«تیتر یک»/
فرازهایی از وصیتنامه شهید عبدالرشید رشوند + تصاویر
در این یادداشت به بیان فرازهایی از وصیتنامه، خاطرات و زندگینامه شهید عبدالرشید رشوند میپردازیم.
به گزارش گروه استانی «تیتر یک»؛ در این یادداشت به بیان فرازهایی از وصیتنامه، خاطرات و زندگینامه شهید عبدالرشید رشوند میپردازیم.
فرازهایی از زندگینامه شهید
رزمندهای که از کربلای ایران تا سوریه به دنبال شهادت بود.
شهید عبدالرشید رشوند در اول مهرماه سال ۱۳۴۶ در روستایی از توابع الموت قروین به دنیا آمد. دوران کودکی وی در روستای آوه سپری شد.
پدرش در روستا دامداری میکرد و مادرش همانند تمام اهالی روستا به خانهداری و کارهای کشاورزی و دامداری به کمک پدر مشغول بود.
عبدالرشید بعدها جهت ادامه تحصیل به کرج نزد خواهرش آمد. با شروع جنگ تحمیلی همزمان با رزمندگانی که برای حفظ کیان کشورمان به جبهه میرفتند به جبهه اعزام شد و نه ماه در جبههها ماند.
در همین ایام بود که دو برادر بزرگترش به نامهای داود و رحیم به افتخار جانبازی نائل آمدند.
رشید برای کمک به برادر بزرگتر خود که جانباز ۷۰ درصد بود از هیچ کمکی دریغ نمیکرد و به همین جهت بعد از تشکیل خانواده و ازدواج ترجیح داد که کنار خانواده برادرش در طبقه پایین منزل آنها زندگی کند.
رشید قبل از ازدواج به عضویت سپاه در آمد و در رشتههای مختلف غواصی، چتربازی، دریانوردی و... دورههای تخصصی ویژهای گذرانده بود.
همزمان تا مرحله کارشناسی ادامه تحصیل داد. ادامه خدمت در سپاه پاسداران باعث ارتقاء درجه وی تا سرهنگی شد، در حالی که خانوادهاش از فعالیتها و درجه او در سپاه اطلاعی نداشتند.
رشید بسیار متواضع و خاکی بود و در کمک به دیگران از هیج کوششی فروگذار نمیکرد. در تجهیز منزل، برداشت محصول و... به پدرش کمک میکرد. نسبت به فرزندان و برادران جانباز خود بینهایت مهربان بود و علاقه وافری به آنها داشت و در همه مراحل زندگی به آنها کمک میکرد.
در طی مدتی که به عضویت سپاه درآمده بود مأموریتهای زیادی میرفت و بیشتر اوقات در منزل نبود.
این شهید والامقام فرمانده گردان امام حسین (ع) شهرستان کرج بود و در آخرین مأموریتش که با اصرارهای زیاد خودش راهی شد، مأموریت شش ماهه به سوریه برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) بود و این در حالی بود که مراسم ازدواج تنها دخترش در پیش بود.
سرانجام در اردیبهشت سال ۱۳۹۴ با کولهباری از تجربه عازم نبرد با داعش در کشور سوریه شد و بعد از سه ماه حضور در آنجا و رشادتهای فراوانی که داشت بنا بر اصرار و درخواستهای مکرر خانواده برای حضور در مراسم ازدواج دخترش به کشور بازگشت، ولی در تمام مدتی که در خانه حضور داشت در عالم دیگری سیر میکرد و از نظر روحی تغییرات زیادی کرده بود.
وی در تاریخ شانزدهم مهرماه ۱۳۹۴ مجدداً راهی سوریه شد. مأموریتش تا هشتم آذر ادامه داشت، اما در روز ششم آذر طی حملهای که از طرف گروه تکفیری داعش صورت گرفت در اطراف حلب به فیض شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش به میهن اسلامی بازگشت و در جوار مرقد پاک امامزاده محمد (ع) کرج آرام گرفت.
فرازهایی از خاطرات شهید به نقل از همرزمش
غروب که از کار برمیگشتیم خسته بود. یک ساعت استراحت میکرد، نماز میخواند و بعد بلند میشد، غذا و وسیله جمع میکرد! خانواده شهدا را شناسایی کرده و آدرسهای آنها را در آورده بود؛ غذا و وسایل را به فرزندان شهدا که یتیم و بیسرپرست شده بودند میداد و آنها را نوازش میکرد.
بچههای شهدا خیلی با ابو رشید (لقب شهید رشوند) انس گرفته بودند. به خانه یک خانواده جانباز قطع نخاع که تازه صاحب فرزند شده بودند و اوضاع مالی خوبی نداشتند رفتیم، ابو رشید قنداقه بچه را گرفت در گوش بچه اذان گفت و پنجاه لیر در قنداق بچه گذاشت و گفت: ما رسم داریم در ایران که یک هدیه بدهیم.
هدیه را دادیم و او در مسیر برگشت به شدت گریه کرد.
در این مدت که ابو رشید در منطقه بود مردم و اهالی آنجا به او وابسته شده بودند. ابو رشید آدم خستگیناپذیری بود.
فرازهایی از وصیتنامه شهید
توصیههای شهید مدافع حرم، عبدالرشید رشوند به فرزندانش:
علمای در خط امام را شناسایی کنید و از خط ولایت محکم پشتیبانی کنید و از اختلافات بپرهیزید که از هم پاشیدگی و نداشتن وحدت باعث می شود ضربه جبرانناپذیری بر پیکره این انقلاب وارد آید و با تمام وجود فریاد بزنید: «حزب فقط حزب علی رهبر فقط سید علی.»
معصومه میرحسینی - تیتر یک
انتهای پیام/
خبرهای مرتبط
ارسال نظر
اخبار برگزیده