر میسازم.
برای مراسم چهلم به همراه ۶۰ نفر دیگر به پاوه دعوتمان کردند. سر مزار که رسیدیم دیدیم که قبر علی سومین قبر است!
دلم آرام گرفت و مطمئن شدم که این قبر، قبر علی است و خواب من درست بوده است.
اولین بار که به پاوه آمده بودیم با این که یک قبر را به عنوان قبر علی نشونمان داده بودند، اما ما اصلاً متوجه نشده بودیم که آرامگاهش کدام است، چون باور نمیکردیم علی به شهادت رسیده باشد.
یادمان شهدای پاوه، مزار شهید علی رمضانپور
حضور رهبر معظم انقلاب در مزار شهید
معصومه میرحسینی - تیتر یک
انتهای پیام/
خبرهای مرتبط
ارسال نظر
اخبار برگزیده