ما با همه ی دنیا ارتباط داریم اما زیر بار حرف زور نمی رویم/ با چنین نگاهی از سوی آمریکا که ما آقا باشیم و بقیه نوکر نمی توان سر میز مذاکره نشست
در بحث مذاکرات یک نگاه حد وسط وجود ندارد و بعضی افراد تندتر از آن چه که رهبری فرموده حرکت می کند و انسان در چنین شرایطی غربت و مظلومیت ائمه را می فهمد بعضی افراد که تندرو هستند در سلام بر امام حسن (ع) می گویند "السلام علی یا مذل المومنین” یعنی سلام بر تو که مومنان را ذلیل کردی و عده ای هم افراط کرده به عقب نشینی بیشتری تن می دهند بنابراین در مسائل مختلف باید طبق سیاست مقام معظم رهبری بر روی خط تعادل را ه برویم و چون ما انسان هستیم و یک ظرفیت داریم،عده ای تندروی کرده و ممکن است بعدها امکان عقب نشینی وجو د نداشته باشد ولذا هر دو نگاه نگاه غلطی است و ما باید پایبند به قانون و شریعت باشیم .
مقام معظم رهبری در بحث مذاکرات هسته ای” نرمش قهرمانانه” را مطرح کردند و معنای این است که در مذاکرات و در این بده بستان ها قهرمانانه و سربلند مذاکره را پیش ببریم در بحث هسته ای ما با دست پر پیش برویم اگر چیزی در دست نداشته باشیم چیزی هم به ما داده نخواهد شد و مذاکرات با چراغ سبز رهبری انجام شد اگرچه ایشان فرمودند "من به این مذاکرات خوشبین نیستم” و واقعیت این است که الان هم خوشبین نیستیم و آمریکا خباثت خود را دارد و هرجایی بتواند ضربه خواهد زد همانطور که خداوند در قرآن خطاب به پیامبر می فرماید«و لن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتی تتبع ملتهم »یعنی تا ملتی را خفیف و خوار نکنند دست بر نمی دارند مگر این که آن ملت خود را قوی کند تا دشمن حتی فکر ضربه زدن را از ذهن خود بیرون کند ما باید از جهت علمی آنقدر پیشرفت کنیم که دشمن را مایوس کنیم همانطور که در بحث نظامی چنین جایگاهی داریم و به فرموده حضرت آقا آمریکا اگر توان برخورد نظامی را داشت لحظه ای درنگ نمی کرد ،آمریکا وقتی در لبنان و عراق با این همه سرمایه گذاری نتوانست کاری از پیش ببرد چطور می تواند در ایرانی که ۸ سال سابقه جنگ دارد ،انقلاب کرده ، توان نظامی داشته و در همه ی عرصه ها حضور دارد کاری را از پیش ببرد اما از طرفی دشمنان ما میدانند که ما در بحث علمی و فناوری نیاز به ارتباط با دنیا داریم و این لازمه همه ی کشورها است و همانطور امام خمینی (ره) فرمودند معنای استقلال این نیست که ما حصاری را به دور خود بکشیم ما با همه ی دنیا ارتباط داریم اما زیر بار حرف زور نمی رویم ولی ارتباط ما با آمریکا یک رابطه ی گرگ و میش است و آمریکا همواره می خواهد از موضع قدرت با ما حرف بزنند و این که رهبری می فرمایند ما با آمریکا مذاکره نمی کنیم زیراهدف آمریکا از مذاکره نفوذ است او می خواهد به هدفی که از طریق تحریم و فشار بر ایران دست نیافته از طریق مذاکره برسد معنای مذاکره در نظر آمریکا یعنی بیا سر میز بنشین و هرچه که من گفتم را قبول کن و رهبری نمی خواهد زیر بار این مذاکرات برود و عده ای می گویند اگر منطق ما قوی است چه اشکالی دارد با آمریکا مذاکره کنیم ؟ همانطور که مقام معظم رهبری تاکید داشتند ما مذاکره با هیچ کشوری را منع نمی کنیم به شرطی که حقوق ما را به عنوان یک کشور به رسمیت بشناسند در صورتی که آمریکا خود را کدخدای عالم می داند و فکر می کند که فرهنگ خود را باید بر همه ی کشورها غالب کند ،با چنین نگاهی از سوی آمریکا که ما آقا باشیم و بقیه نوکر نمیتوان سر میز مذاکره نشست.
