تاریخچه، فلسفه و اعمال مسجد مقدس جمکران
مسجد مقدّس جمكران، روز هفدهم رمضان 373 هجری به فرمان حضرت بقیه الله، أرواحنا فداه، در كنار روستای جمكران تأسیس شد. تاریخچهی آن ـ به طوری كه در این نوشتار به تفصیل آمده ـ به دست شیخ صدوق (متوفای 381 هجری) در كتاب مونس الحزین بیان گردیده و كیفیت نماز تحیّت و نماز استغاثه به حضرت بقیه الله، أرواحنا فداه، در ضمن آن آمده است.
علامهی بزرگوار، میرزا حسین نوری، (متوفّای 1320 هجری) در كتاب ارزشمند نجم ثاقب ـ كه به فرمان میرزای بزرگ، آن را تألیف كرد و میرزای شیرازی، در تقریط خود، از آن ستایش فراوان كرد و نوشت: برای تصحیح عقیدهی خود،به این كتاب مراجعه كنند تا از لمعانِ انوار هدایتاش، به سر منزل یقین و ایمان برسند. ـ تاریخچهی تأسیس مسجد مقدس جمكران به شرح زیر آورده است.
شیخ فاضل، حسن بن محمّد بن حسن قمی، معاصر شیخ صدوق، در كتاب تاریخ قم از كتابِ مونس الحزین فی معرفه الحقّ و الیقین ـ از تألیفات شیخ صدوق ـ بنای مسجد جمكران را به این عبارت نقل كرده است:
شیخ عفیف صالح حسن بن مُثلهی جمكرانی میگوید:
شب سهشنبه، هفدهم ماه مبارك رمضان 393 هجری، در سرایِ خود خفته بودم كه جماعتی به درِ سرای من آمدند. نصفی از شب گذشته بود. مرا بیدار كردند و گفتند: «برخیز و امر امام محمّد مهدی صاحب الزّمان، صلوات الله علیه، را اجابت كن كه ترا میخواند.»
حسن بن مثله میگوید: «من، برخاستم و آماده شدم». چون به درِ سرای رسیدم، جماعتی از بزرگان را دیدم. سلام كردم. جواب دادند و خوشامد گفتند و مرا به آن جایگاه كه اكنون مسجد (جمكران) است، آوردند.»
چون نیك نگاه كردم، دیدم تختی نهاده و فرشی نیكو بر آن تخت گسترده و بالشهای نیكو نهاده و جوانی سیساله، بر روی تخت، بر چهار بالش، تكیه كرده، پیرمردی در مقابل او نشسته، كتابی در دست گرفته، بر آن جوان میخواند.
بیش از شصت مرد كه برخی جامهی سفید و برخی جامهی سبز بر تن داشتند، بر گرد او روی زمین نماز میخواندند.
آن پیرمرد كه حضرت خضر ـ علیه السّلام ـ بود، مرا نشاند و حضرت امام ـ علیه السّلام ـ مرا به نام خود خواند و فرمود: «برو به حسن بن مسلم بگو: «تو، چند سال است كه این زمین را عمارت میكنی و ما خراب میكنیم. پنج سال زراعت كردی و امسال دیگر باره شروع كردی، عمارت میكنی. رخصت نیست كه تو دیگر در این زمین زراعت كنی،باید هر چه از این زمین منفعت بردهای، برگردانی تا رد این موضع مسجد بنا كنند.»
به حسن بن مسلم بگو: «این جا، زمین شریفی است و حق تعالی این زمین را از زمینهای دیرگ برگزیده و شریف كرده است، تو آن را گرفته به زمین خود ملحق كردهای! خداوند، دو پسر جوان از تو گرفت و هنوز هم متنبّه نشدهای! اگر از این كار بر حذر نشوی، نقمت خداوند، از ناحیهای كه گمان نمیبری بر تو فرو میریزد.»
حسن بن مثله عرض كرد: «سیّد و مولای من! مرا در این باره، نشانی لازم است؛ زیرا، مردم، سخن مرا بدون نشانه و دلیل نمیپذیرند.»
