کودکان بی هویت و سرگردان، حاصل ازدواج افغانیان پولدار با دختران خردسال فقیر ایرانی
اما علاوه بر مسائل مربوط به کار و اقتصاد ، مشکلات بغرنج زیادی نیز بر اثر تفاوتهای فرهنگی و نحوه زندگی شهروندی ، در طول این سالها بوجود آمد که اثرات برجای مانده از آن ، کم اهمیت نیست و بدبینی های حاصل از آن صدمات جبران ناپذیری را بر جامعه وارد آورد ، مانند قتلها ، تجاوزات و فجایعی که بر اثر کینه ورزی و کمبودها اتفاق افتاد و خاطرات تلخ آن از یادها نخواهد رفت.
(بخش دوم )
تنشها و رفتار هایی که در طول سالها صورت گرفت، موجب آزار هر دو گروه همجوار در کنار هم شد.
بسیاری از موارد پیش آمده و نامه های سرگشاده ای که از سوی اتباع افغانی در ایران نوشته شد مبنی بر اینکه رفتار ایرانی ها با این قشر از همجواران ، بسیار نامطلوب است ، و تا حد زیادی هم میتواند صحیح باشد ، زیرا همواره افغانی به عنوان کارگر در شرایط سخت و یا تبهکاری به علت فقر و تفاوت زندگی و فرهنگ در ایران شناخته شده است.
چندی پیش شنیده شد در کرج تیم فوتبال افغانی به دلیل توهین نژادی از بازی کنار رفت.
در گوشه ای از این شهر و در محله ای فقیرنشین در محمدشهر عده ای جوان بین 17 تا 24 ساله افغانی که در بین آنها بعضی جوان های ایرانی هم دیده می شوند
تیم افغان های مقیم کرج را تشکیل دادند ، این جوانان سالم و ورزشکار ، علاوه بر مشکلات مالی، یک مشکل بزرگ تر داشتند که توهین کردن ایرانی ها به این تیم افغانی بود.
مربی تیم دوست نداشت که با رسانه یا جایی در مورد این مسایل صحبت کند و فکر میکرد شاید این مشکل کم کم حل شود .
در این تیم بچه های ایرانی هم حضور دارند، اما اکثریت با افغانی ها است ، وقتی این تیم سال گذشته در دوره ای از مسابقات در سطح شهر کرج شرکت می کند و نتایج خوبی هم می گیرد، در اواسط مسابقات توهین به ملیت بازیکنان این تیم شروع می شود و مربی برخلاف میل باطنی، تیم را از دور مسابقات خارج می کند.
تفاوت فرهنگی واخلاقی موردی مهم است که وجود اتباغ افغان را در ایران با حساسیت مواجه کرده است ولی بزهکاری وجنایت مخصوص آنان نیست زیرا ایرانیان زیادی نیز در زندانها به دلیل خلافهای گوناگون وجنایت بسر می برند.
نامه سرگشاده ای که یک دخترافغان نوشته و برای یکی از روزنامه ها فرستاده است گویای دردی است که از مهاجر بودن خود تحمل میکند.
ساره گل دختری افغان است که در نامه اش اینگونه نوشته است : اگر بارگران بودیم، رفتیم...
ایرانی عزیز مرا ببخش اگر با مهاجرت اجباری، از دست جنگ، از دست بنیادگراهای مذهبی
(طالبان زن خفه کن) ، پا به خاکت گذاشتم. مرا ببخش اگر از نانت استفاده کردم، نانی که حق
بچههایت بود.
مرا ببخش برای تمام آب و برق و گازی که- هرچند با پرداخت پول- استفاده کردم.
مرا ببخش اگر از صفحات وبت برای درددل شخصی استفاده کردم
مرا ببخش اگر در کوچهها و خیابانهایت راه رفتم و قدم زدم
مرا ببخش اگر پدر و برادر کارگرم روی ساختمانهایت و زمین کشاورزیات کار کردند و یک فرصت شغلی را شاید از پدر و برادرت گرفتند. مرا برای همه چیز ببخش. میدانم با همه پوزش خواهی، باز بدهکارم، بقیه بدهکاریهایم را ببخش.