آمریکا می گوید اگر ایرانیان می خواهند مشکل اشتغال و اقتصاد شان حل شود باید شعار "مرگ بر آمریکا” را کنار بگذارند یعنی این که آمریکا را به عنوان یک قدرت برتر بپذیرد بنابراین دو راه پیش روی ماست یا بپذیریم که مانند دوران طاغوت یک ژنرال آمریکایی بیاید و پا روی میز بگذارد و با ما حرف بزند و به دورانی بدتر از دوران شاه بر گردیم یا این که با اقتصاد مقاومتی خود را از درون قوی کنیم و اجازه ندهیم که آنها بخواهند کاری برای ما انجام دهند و یک امتیاز بدهند اما دهها امتیاز از ما بگیرند و وظیفه دولت در بحث پسا برجام این است که سرمایه گذاری خارجی در کشوررونق ببخشد وبا ایجاد اشتغال بنیه اقتصادی کشور را قوی کند.
این که در بحث مذاکرات عده ای مطرح می کنند که امام حسین (ع) با عمر بن سعد مذاکره کرد یا امام علی (ع) در بحث حکمیت که نوعی مذاکره است را پذیرفت لازم است بدانند این کهمذاکره خواسته اول ائمه(ع) نبوده است در واقعه ی حکمیت امام علی (ع) به مالک فرمود بجنگید و مالک برای جنگ راهی شد اما وقتی سپاهیان آنقدر عرصه را بر علی (ع) تنگ کردند که امام فرمود” ای مالک اگر علی را زنده می خواهی برگرد ” و مالک بازگشت و آنان بحث” لا حکم الا لله "را پیش کشیدند و ابوموسی که فرد سال لوح بودند را برگزیدند و در مذاکرات مغلوب شد اگرنه علی (ع) با این افراد مذاکره ای نداشت.
امام حسن (ع) نیز از ابتدا قصد صلح نداشتند ایشان سپاهی را آماده کرد ۴ فرموده را عوض کرد و همه ی آن ها به نوعی فریفته زر و قدرت و حیله های معاویه شدند ایشان سپاه یک دستی نداشت و با این سپاه متزلزل نمی توانستند به جنگ بروند و مجبور به مذاکره شدند چرا که معاویه فرد حیله گری بود و هیچ کس در تاریخ سندی بر این که معاویه حتی یک نماز خود را قضا کند یا مشروب بخورد و فسق کند ندارد ولذا امام حسن (ع) اگر با معاویه وارد جنگ می شد توسط همین فرد کشته و عزاداری می شد و همه چیز پایان می یافت و جنگیدن به مصلحت نبود.
مذاکره امام حسین (ع) با عمربن سعد نه به دلیل وحشت و یا ترس بود که ایشان اگر از جنگیدن می ترسید پا به عرصه ی کربلا نمی گذاشت بلکه به دلیل نصبی که عمر به سعد بن ابی وقاص که فرد معروف و مشهوری در بین اعراب بود می خواست با نهیب و پند وی را اصلاح کند امام حسین (ع) نفرمودند که جنگ نکنیم بلکه به عمر گفت تو با من نجنگ و در آن جا بحث مذاکره نبوده است بلکه یک نهیب بوده است.
بنابراین با برداشت های اشتباه از مبارزات ائمه (ع) و مرتبط کردن آن با مسائل امروز هسته ای که در یک ظرف نمیگنجند سعی در توجیه مذاکرات نداشته باشیم و بر طبق فرمایشات رهبری بر روی خط اعتدال حرکت کنیم و از افراط و تفریط بپرهیزیم.