امام ـ علیه السّلام ـ فرمود: «تو برو رسالت خود را انجام بده. ما، در اینجا، علامتی میگذاریم كه گواه گفتار تو باشد. برو به نزد سیّد ابوالحسن، و بگو تا برخیزد و بیاید و آن مرد را بیاورد و منفعت چند ساله را از او بگیرد و به دیگران دهد تا بنای مسجد بنهند، و باقی وجوه را از رهق به ناحیهی اردهال كه ملك ما است، بیاورد، و مسجد را تمام كند، و نصفِ رهق را بر این مسجد وقف كردیم كه هر ساله وجوه آن را بیاورند و صرف عمارت مسجد كنند.
مردم را بگو تا به این موضع رغبت كنند و عزیز بدارند و چهار ركعت نماز در این جا بگذارند: دو ركعت تحیّت مسجد، در هر ركعتی، یك بار «سورهی حمد» و هفت بار سورهی «قل هو الله احد» (بخوانند) و تسبیح ركوع و سجود را، هفت بار بگویند.
فَمَنْ صَلاّهُما، فَكَاَنَما صَلّی فِى الْبَیْتِ الْعَتیقِ؛ هر كس، این دو ركعت (یا این دو نماز) را بخواند، گویی در خانهی كعبه آن را خوانده است.
حسن بن مثله میگوید: «در دل خود گفتم كه تو این جا را یك زمین عادی خیال میكنی، اینجا مسجد حضرت صاحب الزمان ـ علیه السّلام ـ است.»
پس آن حضرت به من اشاره كردند كه برو!
چون مقداری راه پیمودم، بار دیگر مرا صدا كردند و فرمودند: «در گلّهی جعفر كاشانی ـ چوپان ـ بُزی است، باید آن بز را بخری. اگر مردم پولاش را دادند، با پول آنان خریداری كن، و گرنه پولاش را خودت پرداخت كن. فردا شب آن بز را بیاور و در این موضع ذبح كن. آن گاه روز چهارشنبه هجدهم ماه مبارك رمضان، گوشت آن بز را بر بیماران و كسانی كه مرض صعب العلاج دارند، انفاق كن كه حق تعالی همه را شفا دهد.
آن بز، ابلق است. موهای بسیار دارد. هفت نشان سفید و سیاه، هر یك به اندازهی یك درهم، در دو طرف آن است كه سه نشان در یك طرف و چهار نشان در طرف دیگر آن است.»
آنگاه به راه افتادم. یك بار دیگر مرا فرا خواند و فرمود: «هفت روز یا هفتاد روز در این محل اقامت كن.»
حسن بن مثله میگوید: «من، به خانه رفتم و همهی شب را در اندیشه بودم تا صبح طلوع كرد. نماز صبح خواندم و به نزد علی منذر رفتم و آن داستان را با او در میان نهادم.
همراه علی منذر، به جایگاه دیشب رفتیم. پس او گفت: «به خدا سوگند كه نشان و علامتی كه امام ـ علیه السّلام ـ فرموده بود، این جا نهاده است و آن،این كه حدود مسجد، با میخها و زنجیزها مشخّص شده است.»
آنگاه به نزد سیّد ابوالحسن الرّضا رفتیم. چون به سرای وی رسیدیم، غلامان و خادمان ایشان گفتند:
«شما از جمكران هستید؟» گفتیم: «آری». پس گفتند: «از اوّل بامداد، سیّد ابوالحسن در انتظار شما است.»
پس وارد شدم و سلام گفتم. جواب نیكو داد و بسیار احترام كرد و مرا در جای نیكو نشانید. پیش از آن كه من سخن بگویم، او سخن آغاز كرد و گفت: «ای حسن بن مثله! من خوابیده بودم. شخصی در عالم رؤیا به من گفت:
«شخصی به نام حسن بن مثله، بامدادان، از جمكران پیش تو خواهد آمد. آن چه بگوید، اعتماد كن و گفتارش را تصدیق كن كه سخن او، سخن ما است. هرگز، سخن او را ردّ نكن.» از خواب بیدار شدم و تا این ساعت در انتظار تو بودم.