ایرانی عزیز، ازت ممنونم که به من جا و پناه دادی تا به این سن برسم. سپاسگزارم که گذاشتی از هوای اکسیژن پاک خاکت، نفس بکشم. تشکر که گذاشتی چند سالی بر نیمکتهای کلاس درست بنشینم و از گچ و تختهات استفاده کنم. البته من در مدرسه خودگردان افغانی درس میخواندم، ممنونم که اجازه دادی چند سالی در مدرسه خاک تو و پیش معلمهای ایرانی نیز درس بخوانم.معلم ایرانی از تو هم ممنونم که به من خواندن و نوشتن یاد دادی.
شاید برای همین از این که گاهی مرا به گناه فقط افغانی بودن، تحقیر کردهای، بخشیدمت
ساره گل در ادامه نامهاش از ایرانیهایی نوشته که به افغانیها توهین میکنند که من نه تنها از نوشتن دوباره آن احساس شرم میکنم، بلکه از خواندن آن هم شرمنده شدم. بعد هم نوشته: بد و خوب در هر قومی هست.
همه افغانیها تجاوزگر و جنایتکار نیستند. خائن، و]... [ نیستند. مثلا برادر و پدر من برای بزرگ کردن من در خاک خوب شما، یک عمر و روزی 10تا12 ساعت کار توانفرسا و کارگری کردند و دست از پا خطا نکردند. به هرحال اگر بارگران بودیم، رفتیم. قبلا نمیتوانستم، چون بچه بودم ولی اینک که بزرگ شدهام میتوانم به کشورم برگردم تا دیگر بهم نگویند : افغانی
]...[ و ]... [ و در جواب من به جای دو کلمه حرف دوستی که هزینهای ندارد... ناسزا بنویسند.
رفتار با اتباع افغان چقدر در سطح جامعه ما متفاوت با هموطنان خودمان بوده است دقت نکرده ایم ولی گاهی صدای خودمان را نیز در آورده است : فردی تعریف میکرد : امروز صبح كه از ورزش بازگشتم دیدم خانمم به نانوایی رفته و نان تازه تهیه کرده، لیکن چندان سرحال نیست؛ پرسیدم که مشکلی پیش آمده گفت نه! اما رفتار شاطر با یک پیرمرد افغان بهشدت مرا متاثر و عصبانی کرده. سوال کردم چطور؟ گفت یک پیرمرد افغان با دستهایی پر از زخم و پینهبسته برای تهیه نان آمده بود و در صف قرار داشت. وقتی نوبت به او رسید، آشکارا شاطر به وی نان نمی داد. از این مهمتر آن بود که نه تنها کسی اعتراض نمیکرد؛ بلکه از اینکه خارج از نوبت، به آنان نان داده میشد، خوشحال بودند.
ایشان ادامه داد که این اولین باری نیست که با چنین پدیدهای مواجه میشوم. چندی پیش نیز در تهران عینا با چنین صحنهای روبهرو شدم. در آنجا داستان حتي تندتر بود. شاطر رخ در رخ فرد افغان میگفت به تو نان نمیدهم. افغان بیپناه نیز میگفت آخر چرا؟ و شاطر تکرار میکرد که به تو نان نمیدهم. خانمم میگفت وقتی دیدم اینطوری است به افغان گفتم چند تا نان میخواهی من برای تو میگیرم و به تو میدهم. شاطر كه دید کار به اینجا کشیده است، به فرد افغان نان داد، اما نکته مهم رفتار سایر افراد در صف بود که با عمل خود شاطر را تشویق میکردند و حتی به من اعتراض میکردند که چرا چنین میکنی. آخه اینا....!!!؟؟؟
فرهنگ ایرانی فرهنگی بسیار ارزشمند وغنی است که یکی از جنبه های آن مهربانی و شفقت نسبت به همنوع است ، این موضوعی نیست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت؛ زیرا فارغ از مغایرت آن با اخلاق و هویت ایرانی، آثار فوری بر زندگی اجتماعی و اقتصادی و حتی امنیت اجتماعی ما ایرانیان دارد.
