آستین بالای بسیج شهرستان فردیس برای رفع مشکلات مردم/ از ساخت مسجد در شهرک بعثت تا راه اندازی بیمارستان صحرایی
همه فقط گفتند! از نداشته های شهر، از نبود مسجد در شهرک بعثت مشکین دشت ، از نبود درمانگاه، مرکز مشاوره و ... همه مرد حرف بودند باید مرد عمل پیدا می شد تا پیرزن قد خمیده ای برای اقامه نماز لنگ لنگان کوچه پس کوچه ها ی بعثت را طی نکند و سجاده اش را در خانه خدا پهن کند.
مردم نا امید از کلنگ زنی های مکرر ساخت مسجد محله ، با گذشت 3 سال از وعده ها امیدی به ساخت مسجد نداشتند. اندک کمک های مردمی هم نمی توانست هزینه بالای ساخت مسجد و دستمزد کارگران را مرتفع کند.
دل مومنین شهر را غم گرفته بود، صدای اذان به گوششان نمی رسید!
غم مومنین شهر دل دریایی مردان عمل را به طلاتم واداشت. مردان عمل پیدا شدند! آن ها مانند سایرین شکوه نکردند که: چرا این شهرک مسجد ندارد! آنها به محض حضور در شهر گفتند : این شهرک باید مسجد داشته باشد! بعد آن باید "باورشان" شد و به مردم وعده دادند رمضان 95 در مسجد محله خودشان تسبیح گوی خدا خواهند بود.
این وعده شوری در شهر به راه انداخت، از همان روز اولِ آغازکار گویی چراغ مسجد روشن شده بود!! مردان عمل تا دیر وقت زیر نورماه آجر روی آجر می گذاشتند تا پیرزن محله دیگر دست به کمر کوچه ها را برای اقامه نماز طی نکند، پیرزن هرشب برای مردان عمل آب و غذا می آورد او به تیشه این مردان جوان بیشتر از کلنگ های رُبان زده مسئولین دل بسته بود!
هر هفته یک دیوار مسجد ساخته می شد مردم کنجکاو از این سرعت عمل عصرها به سازه مسجد سر می زدند کم کم خودشان هم دست بکار شدند، مردان اقدام عمل نمازهایشان را روی زمین خاکی مسجد اقامه می کردند نمی دانم در این خاکی شدنشان چه رمز و رازی بود که جوانان شهر را هم به آنجا کشیدو اولین نماز جماعت روی خاک مسجد اقامه شد.
بانگ ماه رمضان کم کم به گوش می رسید، مردان عمل خلف وعده نکردند، اولین روز از رمضان سال 95 ، مسجد شهرک بعثت با اقامه نماز جماعت ظهر و عصر افتتاح شد.
دیگر خانه خدا در نزدیکی خانه پیرزن قد خمیده بنا شده بود، لبخند رضایت او و دعاهای زیر لبش جان دوباره به مردان " رایت الهدی" بخشید.
مردان جهادی " رایت الهدی"، رایت "یا صاحب الزمان (عج)" را بر فراز مسجد شهرک بعثت برافراشتند و مسجد این شهرک" صاحب الزمان(عج) " نام گرفت.
مردم شهر که از شنیدن نمی شود ها خسته بودند به همت بسیجیان شهرشان " توانستن" را باور کردند.
چند روز بعد از افتتاح مسجد مردم در آنجا " هنگامه" را به تماشا نشستند ، هنگامه هم مردانی از جنس مردان " رایت الهدی" را به تصویر کشیده بود مردانی که نمی خواستند ناموس شیعه را کوچه به کوچه کشان کشان ببرند تا قدش خمیده شود!
حالا که سلامت روح مردم شهر(بعثت) تا حدودی تامین شده بود نوبت به سلامت جسم رسید. بازهم مسئولین از کمبودها گفتند !!
" فردیس بیمارستان ندارد!"
