توصیه شهید 13 سال نظرآبادی از زبان پدرش
به گفته ی پدر شهید رضاخانی، در ابتدای حضور محمد حسن در جبهه و جنگ و در سال اول وی مدتی را در منزل و مدتی را در جبهه سپری می کرد اما به مرور زمان وی رغبت بیشتری برای حضور مستمر در جبهه داشته و با بردن کتاب و دفتر مدرسه اش عازم سفری طولانی می شود که پس از چندی و در ۶۵/۲/۲۸ در جزیره مجنون به درجه رفیع شهادت نائل می شود.
محمد حسن فرزند اول خانواده بوده و ۲برادر و ۱خواهر کوچکتر از خود داشته است که در شیرین ترین روزهای نوجوانی رفتن و دفاع از دین و میهن را بر ماندن و انتظار اتمام جنگ ارجح دانسته و با سن کم مردانگی اش را اثبات می کند.
پدر شهید محمدحسن رضاخانی از روز به شهادت رسیدن این شهید بزرگوار و نحوه مواجه شدن با از دست دادن بزرگترین فرزندش چنین می گوید: در آن سالها بنده کارگر کارخانه مقدم بودم که در همان روز به شهادت رسیدن محمدحسن یعنی ۶۵/۲/۲۸ به من اطلاع دادند پسرم شهید شده است؛ از شدت ناراحتی احساس ضعف و بیهوشی بر من غلبه کرد چراکه من نه تنها پسرم را بلکه در واقع عزیزترین دوست و همراهم را نیز از دست داده بودم و زمانی که پیکر بی جان محمدحسن را برای دفن در مزار شهدای نظرآباد آوردند دیدم که دست او از آرنج قطع شده بود و تمام صورتش خون آلود بود.
وی ادامه داد: در اولین شبی که محمد حسن دفن شده بود دلم طاقت نمی آورد و بارها و بارها در همان شبهنگام بر مزارش رفته و کنارش می نشستم و خودم را بر خاک مزارش می چسباندم تا بلکه کمی آرامش بگیرم اما آرامش واقعی وقتی بود که من نیمه شب از مزار وی به خانه آمدم و نزدیک اذان صبح بود که محمدحسن به خوابم آمد و خطاب به من که بسیار عصبانی از او پرسیدم چرا ما را تنها گذاشتی و رفتی گفت: "او داد و او گرفت و در راه او رفتم؛ برو به صداقت در راه خدا زندگی کن و حافظ خون من باش”.
از آن لحظه آرامشی عجیب در دلم نشست، آرامشی که همچنان و پس از گذشت ۳۱سال همچنان با قوت و نیروی آن زنده ام و همچنین جمله ای که در وصیت نامه پسرم نیز عنوان شده و هیچگاه آن را فراموش نمی کنم آن است که در قسمتی از وصیت خود تاکید کرده است "تکامل ما در فرهنگ ما است” و من نیز همواره سعی می کنم با پیروی از سخنانی که برایم به یادگار گذاشته است حافظ خون او باشم.
پدر شهید رضاخانی در خصوص دبیرستان شهیدرضاخانی که بیش از ۲دهه است به نام و یاد این شهید گرانقدر در شهر نظرآباد ساخته شده است گفت: بیش از ۲۰سال است که این مدرسه در نظرآباد ساخته شده که خوشبختانه در این مدت ۳۵۰۰ جوان تحصلیکرده را وارد جامعه نموده و این افتخاری است برای من و مادر محمدحسن که بسیار راغب بودیم تا محمدحسن در کنار فعایت های فرهنگی اش درس خوانده و در آن نیز به درجات بالایی برسد.
وی در پایان تاکید کرد: بارها و بارها شده بود که به محمدحسن بگویم نرو جبهه چراکه تو سن کمی داری و بمان درس ات را ادامه بده که خطاب به من می گفت: "یهود و کفار قصد دارند دست و پای اسلام را ببندند و از این طریق ما مسلمانان را نیز به مرگ ذلت بکشند اما من ترجیح می دهم بروم و از اسلام دفاع کنم و به مرگ عزت بمیرم”.
این پدر شهید که پاره تن خود را تقدیم اسلام و میهن نموده است در پایان
در ارتباط با نحوه زندگی فعلی و معیشت خود و خانواده اش یادآور شد: بنیاد
شهید طبق قانون به وظایف خود عمل می کرده و هرکجا در توانش باشد کمکمان می
کند و همچنین بنده درآمد بازنشستگی نیز دارم اما درآمد اصلی من و همسرم
قناعت و صرفه جویی است که هیچگاه تمام شدنی نیست.
انتهای پیام/