البته بد رفتاری با افغانها منحصر به نمونههای فوق نیست و دارای نمونههای فراوانی است، یک بار پیش از این نیز در روزهای آغازین سال جاری در یک اقدام تبعیضآمیز از ورود افغانها به یک پارک در اصفهان جلوگیری شد وتنها یک دکتر اقتصاددان به این بدرفتاری اعتراض میکند و تازه این دفاع موجب حیرت دیگران میشود.
فارغ از زندگی مشترک ایرانیان و افغانها در سیسال گذشته و مشارکت در غم و شادی یکدیگر، این موضوع را می توان از منظرهای مختلف مورد نقد و بررسی قرار داد که اولین منظر رویکرد اخلاقی است.
ملتی که داعیه فرهنگی کهن با تاریخی بیش از سه هزار سال دارد و ادعای تاثیرگذاری عمیق بر توسعه تمدن اسلامی دارد، چگونه میتواند چنین رفتارهایی را برتابد و ما که عادت کردهایم نمونههای تبعیض نژادی در سایر کشورها را به باد نقد بگیریم که درست هم هست، چرا با افراد همنژاد و همسایه خود چنین میکنیم؟
البته مشکلات ناگوار و جنایاتی در کمال قساوت نیز توسط برخی از اتباع افغان صورت گرفت که هرگز تبعات اجتماعی آن از رعب و وحشت و دلخراش بودن آن از یادها نمیرود مانند دختر نوجوان عقب افتاده سندرم دانی که توسط گروهی از افغانها روزها وروزها مورد تجاوز قرار میگرفت و حتی به مردان دیگر هم توسط آنان اجاره داده میشد و زمانی که این دختر بیمار بی گناه برای فرار اقدام میکرد همگی صدای سگ از خود در آورده و دختر بیچاره از ترس باز به همین افراد جنایتکار پناه میبرد تا اینکه پلیس ایشان را دستگیر میکند و نمونه های دیگری از این نوع خباثتها که البته در نمونه های کمی از آنان وجود دارد.
مقامات افغان می گویند بیش از 900 هزار مهاجر افغان در ایران به شکل رسمی ثبت نام شده اند، اما مقامات ایران تخمین می زنند که دست کم یک میلیون مهاجر غیر قانونی افغان در ایران زندگی می کنند.
شخصی تعریف میکرد : روزی به عنوان مسافر سوار اتومبیل یک مسافر کش شدم که با یک نگاه متوجه میشدی که از اتباع افغان است ، به طور ناخود آگاه دودل شدم و حقیقت امر اینکه دلیلی هم وجود نداشت.
نمیدانم چه شد که سر حرفمان به موضوع اعتیاد باز شد وانگار که فکرم را خوانده باشد گفت :
در ایران زیاد شدن جوانان معتاد را به خاطر توزیع مواد مخدر از چشم افغانها می بینند ، درست است که تریاک در زمینهای گسترده در افغانستان کشت میشود ، ولی افغانی مریض نیست که خود را در دام بیندازد ، حتی کارگران آن کشتزارها هم معتاد نیستند و اینکه ایرانی های به سمت مصرف مواد میروند که تقصیر افغانها نیست.
حرفهایش برایم تکان دهنده بود و دلم برای جوانان مملکتم می سوخت ، یادم افتاد چند مدت پیش اعدام اتباع افغانی که در کار قاچاق مواد دست داشتند ، سروصدای زیادی را ایجاد کرده بود وتجمعی را در مقابل سفارت ایران در کابل راه انداخته بود.
در بحث مبارزه با مواد مخدر خوشبختانه نظام مقدس جمهوری اسلامی دستاوردهای خوبی را به دست آورده است و در واقع یکی از شاهکارهای نظام در بحث مبارزه با مواد مخدر محسوب میشود و توفیقات نظام مقدس جمهوری اسلامی در دنیا زبانزد همه کشورهاست و همه به آن اذعان دارند.
