«تیتر یک»/
وصیتنامه شهید سعید قارلقی + تصاویر
در این یادداشت به بیان فرازهایی از زندگینامه، خاطرات و وصیتنامه شهید سعید قارلقی میپردازیم.
به گزارش گروه استانی «تیتر یک»؛ در این یادداشت به بیان فرازهایی از زندگینامه، خاطرات و وصیتنامه شهید سعید قارلقی میپردازیم.
فرازهایی از زندگینامه شهید
سومین شهید مدافع حرم البرز...
شهید سعید قارلقی اصالتاً از شهر کنگاور در سال ۱۳۴۵ در تهران به دنیا آمد.
۱۲ ساله بود که پدرش از دنیا میرود و مادرش با کار کردن و کسب روزی حلال بچهها را تربیت و بزرگ میکند.
در دوران انقلاب بسیار فعال بود و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی عضو سپاه شد.
تا پایان جنگ در جبهه حضور داشت و در عملیات آزادسازی خرمشهر مجروح شد.
در سال ۶۴ با دختر خالهاش ازدواج کرد و بعد از ازدواج نیز همچنان به جبهه میرفت.
پس از بازنشستگی از نیروی هوافضای سپاه پاسداران چند سالی به کارهای دیگر پرداخت. پس از ناامن شدن حریم عتبات در عراق تصمیم به مبارزه با تکفیریها گرفت.
سرانجام در ششم خرداد سال ۹۴ هنگام برخورد خودرویش با تله انفجاری تروریستها در شهر سامرا به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
از وی یک پسر به نام مجتبی و دو دختر به یادگار مانده است.
پیکر ایشان در قطعه ۲۸ بهشت زهرای تهران در کنار برادر شهیدش حمید قارلقی است.
نحوه برگزاری مراسم عروسی شهید به نقل از همسرش
مراسم ازدواج ما بسیار ساده برگزار شد. اصلاً دنبال تجملات و... نبودیم.
نامزدی ما ۷ یا ۸ ماه طول کشید تا عقد کنیم و در این مدت او به جبهه میرفت و میآمد. نه چیزی برای من مهم بود و نه برای او. زندگی مشترک ما در یک اتاق زیرزمینی شروع شد.
من جهیزیه خیلی مختصر داشتم، چون خواهرم هم تازه ازدواج کرده بود هر دو خانواده همراهی داشتند.
چیزهایی همسرم آورد و چیزهایی من، و زندگی را شروع کردیم.
غذای عروسی را مادر من درست کرد. در همان شهرستان به میهمانها شام دادیم و با مینیبوس به سمت تهران آمدیم.
فرازهایی از خاطرات شهید
از زمان دفاع مقدس هم دغدغه انقلاب را داشت.
فرزند اول ما مجتبی که سال ۶۵ به دنیا آمد بابایش نبود، یعنی نمیتوانست بیاید.
نیمه دوم ماه رمضان و ایام تولد امام حسن مجتبی (ع) بود، فقط سفارش کرد حتماً اسمش را متناسب با نام امام مجتبی (ع) بگذاریم.
۱۰ روز بعد از تولد مجتبی آمد. اصلاً انگیزههای دینی و انقلابیاش خیلی خاص و متفاوت بود. انگیزههایی به مراتب بالاتر از خانواده و دنیا...
فرازهایی از خصوصیات اخلاقی شهید به نقل از فرزندش
پدر عزیزم بسیار صبور، خوشاخلاق، خونسرد، مهربان، تلاشگر و مهماندوست بود، به طوری که باید بگویم تمامی ویژگیهای خوب اخلاقی یکجا در پدرم جمع شده بود.
خاطرهای به نقل از همسر شهید
همیشه طوری سخن میگفت که انگار جنگی نیست و همهچی آرام است.
اصلاً نمیگفت جایی هستیم که خطرناک است یا الان عملیات داریم، اما عکسهایی که میفرستاد بیشتر کنار تانک، نفربر و مهمات جنگی بود.
میگفتیم این عکسها چیه میفرستی؟ میگفت بالاخره یه روزی لازم میشه.
جریان شهادت به نقل از همسر بزرگوار شهید
قرار بود در منطقه فلوجه پلی احداث کنند، چون او در معماری و عمران سر رشته داشت گفت مسئوليت آن با من، میخواهم اثری از خودم به يادگار بگذارم.
يک شب تا صبح کار کرد. برای نماز صبح و استراحت به محل استقرار خود برگشت. بعد از چند ساعت دوباره به محل احداث پل رفت.
ساعت ۷ يا ۸ صبح به وقت ايران بود که دلم شور افتاد به دخترم گفتم با بابا تماس بگير ببين چکار ميکنه؟
تماس گرفت، گفت: خوبم الان هم میخواهيم ادامه کار احداث پل را شروع کنيم، شما تلفن را قطع کن. من ۱۰ دقيقه ديگر تماس میگيرم.
الان چند سال از آن ۱۰ دقيقه گذشته است...
ظاهرا آن يکی دو ساعتی که اينها برای نماز و استراحت رفته بودند داعشیها زير ماشين آنها مواد منفجره کار گذاشته بودند، اينها هم بیخبر تا ماشين را روشن میکنند منفجر میشود.
يعنی دو سه دقيقه قبل شهادت من دلم شور افتاد، تماس گرفتيم و او داشت به سمت ماشين میرفت تا روشنش کند.
دقيقاً ششم خردادماه بود.
وصیت شهید
شهید قارلقی به پسرش وصیت کرده بود که قبل از خاکسپاریاش، زیارت عاشورا را در مزار او قرائت کنند.
معصومه میرحسینی - تیتر یک
انتهای پیام/
خبرهای مرتبط
ارسال نظر
اخبار برگزیده