گوش مردم پر از حرف شده بود، در بین ناله و فغان مسئولین از نبود بودجه برای پروسه ساخت بیمارستان ، این بار جمع دیگری از " مردان اقدام و عمل" آستین همت بالا زدند . آنها برای خدمت به مردم سازه و ساختمان نمی خواستند چادری به پا کردند و فی سبیل الله در هفته دفاع مقدس و به یاد شهدا، از مجموع آموخته هایشان برای سلامت مردم مایه گذاشتند تا نبود هزینه درمان " مایه شرمساری" پدری نشود.
مردم شهر هم دردهای کهنه شان را به دست گرفتند و به بیمارستان صحرایی شهر رهسپار شدند. آن روزها فردیس رنگ و بوی دهه 60 را گرفته بود مردم مهربان تر شده بودند!
زمانی که حرف از هزینه های سر سام آور ویزیت پزشکان بود، پزشکان بسیجی البرز بدون چشم داشت مالی طبیب جسم وجان مردم شدند. دندان خراب کودکی بعد از سال ها پر شد و دردی که دیگر به آن عادت کرده بود از جانش گرفته شد. خنده های بی امان آن کودک یتیم بالاترین تعرفه دستمزد دندانپزشک البرزی شد.
نبود مدرسه در شهرک بعثت مشکین دشت هم حرف تازه ای نبود . حالا زنانی که " اهل اقدام و عمل" بودند باید پابه عرصه می گذاشتند.
تعرفه بالای مهد و پیش دبستان های خصوصی و در آمد پائین شهروندان شهرک بسیاری از بچه ها را از لذت آموختن در سال های پیش از مدرسه محروم کرده بود.
فقرفرهنگی در شهر بیداد می کرد. باید از کوچکترها شروع می کردند. جمعی از خانم ها پایگاه کوچک و نمور که تنها مرکز فرهنگی شهر بود رو به تربیت نسل آینده اختصاص دادند.
پیش دبستان " یاس نبی(س)" در شهرک بعثت راه اندازی شد و به عنوان مهد نمونه استان البرز انتخاب شد.
حالا دیگر بچه های خانواده های کم در آمد هم امکان آموختن داشتند. فعالیت پایگاه از طرفی کم کم نیازمندان شهرک را نیز شناسایی کرد، بانوان بسیجی سنگ صبور نیازمندان شده بودند و پایگاه مامن آن ها شده بود به هر مناسبتی مهربانان شهر ارزاق را آماده می کردند و سبد های مهربانی بی سر و صدا و بدون این که کسی مجبور به ایستادن در صف دریافتش باشد! به درب منزلشان می رفت.
زمان آموختن ماهیگیری فرا رسیده بود! در شهرک بعثت گروهی داوطلبانه به بانوان شهر ماهی گیری می آموختند که اگر زمانی کسی نبود که برایشان ماهی بیاورد خود ماهی بگیرند!
این ها ضرب المثل های ملموسی بود که توسط بانوان بسیجی مشکین دشت در پایگاه های بسیج مصطلح شده بود. بسیاری از بانوان شهر در پایگاه زکات دانش خود را می پرداختند و بدون دریافت هزینه ای هنرهایشان را به نیازمندان می آموزش می دادند . از بافتنی گرفته تا خیاطی و گل سازی... هرچند وقت یکبار هم نمایشگاهی فراهم می شد و دستاورد ها و دست بافته های بانوان به فروش گذاشته می شد.
بانوانی که سرپرست خانواده بودند حالا بیشتر از هرجای دیگری در بسیج شان و منزلتشان حفظ می شد .
با این وجود باید اذعان کنم همان طور که برای " توانستن " ، "خواستن" نیاز است، برای شکوفایی شهرها هم " اقدام و عمل" نیاز است و تجربه نشان داده است که بسیجیان دریادلانی از جنس " اقدام و عمل " هستند.
انتهای پیام/