کشور ما در جنگ و نبرد با قاچاقچیان عملکرد خوبی را داشته است و این جنگ از نقطه صفر مرزی شروع و تا اقصی نقاط کشور ادامه دارد وبا توجه به نزدیک بودن کانون توزیع مواد مخدر (افغانستان) اقدامات خوبی را انجام داده است ، زیرا موضوع بحث مبارزه با مواد مخدر در بحث جنگ نرم اهداف حساسی را دنبال میکند که از آن جمله میتوان به قشر جوانان و خانوادهها اشاره کرد.
در این رابطه سخنان خنده دار یک استاد دانشگاه را در کابل میخوانیم (ایران ، باعث و بانی معتاد شدن افغانی هاست!!)
یک استاد دانشگاه کابل ، معتاد شدن برخی مهاجران افغان را در ایران معضلی برای دولت افغانستان دانست و گفت: مسوول مستقیم معتاد شدن مهاجران افغان ، جمهوری اسلامی ایران است که بدون فراهم کردن امکانات لازم ، آنان را به حال خود رها کرده است.
محمد موسی فریور در برنامه دورنمای امنیتی افغانستان در کنفرانس تاشکند و رم در تلویزیونی تمدن ، جمهوری اسلامی ایران را به دامن زدن به ناامنی های افغانستان متهم کرد.
ایران در گذشته بارها هشدار داده بود که پناهجویان غیرقانونی افغان را از این کشور اخراج می کند که در این رابطه تظاهرکنندگانی در کابل به تصمیم ایران به اخراج اجباری پناهجویان اعتراض کرده و در کنار آن، از وزارت خارجه افغانستان نیز انتقاد کردند که به گفته ای آنان، در زمینه جلوگیری از اخراج پناهجویان از ایران، اقدامی نکرده است.
در این رابطه سخنگوی وزارت خارجه افغانستان در مورد پناهجویان افغان در ایران ازمقامات ایران تقاضا کرد که در برخورد با پناهجویان افغان حوصله مندی بیشتری کار گیرند.
وی گفته بود : ما از کشور دوست و همسایه ایران می خواهیم که هماگونه که در گذشته مهماندار چند میلیون پناهجوی افغان بودند، حالا نیز با در نظر داشت مشکلات افغانستان و با درنظر داشت مشکلات پناهجویان، در این روند از حوصله بیشتری کمک گیرند.
در این رابطه عده ای به تظاهردر کابل پرداختند ، و در حالی به تصمیم ایران به اخراج اجباری پناهجویان افغان اعتراض کردند که در حال حاضر نیز همه روزه صف های طویلی از افغانها به منظور دریافت ویزا در برابر سفارت ایران در کابل تشکیل می شود.
بیشتر این افراد می گویند میزان بالای بیکاری در افغانستان آنان را واداشته تا با وجود مشکلاتی که در ایران با آن روبرو هستند، به این کشور سفر کنند و بیشتر این افراد برای یافتن کار، بیشتر از مدت ویزای خود در ایران باقی می مانند.
حالا ایران نیز کشوریست که از میزان بالای بیکاری رنج می برد و مقامات ایران همواره تلاش کرده اند سطح بیکاری را در این کشور کاهش دهند و رسانه های داخلی افغانستان از یک مقام پلیس ایران نقل قول کرده اند که ایران با اخراج اجباری پناهجویان غیرقانونی افغان، می خواهد حداقل چهار درصد از میزان بیکاری در این کشور بکاهد.
مورد جالب دیگری که درخصوص اتباع افغان در کشور مطرح شد ونزدیک بود که جریان ساز شود تعلق گرفتن یارانه به برخی از افاغنه به گفته یک نماینده مجلس شورای اسلامی بوده است که البته باید از این نماینده محترم مجلس شورای اسلامی سؤال کرد که چگونه یک مهاجر افغانی توانسته است در این سامانه ثبت احوال و اسناد و نفوس، بدون داشتن هیچ گونه مدرکی ثبت نام کند؟ درحالی که شرکت کردن در سیستمهای آنلاین که مستلزم داشتن کدملی است برای تمام مهاجرین که فاقد کارت ملی ایرانی هستند محال ممکن است.
