کار مندانِ پاک حیرانند، به زمین خوردگان می مانند!
در همین راستا، "عبد المجید فرائی” از شعرای برجسته کشورمان در خصوص قدردانی از این قشر از جامعه و مذمت کارمندانی که حقوق های نجومی دریافت می کردند، شعری سروده است که در ادامه می خوانید:
کار مندان پاک ، حیرانند
به زمین خوردگان، می مانند
کمترین دستمزد،می گیرند
صادق و مخلص و پریشانند
بارسنگین زندگی، بردوش
غزل دردو رنج ، می خوانند
حداقل حقوق ، روزی شان
در تکا پوی لقمه ای، نانند
به حلال و حرام ، دل بسته
تابع دین و شرع و میزانند
با شرافت ترین انسان ها
در تکاپوی لقمه ای ، نانند
وقت جنگ و جهاد ، درمیدان
فکر ناموس و دین و ایرانند
رخ شان سرخ باشد از سیلی*
ظاهرا ، شادمان و خندانند
خلوت درد ناکشان ، غصه
بینوایان ، همیشه گریانند
زود این قشر ،پیرخواهدشد
چون زفردای خود،هراسانند
عده ای ، مترفان بی دینند
ناز پروردگان شیطانند
دستشان، درخزانه ی ملت
جیر ه خوران روز بحرانند
خون اشراف،در رگ آنهاست
ناز دارند ، چون که سلطانند
ازخدا بی خبر ،به خود مشغول
ازعدالت ، بسی گریزانند
مترفان ،در رفاه ، مستعرق
آدم نو ر سیده ر ا مانند**
سر هفته "دبی” رزرو شده
سر هرماه ، ا نگلستانند
کِی؟ به دامانشان فتد آتش
کی شود دید ، کنج زندانند
ا ی خداوند عادل مطلق
این وقیحان ، هماره نادانند…
"عبدالمجیدفرائی”
سپیده دم ۱۳۹۵/۶/۴
پ.ن
*باسیلی صورت خودرا
سرخ نگه می دارند
**تازه به دوران رسیده ها