قابي براي امام رضا(ع)
![](/files/fa/news/1392/2/12/40299_481.jpg)
به دلم افتاده بود كه امسال من هم جز انتخابيها هستم، اينكه مي گويم به دلم افتاده بود را همينجوري نميگويم!
چند بار خواب ديدم. خواب ديدم كه توي آن صحن بزرگ، همان كه طاق ورودياش طلايي است، پاي آن آبخوري با آن كاسههاي طلايي دارم آب ميخورم ...
و اينكه چند روز پيش بود، يك كبوتر سفيد خودش را كوبيد به پنجرهي اتاق، با مادرم گرفتيمش، بال خونياش را بستيم. مادر ميگويد، اين خودش يك نشانه است ! يعني اينكه بايد با خودم ببرمش مشهدو توي صحن رهايش كنم.
حالا از ديروز كه نتايج آزمون منطقهاي اعلام شد و من هم انتخاب شدم، دل توي دلم نيست.
مادر در حين بستن ساك ميگويد: رفتي توي حرم هيچ كس را از دعا فراموش نكني ها؛ من، بابا، مادربزرگ، آبجي، عمو هادي، دايي سعيد، خاله شكوه و...
من قاب عكسي را كه توي آن با حسن، مهرداد، رضا و مسعود جلوي نقاشي ديوار مدرسه ايستادهايم به مادر ميدهم و ميگويم: اين رو هم بذار توي ساكم
مادر با تعجب ميپرسد: اينو ميخواي ببري چيكار؟
- ميخوام به امام رضا(ع) نشون بدم، بگم كه توي حياط مدرسهي ما، يه نقاشي از حرم شما كشيدن كه منو دوستام هميشه زيرش ميشينيم، ميخنديم، بازي ميكنيم و درس ميخونيم.
ميخواستيم همگي با هم شاگرد ممتاز بشيم و بيايم مشهد و يه عكس واقعي توي حرم بگيريم، اما اينبار نشد.
اين عكسو آوردم كه شما هم دوستامو ببيني، سال ديگه همه مونو باهم دعوت كني.
عكاس : فيروزه جمعه پور
چند بار خواب ديدم. خواب ديدم كه توي آن صحن بزرگ، همان كه طاق ورودياش طلايي است، پاي آن آبخوري با آن كاسههاي طلايي دارم آب ميخورم ...
و اينكه چند روز پيش بود، يك كبوتر سفيد خودش را كوبيد به پنجرهي اتاق، با مادرم گرفتيمش، بال خونياش را بستيم. مادر ميگويد، اين خودش يك نشانه است ! يعني اينكه بايد با خودم ببرمش مشهدو توي صحن رهايش كنم.
حالا از ديروز كه نتايج آزمون منطقهاي اعلام شد و من هم انتخاب شدم، دل توي دلم نيست.
مادر در حين بستن ساك ميگويد: رفتي توي حرم هيچ كس را از دعا فراموش نكني ها؛ من، بابا، مادربزرگ، آبجي، عمو هادي، دايي سعيد، خاله شكوه و...
من قاب عكسي را كه توي آن با حسن، مهرداد، رضا و مسعود جلوي نقاشي ديوار مدرسه ايستادهايم به مادر ميدهم و ميگويم: اين رو هم بذار توي ساكم
مادر با تعجب ميپرسد: اينو ميخواي ببري چيكار؟
- ميخوام به امام رضا(ع) نشون بدم، بگم كه توي حياط مدرسهي ما، يه نقاشي از حرم شما كشيدن كه منو دوستام هميشه زيرش ميشينيم، ميخنديم، بازي ميكنيم و درس ميخونيم.
ميخواستيم همگي با هم شاگرد ممتاز بشيم و بيايم مشهد و يه عكس واقعي توي حرم بگيريم، اما اينبار نشد.
اين عكسو آوردم كه شما هم دوستامو ببيني، سال ديگه همه مونو باهم دعوت كني.
عكاس : فيروزه جمعه پور
منبع : آستان قدس رضوی
ارسال نظر
اخبار برگزیده