تغییر سبک زندگی اسلامی ایرانی بارزترین مصداق تهاجم فرهنگی غرب
گروه فرهنگی «تیتریک»، به نقل از تیار، بدیهی است هر تفکر و مذهبی که بخواهد بر اخلاقیات، عادات و اندیشه های یک ملت رسوخ کند و آن ملت را از خویها و اعتقادات قبلی جدا نماید، محتاج بسترسازی برای رسیدن به این اهداف و خنثی سازی مقاومتهای احتمالی است بدین شکل که اگر همه ی لوازم تهاجم فرهنگی از قبیل: تفکر، ابزار و روش انجام کار فراهم شود، ولی شرایط و بستر مناسبی که بتواند اینها را به کار گیرد، وجود نداشته باشد، در واقع همه ی تلاشهای قبلی عقیم میماند، و برعکس، چنانچه بر اثر عوامل متعدد، بستر و شرایط مناسب و مساعد وجود داشته باشد، یا به وجود آورده شود، دیگر جلوگیری از نفوذ تفکر بیگانه و پیشگیری از مسخ فرهنگ خودی بسیار مشکل خواهد بود.
تهاجم فرهنگي یعنی تلاش برنامهريزي شده و سازمان يافتة تمام يا بخشي از يك يا چند گروه اجتماعي – فرهنگي يا ملت يا جامعه يا تمدن و يا دولت بيگانه براي تحميل مبانی و اصول اجتماعي، باورها، ارزشها، اخلاقيات و رفتارهاي مورد نظر خويش بر ساير گروهها و جوامع، همچنين ارائه اطلاعات انبوه به ملتها و تغيير در نظام ارزشهاي آنها به طوري كه تصميمگيريها در كشور مورد تهاجم منجر به تأمين منافع سياسي، اقتصادي و ... كشورهايي شود كه از اين حربه استفاده ميكنند.
سالهاست که دشمن پس از اینکه از جنگ سخت با کشور ما خسته شد جنگ نرم و تهاجم فرهنگی و تغییر سبک و آداب و رسوم ایرانی و جایگزین کردن فرهنگ منحط خود بر ملت ایران را در پیش گرفته است و تا حدی در این عرصه پیش رفت است ما که برای ساختن این بخش اصلی و اساسی از تمدن نوین اسلامی كه همان سبك زندگی است بسیار تلاش کرده ایم بشدت باید از تقلید پرهیز كنیم؛ تقلید از آن كسانی كه سعی دارند روشهای زندگی و سبك و سلوك منحط زندگی را به ملتها تحمیل كنند.
امروز مظهر كامل و تنها مظهر این زورگوئی و تحمیل، تمدن غربی است و تقلید از غرب برای كشورهائی كه این تقلید را برای خودشان روا دانستند و عمل كردند، جز ضرر و فاجعه به بار نیاورده است.
فرهنگ غرب، یك فرهنگ مهاجم است فرهنگ غرب، فرهنگ نابودكننده ی فرهنگهاست هرجا غربی ها وارد شدند، فرهنگ های بومی را نابود و بنیان های اساسیِ اجتماعی را از بین برده اند؛ تا آنجائی كه توانستند، تاریخ ملتها را تغییر دادند، زبان آنها را تغییر دادند، خط آنها را تغییر دادند.
تهاجم فرهنگی در دو مرحله ی عمده صورت می پذیرد که در هر یک راههای خاصی مدنظر قرار می گیرد:
الف) تخلیه ی فرهنگ خودی و ایجاد خلأ فرهنگی
-ایجاد تردید نسبت به بنیانهای اعتقادی و ارزشی از طریق: سست نمودن اعتقادات عمومی، سست نمودن ارزشهای اخلاقی، دینزدایی،انزوای روحانیت، بیارزش نمودن مبلغان و مدافعان اصیل دین؛
-ترویج فساد؛
-فرقه گرایی؛
-نفوذ نگرش غربی و ازخودبیگانگی؛
-تکوین روشنفکری وابسته.
هدف اصلی از این مرحله، قطع رابطهی فرهنگی کشورهای مسلمان با گذشتهی پرافتخار خویش است
ب) تثبیت فرهنگ بیگانه
-برپایی شبکه ها و مؤسسات شبه فرهنگی؛
-تجزیه ی فرهنگی از طریق تحریک نژادها و گروههای متفاوت اجتماعی، تحریک اقوام با گویش محلی، تحریک اقلیتهای مذهبی و...؛
-تحریف تاریخ؛
-تغییر خط و زبان؛
-حذف و تبدیل میراثهای فرهنگی
اما راه چاره چیست؟
- باور كنيم ما نيز ممكن است همانند ديگران در معرض آسيبها قرار بگيريم.
- نسبت به خطراتي كه ما و خانوادههايمان را تهديد ميكنند، آگاهي يابيم.
- نيازهاي فرزندان خود را بشناسيم و براي حل آن بكوشيم.
- ميتوان براي شناسايي نيازهاي خانواده، از خود آنها مشورت گرفت، اما بايد توجه داشت كه به همان نسبت كه كمبود امكانات ميتواند موجب آسيب خانواده گردد، رفاه دايمي و برآوردن نيازهاي كاذب نيز خطرناك است.
- از طريق افزايش آگاهي خود، خانواده را به سمت وفاق بيشتر هدايت كنيم.
- كنترل غيرمستقيم اعضا به ويژه نوجوانان و جوانان ضروري است. توجه داشته باشيم كه معاشرت با دوستان بد از يك سو و تنها نهادن فرزندان از سوي ديگر به يك اندازه ميتوانند خطرساز باشند.
- سعي كنيم بهترين دوست فرزندان خود باشيم.
- گهگاه مسايل خانواده را با فرزندان در ميان بگذاريم و از آنها در ارائه راهحل ياري بجوييم. اين امر موجب بلوغ فكري و احساس تعلق فرزندان نسبت به خانواده ميشود.
- ميان عطوفت و سختگيري بر كردار فرزندانمان اعتدال برقرار نماييم.
- بهترين تصميمها را در بدترين شرايط بگيريم.
انتهای پیام/