از طرفی اجرای سیاست هدفمندی یارانهها امکان استفاده مهاجرین از منابع عمومی کشور را ممتنع کرد که باز به نوعی برای کشور صرفه جویی شده است.
زیرا در باور عمومی افزایش مهاجرت به داخل کشوراعم از اتباع افغانی و... منجر به کاهش فرصتهای سرمایهگذاری و تخریب منابع طبیعی، افزایش بیکاری در میان جوانان ایرانی، استفاده رایگان از هزینههای دولت در بخش عمومی و... میشود.
مسئله دیگر که موجب بدبینی به افاغنه در ایران شده است سخنان و تصورات عموم است مبنی بر اینکه از آنجا که برخی از افاغنه هیچگونه مشخصات هویتی ندارند بسیار خطرناک می باشند و این عده بعد از ارتکاب جنایت میتوانند بدون برجا گذاشتن هیچ سرنخی به آنسوی مرز بگریزند و یا اینکه طبق امار یک سوم افغانی های مقیم ایران مجرمند و برخی معتقدند که جنایات افاغنه هرگز از یاد ایرانی ها نخواهد رفت.
سازمان زندانها گزارشی در این رابطه داده است ، مبنی بر اینکه 30 درصد کل وقوع قتل ها بدست افاغنه اتفاق می افتد.
این آمار تکان دهنده در حالیست که افاغنه تنها دو درصد از کل جمعیت ایران هستند.
مقابل مواردی مانند اینکه ورود مهاجران غیرقانونی در کشورهایی مانند فرانسه جرم است و حبس طولانی مدت را بدنبال دارد ، بی توجهی مسئولین ما به این مسئله که مهاجران بدون هیچ نظارتی وارد کشور می شوند و انواع بیماری ها مانند سل و وبا که در افغانستان شایع است و در ایران قبلا ریشه کنی شده را وارد کشور می کنند ناراحت کننده است ، گذشته از این ورود بی رویه افاغنه میتواند مشکلی مانند مشکل فلسطینیان آواره ساکن عراق و لبنان را برای ایران پدید آورد و ایران را به اردوگاه بزرگ افاغنه تبدیل کند.
بخش مورد بحث دیگر در ایران در مورد مهاجرین افغانی تحصیل هزاران دانش آموز افغانی در ایران است.
بیشترین دانش آموزان افغانی در کشور را ، شهرستانهای استان تهران دارد که تعداد آنها از سایر دانش آموزان افغانی در دو استان خراسان جنوبی و شمالی و حتی سیستان و بلوچستان که هم مرز با افغانستان هستند بیشتر است.
رئیس آموزش و پرورش شهرستانهای استان تهران در اظهار نظری گفته است : دانش آموزان افغانی جزو مستعدترین و باهوش ترین دانش آموزان مدارس به حساب می آیند که از سطح علمی بالایی برخوردار هستند و تا پایان دوره متوسطه را با موفقیت طی می کنند.
در کرج و ناحیه چهار باغ تنها مدرسه ای که وجود دارد ، به ازای هر 5 دانش آموز ایرانی ، از 15 دانش آموز افغانی ثبت نام به عمل آورده است و این دانش آموزان در ازای پرداخت شهریه در حال تحصیل در مدرسه ایرانی هستند و به عینه میتوان یک تمدن و جامعه فرهنگی افغانستانی را در این مدرسه دید .
و اما مسئله دردناک دیگر در رابطه با افاغنه مهاجر در ایران نه مسئله افزایش ازدواج دختران ایرانی با افغانی ها است که درست هم است ، ازدواج مهاجرین افغان مسن با دختران خردسال ایرانی از خانواده های فقیر است.
اینکه مهاجرت اتباع خارجی به کشور به صورت قانونی و غیر قانونی منشأ بروز مسایل مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و برخی ناهنجاریهاستولی این ناهنجاری برای تمامی ایرانیان دردناک مینماید که اکثرأ این ازدواج ها بدون رعایت مقررات قانونی صورت می گیرد .
