«افعی تهران» معماگونه مخاطب جذب کرد
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی پایگاه خبری تحلیلی «تیتر یک»؛ پشت پرده سینمای نمایش خانگی گاهی آنقدر روشن و درخشان است که موقعیتها و اتفاقهای ماندگاری در حوزه سینما رقم میزند و گاهی هم آنقدر تیره و تار است که بدون هیچ دلیلی نمیتوان آن را در ذهن به ثبت رساند. این اتفاق بدون هیچ رویدادی ممکن است رخ بدهد، در واقع میتوان گفت برخی از آثار سینمایی آنقدر پرمحتوا هستند که تنها باید گفت حاصل تلاشهای چندینساله عوامل تولید آن است.
این روزها نمایش خانگی مثل هر سال دست از تلاشهای خستگیناپذیر خود برنمیدارد، چرا که برخی از اتفاقها در پشت پرده آنقدر لذتبخش است که انتظار غیر آن را نمیتوان داشت. فیلمهای سینمایی که با استقبال بینظیر تماشاگران صورت میگیرد هیچگاه فراموش نمیشود؛ اما در همین حین هم برخی از فیلمها با ساختار محتوایی خوب و باکیفیت هستند، اما شاید قصهپردازی قوی نداشته باشد.
«افعی تهران» سریالی که اخیراً از میان سریالهای زیادی بیرون آمده، داستان زندگی یک کارگردان را به نمایش میگذارد، زندگیای که وارد یک داستان جنایی میشود و تلفیق این دو داستان منجر به برملاشدن داستانهای نهفته از زندگی او میشود.
«افعی تهران» به کارگردانی سامان مقدم و نویسندگی پیمان معادی تولید شده است. ممکن است این فیلم در نگاه اول یک فیلم ساده و واقعگرا باشد؛ اما زمانی که در دل داستانهای آن میرویم روایتها و کنشهای زیادی وجود داشته باشد.
قوت بخشیدن داستان با شخصیتپردازیهای دلنشین
یکی از نقاط قوت این سریال در نگاه اول، انتخاب شخصیتهای قوی و حرفهای است و در مقابل آن شخصیتپردازی بسیار قوی و کنشگر که آماده هر بحث و جدالی با شخصیت مقابل خود هستند. شخصیتها در تمام طیفها قرار دارند، گاهی طیف آنها آنقدر ترسناک میشود که قابلپیشبینی نبوده و گاهی هم آنقدر لطیف و مهربان هستند که به دور از واقع نشان میدهند. در سریال «افعی تهران» داستانها و روایتهای ریز و درشت خوبی روایت میشود، روایتهایی که بهروز هستند و در دل جامعه وجود دارند و مخاطب بهخوبی میتواند با کاراکتر ارتباط برقرار کند، درک کند و از مفاهیم و تجربیات او استفاده کند.
مفاهیم و پیامهای بسیاری در این سریال دیده میشود، به همین دلیل برخی از ارگانها از روند ادامه داستان این فیلم شکایت کردند، گلهها و شکایاتی که شاید علنی شدنش در عموم جامعه و رسانه جای ناراحتی و طعنه را داشته؛ اما در حقیقت غیر اینها نیست، اما با این حال تا به امروز بهعنوان نقطه ضعف این سریال شناخته شده است.
با توجه به اظهاراتی که پیمان معادی در صفحه شخصی مجازی خود داشته گویا این نوع واکنش از سوی صنف آموزش و پرورش و برخی دیگر عجولانه بوده و باید تا قسمتهای پایانی نوع نگاه به این صنوف را دید و سپس منتقدانه به تحلیل آن پرداخت. البته باید گفت این واکنشها چه از سوی عموم مردم، چه از سوی صنفهای خاص در جامعه طبیعی است و اگر نویسنده با فکر فیلمی را ساخته جنبه نقد یا دادن پیامی نبوده بلکه شاید قصد بر این داشته ضعفهای جامعه را از زوایای مختلف نشان دهد که این نکته نباید همهگیر باشد؛ بنابراین به طور واقعگرایانه باید گفت افعی تهران هیچگونه توهین و تمجیدی بهسوی قشر خاصی نداشته چرا که موقعیت این فیلم تنها از لحاظ دراماتیک بودن آن جذاب است و نمیتوان گفت نویسنده یا کارگردان بهقصد و یا نشاندادن الگویی این روایات را نشان داده است.
