در این یادداشت به بیان فرازهایی از زندگینامه، خاطرات و دستنوشته شهید قدرت عبدیان میپردازیم.
به گزارش گروه استانی «تیتر یک»؛ در این یادداشت به بیان فرازهایی از زندگینامه، خاطرات و دستنوشته شهید قدرت عبدیان میپردازیم.
فرازهایی از زندگینامه شهید
از جنگ ۳۳ روزه لبنان تا عراق و سوریه
شهید قدرت عبدیان در ۳۰ فروردین ۱۳۵۷ در منطقه کوهدشت استان لرستان به دنیا آمد.
شهید عبدیان فرزند بزرگ خانواده بود که پنج برادر و یک خواهر داشت. دوران کودکی و نوجوانی شهید عبدیان همراه با مشکلات و سختیهای مختلفی بود.
با فرا رسیدن زمان خدمت به ارتش اعزام شد و دو سال خدمت کرد. پس از خدمت مقدس سربازی بنا داشت که درس را کنار گذاشته و سراغ کار برود تا کمک خرج خانواده باشد، اما با ممانعت پدر مواجه شد و درس را ادامه داد و در دانشگاه افسری پذیرفته شد و پس از چهار سال جذب و رسمی سپاه پاسداران در سپاه قدس شد و لباس پاسداری را بر تن کرد.
شهید عبدیان در سال ۱۳۸۵ ازدواج کرد که ثمره ازدواج، یک پسر به نام محمدمهدی است.
در همان ایام و به خاطر اینکه محل کار شهید عبدیان در تهران بود به کرج عزیمت کرده و در آنجا ساکن شدند.
با توجه به تواناییها و مهارت این شهید، بارها در مأموریتهای خارج از کشور حضور داشت که از جمله جنگ ۳۳ روزه لبنان، که به عنوان مستشار نظامی، به انتقال تجربیات در آنجا پرداخت.
با شروع جنگ سوریه و از همان ابتدا، شهید عبدیان چندین مرحله به سوریه و عراق اعزام شد و در نبرد با جبهه تکفیریها حضور داشت و همچنین به آموزش نیروها میپرداخت و مسئولیت ادوات سنگین نظامی را بر عهده داشت.
سرانجام پس از چندین سال مجاهدت در ۱۴ خرداد ۹۵ به همراه دوست و همرزمانش شهید مرتضی مسیبزاده و رضا خرمی در درگیری با تروریستهای تکفیری در سوریه به شهادت رسید و اولین شهید مدافع حرم شهرستان کوهدشت لرستان نام گرفت.
پیکر مطهر شهید عبدیان پس از تشییع باشکوه در گلزار شهدای زادگاهش، روستای اولاد قباد، به خاک سپرده شد.
فرازی از خاطرات شهید
حسن خلق داشت، صفتی که انسان را به قرب خدا نزدیک میکند،؛ کمحرف بود، هیچوقت غیبت نمیکرد و اگر در جمعی بود که غیبت میشنید بحث را عوض میکرد.
.کمخواب بود و همیشه قبل از اذان صبح بیدار میشد، همسرش میگفت گریههای او سر نماز دیدنی بود
فرازی از خاطرات شهید
همیشه به فکر ایتام بود بهویژه در ایام عید. به هر یتیمی میشناخت کمک میکرد. میگفت: این بچهها پدر ندارند و ممکن است سرپرست آنها نتواند چیزی برای آنها بخرد.
اگر میفهمید کسی نیازمند است هر چیزی که نیاز بود میخرید و به من میداد تا برای آنها ببرم و تأکید میکرد کسی از این کمکها اطلاع پیدا نکند.
فرازی از خاطرات شهید
عاشقانه دل به ولایت فقیه داده بود و همیشه از سخنان ولایت فقیه پیروی می کرد و هیچگاه نمیگفت که چرا باید این کار را انجام دهم. بلکه میگفت افتخار میکنم در زمان کسی نفس می کشم که پاکترین آدم روی زمین است.
فرازی از خاطرات شهید
صوت قرآن را بسیار دوست داشت. همیشه وقتی در منزل قرآن میخواندم، میگفت با صدای بلند قرآن بخوان، چرا که فرزندت میشنود و در روح، آینده و خوب بودن او تأثیر میگذارد. درست است که بچه مشغول بازی است، ولی همین که صدای قرآن در خانه بلند باشد و به گوش او برسد، تأثیرگذار و سرنوشتساز است.
در دستنوشته شهید آمده است:
خدا را شاکرم ملتی را درک کردم که به گفته رهبر فقیدم از امت رسولالله در صدر اسلام بالاتر، بهتر و برتر است. ملتی که در دوران حیات خود ثابت کرد شاید تنها ملتی است که از صدر اسلام تاکنون درحالیکه زر و زور و تزویر در یکطرف جهت انحراف این ملت از مسیر خود با هم جمع شدند تا این ملت از مسیر حقی که انتخاب کرده است دست بردارد اما این ملت با بصیرت تمام در برابر زر و زور و تزویر حق را انتخاب کرد و این در تاریخ بیمانند است.
خدا را شاکرم در دورهای نفس کشیدم که بهترین افراد بشر را بهنوعی درک کردم، در محلی کارکردم که بهترین انسانها را دیدم، درزمانی زیستم که حق و باطل را توانستم از هم تشخیص دهم و الحمدالله جزء سربازان کوچکی از جناح حق باشم.
اتفاقاتی که امروز در منطقه در حال رخ دادن است شاید بهنوعی دارد همان خوارج دوره امام علی (ع) را به ما نشان میدهد، همان معاویه و یزیدهای زمین در منطقه در حال جولان هستند و این با چشم عادی هم قابلدیدن است.
ما اگر در تاریخ درباره قوم مغول خواندیم شاید بعضی شرایط و اوضاع برایمان قابلدرک نبود ولی با ظلم و ستمهایی که از بهظاهر مسلمانهای این دوره دیدیم تازه متوجه شدیم که بهنوعی قوم مغول هم شاید خیلی قوم بدی نبوده این اصحاب داعش و سگهای آل سعود و آل یهود الحق که روی سفیدی برای قوم مغول گذاشتند.
خون جاری بر پیشانی شهید است که زنگار از آینه وجودمان پاک میکند تا اوج بندگی، سیر و سلوک در عالم معنویت را از فداکاری آنها درس بگیریم.
معصومه میرحسینی - تیتر یک
انتهای پیام/ل