گفته میشود و در خبرها آمده است ، ازدواج دختران ایرانی با افاغنه در مرزهای شرقی کشور رو به افزایش است و این مسأله اکنون به معضلی تبدیل شده که خانواده های خراسانی و سیستانی را رنج می دهد و متأسفانه تاکنون هم برای آن چاره اندیشی نشده است.
متاسفانه برخی از خانواده های خراسانی و سیستانی دچار فقر شدید هستند که گاهی با گرفتن اندک شیربها یا به سبب کم کردن یک نان خور حاضر می شوند سرپرستی دختر خود را به فرد دیگری واگذار کنند که نه صلاحیت ازدواج دارد و نه قانون چنین اجازه ای را صادر کرده است.
بر اساس طرح شناسایی در سال ۸۰ ، ۵ هزار و ۱۶۳ پرونده زناشویی برای مردان افغان که با بانوان ایرانی ازدواج کرده اند تشکیل شد که از این تعداد دو هزار و ششصد و پنجاه و سه پروانه زناشویی تا کنون صادر شده است.
این آمار در ۹ ماه ابتدای سال۸۸، ۳۲۷ بود که در سال هشتاد و نه با ۲۴ درصد افزایش به چهارصد و هفت نفر رسید. پیش بینی می شود نیمی از جمعیت یاد شده ۲ هزار و ۶۵۳ نفر پروانه اقامت را از نیروی انتظامی دریافت کرده باشند اما گرفتن پروانه اقامت امتیازی برای گرفتن تابعیت جمهوری اسلامی ایران نخواهد بود.
چنانچه بانوان ایرانی بدون رعایت قوانین و مقررات مربوطه با مشاوره های حقوقی اقدام به ازدواج های شرعی با اتباع افغان کنند برخی مشکلات حقوقی از جمله نبود ضمانت نامه قانونی و رسمی برای پایبندی زوج به ادامه زندگی و پرداخت نفقه، نامشخص بودن وضع حضانت و قیومیت فرزندان در صورت فوت زوج یا زوجه یا هر دو، بلاتکلیفی وضع هویتی فرزندان آنان، پیگیری نکردن مسائل حقوقی و اقامه دعوی از سوی زوجه علیه زوج به سبب ثبت نشدن ازدواج ، برای آنان به وجود نخواهد آمد.
گذشته از ازدواج با یک دختر خردسال ایرانی این افاغنه که سرپرست خانواده محسوب میشوند از آنجا که سبب عدم ارائه خدمات و بهره مندی این گونه افراد از مزایای اجتماعی از قبیل اقامت قانونی، تحصیل در مدارس ایران و به طور کلی آموزش، بهداشت و بیمه اجتماعی و هر گونه خدمات اجتماعی دیگر که به شهروندان تعلق می گیرد محرومند و یا با محدودیت روبرو هستند ، این امرموجب بروز ناهنجاری های متعدد در اجتماع می شود.
فرزندانی نیز که از این ازدواج ها متولد می شوند بدون شناسنامه و هویت هستند و اجازه ادامه تحصیل ندارند و به سبب نداشتن شناسنامه کمیته امداد هم برای کمک رسانی به آنان با مشکل مواجه است.
تعداد این ازدواج ها هر قدر که باشد به عنوان خطر برای آینده محسوب می شود،
ده ها هزار کودک ایرانی –افغان سرگردان شناسنامه هستند وآینده آنان فرزندانی است که از این ازدواج ها بعضا بیسواد بار آمده و کودکان کار در جامعه ما میشوند وبازهم چرخه بی سوادی افاغنه ، فقر اجتماعی وفرهنگی ، بزه و جنایت و بسیاری دیگر از مسائل تکرار و تکرار خواهد شد.
در بخش سوم و پایانی گزارشی درباره کودکان افغان ساکن کرج میخوانیم و با مرور خاطرات سالهای طولانی اقامت این اتباع ، با افتخار آفرینان این مهاجران که سهم بزرگی در هشت سال دفاع مقدس ایران ایفا نمودند آشنا میشویم.
تیتریک