کلاه قرمزی کودک 7 ساله یا جوان عضب 20 وچند ساله؟؟؟؟!!!!
وقتش رسیده سازندگان ونویسندگان موضوعات ومتن های برنامه های کلاه قرمزی تکلیف خود را با سن وسال مخاطبین که تماشاچی هایی سالهای قبل او هستند و حالا همراه با بچه های خود پای برنامه های او می نشینند ، روشن کنند تا تضاد وسردرگمی وضعیت زندگی این شخصیتهای محبوب برای مخاطبین کودک سوال برانگیز وهمراه با اثرات منفی نباشد.
به هر حال از عمر پیدا شدن کلاه قرمزی در جعبه جادویی بیشتر از 16 سال میگذرد واگه در آن زمان وی 7 ساله هم بوده باشد ، الان با سن 23 یا 24 سال یه پسر عضب محسوب میشود و قطعأ تماشاگران این برنامه به این باور رسیده اند که مخاطبین 6 و7 ساله ،جای خود را به مخاطبین 35 تا 60 ساله داده اند.
آن چیزی که در حال حاضر مهم به نظر می رسد ، این است که خنده ها بالاخره تمام میشود ولی اثرات آموزشها وتلقینهایی که ناخواسته وبی توجه به کودکان داده ایم اثرات عمیقی برجای خواهد گذاشت.
اگر لحظه ای خودمان را جای مخاطبین کودک بگذاریم که ، قدرت تمیز دادن وتفکیک وضعیتها را نداشته وامکان دارد بدترینها را از این برنامه ها برای خود برداشت وذخیره کنند ، بهتر می ببینیم که دیگر باور کنیم که این پسربانمک ومحبوب بزرگ شده است و باید با شیطنت ها وخرابکاری های معمول خود خداحافظی کند.
در یک برنامه کلاه قرمزی آنقدر کودک است که باید مشقهای خود رابنویسد و برای سرسره بازی به پارک برود و زمانی آنقدر بزرگ شده است که برای خود جفتی پیدا کرده وحتی خیال داشته باشد که یک بچه را بزرگ کرده وبه مدرسه بفرستد.
همینطور پسرخاله که ظاهری بچه گانه ومعصوم دارد و درتأمین معیشت و هزینه ها ی زندگی آن هم در این وضعیت بغرنج اقتصادی هرچند وقت یک بار گم میشود و جوابی هم وجود ندارد که به کودک خود در خصوص وضعیت بی سرپرستی او بدهیم چرا که هرشرحی ، دلهره وترس از تنهایی را در ناخودآگاه کودکان ما ذخیره خواهد کرد.
در برنامه نوروزی هم این تضاد وجود دارد ولی در سایه شیرینی طنزدلپسند ومحبوبیت شخصیتها کم رنگ وگاهی محومی شود.
از پا به سن گذاشتن آقای مجری واز دست دادن شوروحال سابق گرفته تا تنهایی وهمجواری شبانه روزی ا ش با شخصیتهای نرو یالقوزی مثل پسر عمه زا که چند سالی هم ازکلاه قرمزی بزرگتراست ، آقای فامیل دور ، آقای همساده وهمینطور گوسفند احساساتی وباکلاس و گاو وخربانمک برنامه ، همه وهمه به نوعی در ذهن این حس را ایجاد میکند که هرکدام از این شخصیتها در آینده نزدیک باید از بلاتکلفی خلاص شوند.
در این برنامه که از قضا از رسانه ملی هم پخش میشود گاهی از شوخیها و جملاتی استفاده میشود که نه تنها مناسب خردسالان ونوجوانان نیست ، بلکه برخی از بی ادبی ها وبی اخلاقی ها را در ذهن پاک آنان ماندگار می کند.
البته با وجود این تضاد ، نباید از حق گذشت که تولید کنندگان این برنامه توانستند ساعاتی هرچند کوتاه ، برخی از بینندگان همیشگی شبکه های ماهواره ای را پای رسانه ملی بنشانند ولحظات مفرحی برایشان ایجاد کنند ، کاری که صدا وسیمای ما کمتر موفق به انجام آن میشود.
این تضاد تماشاگر را از خردسالی به بزرگسالی واز بزرگسالی به سمت کودک بودن میکشاند مثل حاکم بودن حال وهوای بادابادا مبارک همیشگی درتمامی قسمتها ، قربان صدقه ها وجملاتی که بیشتر در فیلم فارسی ها متداول است تا در میان خانواده ها ، در کنارعقب افتادن مشقهای کلاه قرمزی ، آموزش رنگهای چراغ قرمز ، و صحبت های آقای مجری در باره کم خورن شکلات وآجیل ومودب بودن در هنگام تعارف کردن میزبان ، زشت بودن دروغگویی وغیره.
دربعضی از این قسمتها بزرگسال بودن شخصیتها ، دیالوگها وکارهایشان جالب وسرگرم کننده است وگاهی هم جملات وعباراتی که از آنها در کنار کودکان خود می شنویم تأسف آورمی شود.
گذشته از بخشی که تقریبأ در تمام قسمتها وجود داشت مثل بخش حرکات موزون دسته جمعی (غیر از آقای مجری)، بشکن وبالا بندار آقای فامیل دور و لبنی به چپ ولبنی به راست پسر عمه زا در کنار حرکات ماهرانه سروگردن گاو برنامه با آهنگ بادابادا مبارک ، که در هر صورت برای مخاطب مفرح وشاد کننده است.
آنچه که اکنون مشخص است ، بینندگان و علاقمندان کلاه قرمزی سالهای اولیه ، دیگر بزرگ شده اند وپا به پای بچه های خود هرسال پای این برنامه می نشینند وآموزشهای ابتدایی آن زمان هم امروز دیگر طرفدار چندانی در میان کودکان ندارد و به همین دلیل است که تولید کنندگان این برنامه مجبور به افزودن چاشنی های اینچنینی به برنامه خود هستند.
به هر حال اینطور به نظر میرسد که باید تکلیف این برنامه با مخاطب هرچه زودتر مشخص شود وگرنه نوروز سال بعد باید منتظر آمدن کلاه قرمزی جوان وآقای مجری عصا بدست همراه با یک داستان عشقی باشیم ، همان روندی که تولید کنندگان آن در فیلمهای سینمایی کلاه قرمزی با آمدن یک شخصیت زن وسروسامان گرفتن نهایی می رسیدند.
البته اشکالی هم ندارد ، اینطوری برای همیشه این پسر عضب کودک نمای محبوب ، به جای سرگردان بودن میان کودکی وبزرگسالی به زندگی عادی خود برمی گردد و آقای مجری هم با بازنشسته کردن خود از سروکله زدن با چند آدم تخص وهمنشینی با گاو وگوسفند و... درنوروز همه ساله نجات پیدا میکند.