اختلاف نظر و مدیریت سلیقگی مسئولان، بلای جان فرهنگ است
گروه فرهنگی «تیتریک»،به نقل از هادیان البرز، بزرگترین مشکلی که امروزه این مرز و بوم را تهدید می کند، ولنگاری در عرصه فرهنگ این کشور است . کشوری که خود دارای سبقه تاریخی باشکوهی بوده و زمانی مهد تمدن در بین النهرین به شمار می رفته اکنون در بی سامانی فرهنگی فرو رفته است. حال قصد داریم در سلسله یاداشتهایی این موضوع را مورد بررسی قرار دهیم. این نوشتار قسمت اول این از این مجموعه می باشد.
در ادامه می خوانید :
اولین دلیل وجود ولنگاری فرهنگی در جامعه اسلامی ایران ، وجود مدیریت سلیقگی در بین مسئولان و متصدیان امور فرهنگی کشور است. اینکه چرا برخورد سلیقگی با فرهنگ اتفاق می افتد دارای دلایل و چرایی های متفاوتی است که به بیان برخی از آنها بسنده می کنیم.
مشخص نبودن مسئول فرهنگی اصلی کشور
برای توضیح این مورد کافی است که در هر شهر و و شهرستان شروع کنیم به شمارش افراد و نهادهایی که در عرصه فرهنگ، یا مسئول هستند و یا خود را مسئول می دانند. حوزه علمیه – دانشگاه – فرمانداری و شهرداری – امام جمعه – حوزه هنری – سازمان تبلیغات اسلامی – فرهنگ و ارشاد – آموزش و پرورش – جراید و روزنامه ها – سپاه و بسیج – نیروی انتظامی – نهادها موسسات خصوصی . تمامی نهادها و ارگانهایی که نامبرده شد ، همگی خود را مسئول در امور فرهنگی می دانند و هر کدام به نحوی به مسئله عمیق و جدی فرهنگ می نگرند و برای جذب بودجه های دولتی و کشوری ، برنامه های پیشنهادی ، شیوه عملکرد با یکدیگر دچار اختلاف نظر و رقابت هستند ، که این مسئله خود جای تامل جدی دارد.
اختلاف نظر مدیران مسئول در حیطه فرهنگ
همه نهادها و ارگانهایی که خود را در زمینه فرهنگ مسئول می دانند، از زاویه دید خود به مسئله خطیر فرهنگ می نگرند و این تفاوت نگاه ها ، تفاوت دید ، شیوه و عملکرد را در پی خواهد داشت که این مسئله خود باعث ولنگاری فرهنگی می شود.
یک نهاد به فرهنگ نگاه امنیتی دارد و دیگری نگاه هنری و سازنده در حالی که همه نگاه ها در زمینه فرهنگ لازم است ولی متاسفانه مدیران به سبک { نومن ببعض و نکفر ببعض } یعنی گرفتن بخشی و رها کردن بخش دیگر در عرصه فرهنگ عمل می کنند و هیچ گونه اجماع و یا تقسیم کاری در این زمینه وجود ندارد .
دوره ای بودن ریاست ها و نبود خط مشی واحد
دوره ای بودن مدیریتها خود فرصتی است که می توان به عنوان وسیله ای برای پیشرفت فرهنگی نظام اسلامی از آن بهره برد و باید دانست که فرصت ها زود گذرند چنانکه مولا علی ع فرمودند : { الفرصه تمر مر السحاب } فرصتها به مانند گذشتن ابر ها می گذرند. مدیران در این فرصت بیشتر به فکر اعمال سلیقه و راه دادن هم حزبی ها و هم گروهی ها هستند و چون در مقابل برنامه مدون و کاربردی مشخصی وجود ندارد و هیچ دستگاهی در پایان دوره اش از میزان راهبرد برنامه ها و کمی کاستی آن باز خواست نمی شود ، نتیجه این می شود که مدیران اگر دغدغه فرهنگی نیز داشته باشند چون نمی دانند که چکاری باید انجام دهند ، بیشتر زمان خود را به نفی دیگران و اثبات خود می پردازند. در این میان عاقبت فرهنگ کشور مثال آن شخصی است می شود که در جاهای مختلفی از صحرا به حفر چاله می پرداخت و سپس نیمه کاره رها می کرد.
از او پرسیدند : چرا چنین می کنی ؟
گفت : گنجی را مخفی کرده ام ، در پی آن هستم
باز پرسیدند : در کجا مخفی کردی ؟
گفت : زیر سایه ابری
پایان قسمت اول/