محمد رسول الله (ص) تاثیر گذارترین فیلم سینمای ایران
![](/files/fa/news/1394/6/24/269185_413.png)
گروه فرهنگی«تیتریک»،به نقل از نگارانه؛ سینما آنقدر که شاید و باید ساکت نبود… از طرفی سه نفر از دوستان که پیاپی به من خوراکی تعارف میکردند و از طرفی هم که خانواده محترم و خوش فرهنگی که پسر خردسالشان از صندلی صدای دست و پای پینوکیو در میآورد!
محمد…
اما من با تمام توانم حواسم را جمع فیلم کرده بودم و متعجب بودم از تصاویری که میدیدم! صحرای عربستان بود و شهر های خشک و مردمی بی هدف! اما در تمام مدت یک هدف خاص بود. در بین همهمه من به دنبال همان هدف خاص بودم که باز…
محمد
گویا صدایی که شاید به عنوان نهیب زدن به شخصیت اصلی داستان صداگذاری شده بود داشت به من هم نهیب میزد. ناگهان تصاویر از مقابل چشمانم گذشت. هرچه تا بحال دیده بودم! روایت اتفاقاتی که در پانزده قرن پیش افتاده بوده. در آغاز سال دهم بعثت:
ابوطالب حیران به دنبال بیعت کردن با کسانی بود که در قلبشان لات و هول و عزی را جای داده بودند و خود در قلب نداشته آنها میتپیدند. لیکن جایی تامل کردن را انتخاب میکند. نوازش طبیعت اطراف و افرادی که از کنارش رد میشوند و یا با وی برخورد دارند حواس را از داستان اصلی پرت میکند اما این بیشتر لذت بخش است تا یک مشکل بصری-موضوعی! لیکن نشستن ابوطالب بر سنگ و به فکر فرو رفتنش همانا و شروع تصاویر جدید در سینمای ایران نیز همان.
تصاویر اول فلاش بک کاملا نزدیک به تصاویر پیشین است به طوری که اگر کسی کاملا حواسش به داستان نباشد فکر میکند که زمان همان زمان سال دهم بعثت است اما ابوطالب جوان چه! البته گریم کهنسالی ابوطالب به قدری سنگین است که ابوطالب جوان قابل تشخیص نیست! از اینها که بگذریم در این لحظات متوجه خیلی داستان ها میشویم. بلایی که در شرف وقوع است. زنی که جامه ای سفید به تن دارد و حالت نورانی دارد که آبستن است. زنی دیگر که دقیقا حالت عکس را دارد و در هیاهوی شهر به دنبال راه فرار است، با اموال دنیوی… تمام اینها نشان دهنده ی داستان سرایی تصویری بسیار زیباست… کنار هم قرار گرفتن داستان ها برای رسیدن به تولد منجی… تا به جایی که لحظه میلاد فرا میرسد، و معرفی افراد جدید؛ پس شکل ورود شخصیت ها یک به یک بسیار دقیق مورد مطالعه قرار گرفته شده بوده است! مثلا برای معرفی حلیمه از زاویه ای رو به پایین استفاده شده که در لحظه میلاد در آسمان نوری میبیند.
اما تولد، ناگهان نگاه های خوب و بد سمتشان به یک سو میچرخد و همه کودک تازه متولد را میبینند. آه که چه زیبا عبدالمطلب و حساسیتش به نوه نو رسیده به تصویر کشیده شده است. از اینجا، یعنی تولد، تا اولین قدم نهادن پیامبر به غار حرا داستان در یک ابر و باد دلنشین غرق شده است. و وقتی غار حرا را یک کودک خردسال پیدا میکند و صدای وحی…
محمد…
من بالاخره به خودم آمدم! دور و بر خود را نگاه کردم. پسر خردسال کناری دیگر از صندلی صدای دست و پای پینوکیو درنمیآورد و دوستانم هم خوراکی ها را تمام کرده بودند. من با خیال راحت غرق تماشای آنچه در زمان حال دین و ایمانم شده است، شدم.
هر لحظه از تصاویر علتی برای تصویر بعدی بود. یعنی همان نتیجه ای که من از فیلم ایده آل انتظار دارم. اما آیا نویسنده خود متوجه این علت و معلول های دقیق آیکنولوژیک در داستانش شده است! یا من مزه جدید و ناخواسته ای از این فیلم کشف کردم! اما من هرچه برداشت کرده باشم و هرچه باشد باید گفت محمد رسول الله تاثیر گذارترین فیلم از سینمای ایران برای ایرانی هاست. والسلام…
نویسنده:فرزاد هداوندخاني