تأثیر زنان در نقشهای نخست نمایش خانگی
از طرفی در این سریال نقش زن را همچون فیلمها و سریالهای قوی و تأثیرگذار میبینیم و به گمان برخی از منتقدان حضور زنان با نقشهای تأثیرگذار میتواند تأثیر بسزایی در زندگی مردم بگذارد، چرا که بیشترین نگاه و تمرکزها بر روی زنان است، پس باید و الزاماً شخصیتهای زن در نقشهای اول قوی و تأثیرگذار جلوه بدهد. سحر دولتشاهی این شخصیت متمرکز شده «افعی تهران» از قسمتهای نخست تا اواسط آن را داشته است، نقشی که بهعنوان روانشناس حضور پیدا میکند و از نگاه نخست جنبه درمانگر و شنونده را دارد، سپس وارد داستانهایی میشود که رد پای او را در جایگاه نخست کمرنگتر میکند.
فرضیهها و تحلیلهای مکرر در سکانسهای مختلف «افعی تهران»
سریال «افعی تهران» فرضیهها و تحلیلهای گوناگون و زیادی در سکانسهای مختلف آن دارد و از سوی دیگر انتقادهای مختلفی در پسِ این روایتها وجود دارد. برای مثال موقعیت و نوع برخورد یک روانشناس در اتاق درمان با فرد مقابل خود است. این که چرا و اصلاً چه اتفاقی میافتد که یک روانشناس درگیر مسائل مراجعهکنندهاش میشود تا حدی طبیعی و تا حد دیگر غیرقابلباور است؛ اما طبیعتاً میتوان به موقعیتهای زندگی هر دو رجوع کرد که چگونه این ارتباط شکل میگیرد.
شاید نویسنده و کارگردان در شخصیتپردازی روانشناس تا حدی واقعگرا بودهاند و چیزی که در جامعه حضور داشته را دیده و به نمایش گذاشتهاند؛ اما قانون، متفاوت با آن چیزی که میبینیم را میگوید. قطعاً شخصیت روانشناس از مراجع خود کمی فاصله دارد، فاصلهای هم به لحاظ سواد و هم ارتباطاتی که دارد و متقابل آن کاراکتر مراجعکننده هم همینطور اما نوع روابط آنها شاید از همان جلسات رواندرمانی نخست آغاز میشود.
این که لابهلای داستان معماها و سئوالات مختلفی پیش میآید بسیار خوب و قابلتأمل است؛ اما در برخی از قسمتها و روایات میبینیم که نویسنده و کارگردان شناخت کامل و جامعی در رابطه با اصول تحلیلی رواندرمانگر با مراجعهکنندهاش نداشتند، چرا که در درمانهای تحلیلی چیزی بهعنوان تکالیف خانگی، نوشتن کارهای روزانه و... وجود ندارد و این روش بهعنوان یک راهکار در راستای شخصیتشناسی شکل میگیرد و نمیتوان در جایگاه رواندرمانی تحلیلگر جای داد.
نکته دیگری که بسیار مهم است، افشای حقیقت درونی از سوی دو شخصیتِ روانشناس و مراجعکننده است و به لحاظی شاید پس از ارتباط برقرار کردن غیر از دفتر مشاوره دیگر لزومی به دیدار در این مکان نباشد، چرا که رابطه عاطفی میان این دو کاراکتر شکل گرفته پس قاعدتاً این نکته از ذهن نویسنده و کارگردان گذشته اما برای پیشبرد فرایند داستان روایتها و طی این داستانهای مداوم جهت بخشیده تا از پسِ آن گفتارها و رفتارهایی را به مقصد نهایی سوق دهد.
آنچه ممکن است در «افعی تهران» مخاطب را خسته کند، ریتم بسیار کندی است که در طول قسمتهای آن دیده میشود و شاید بتوان گفت میشد کمی سرعت فیلمنامه با روایات و کلیدواژههای اصلی روند سریعتری پیدا کند.
«افعی تهران» با ژانر درام و معماگونه، مخاطب را ترغیب میکند بیشتر از آن که بخواهد داستان را دنبال کند؛ خود را جای شخصیتها بگذارد و به چگونگی معماها و جایگاههایی که شخصیتها در آن قرار میگیرند، پاسخ دهد و با آن همذاتپنداری کند.
مهدیه سادات نقیبی – الهه ملاحسینی – تیتر یک
انتهای خبر/