حسن بن مثله، داستان را مشروحاً برای او نقل كرد. سیّد ابوالحسن، دستور داد بر اسبها زین نهادند. سوار شدند. به سوی دِه (جمكران) رهسپار گردیدند.
چون به نزدیك دِه رسیدند، جعفر شبان را دیدند كه گلهاش را در كنار راه به چرا آورده بود. حسن بن مثله، به میان گلّه رفت.آن بز كه از پشت سرِ گلّه میآمد، به سویش دوید. حسن بن مثله، آن بز را گرفت و خواست پولش را پرداخت كند كه جعفر گفت: «به خدا سوگند! تا به امروز، من این بز را ندیده بودم و هرگز در گلّهی من نبود، جز امروز كه در میان گلّه آن را دیدم و هر چند خواستم كه آن را بگیرم، میسر نشد.»
پس آن بز را به جایگاه آوردند و در آن جا سر بریدند.
سیّد ابوالحسن الرّضا به آن محلّ معهود آمد و حسن بن مسلم را احضار كرد و منافع زمین را از او گرفت.
آنگاه وجوه رهق را نیز از اهالی آن جا گرفتند و به ساختمان مسجد پرداخت و سقف مسجد را با چوب پوشانیدند.
سیّد ابوالحسن الرّضا، زنجیرها و میخها را به قم آورد و در خانهی خود نگهداری كرد. هر بیمار صعب العلاجی كه خود را به این زنجیرها میمالید، در حال، شفا مییافت.
ابوالحسن محمّد بن حیدر گفت: «به طور مستفیض شنیدم، پس از آن كه سیّد ابوالحسن الرّضا وفات كرد و در محلّهی موسویان (خیابان آذر فعلی) مدفون شد، یكی از فرزندانش بیمار گردید. داخل اطاق شده سرِ صندوق را برداشت زنجیرها و میخها را نیافت.»
مطابق نقل خلاصة البلدان از كتاب مونس الحزين شيخ صدوق، اميرمؤمنان (عليه السلام) از مسجد مقدس جمكران سخن گفته است. محمد بن محمد بن هاشم حسيني رضوي قمي، به تقاضاي مولي محمد صالح قمّي، به سال 1179هجري، دربارة فضيلت شهر قم و تاريخچه تأسيس مسجد مقدس جمكران، كتاب ارزشمندی تأليف و آن را خلاصة البلدان نام نهاده است.هر دو تا سه ماه ورود به چاه صورت می گیرد این نامه ها بیرون آورده می شود. گاهی اگر شیء قیمتی میان آنها باشد خارج می شود اما در مسجد به شدت اطلاع رسانی می شود که زائران اشیاء قیمتی خود را داخل چاه نیندازند. پس از خارج کردن این نامه ها به خمیر تبدیل می شوند و احدی آنها را نمی خواند. گاهی نامه ای به دفاتر فرهنگی یا دفتر تولید می رسد که دربرگیرنده درخواست و خواهشی بوده و در انتهای آن نوشته شده است که به عنوان عریضه این نامه را داخل چاه هم بیندازید.دبیر شورای عالی فرهنگی مسجد جمکران با تأکید بر اینکه هیچ چاهی موضوعیت ندارد چاه جمکران را به دلیل حس و حال معنوی حاصل از فضا مورد توجه دانست و یادآور شد: نامهنگاری با خالق هستی و انتظار برای پاسخ شیرین است و عریضهها به دلیل وجود اسماء متبرکه به آب سپرده میشوند.حجت الاسلام مرتضی وافی دبیر شورای عالی فرهنگی و برنامهریزی مسجد جمکران در گفتگو با خبرنگار مهر در رابطه با چاه جمکران و موضوعات مربوط به آن گفت: عریضه نویسی یکی از راههای توسل است و توسل جزو مبانی دینی ما است . به طور طبیعی عریضه نویسی یکی از راههای توسل است و با مستندات فراوان این امر در سیره علما از سید بن طاووس تا آیت الله بروجردی و دیگران مشاهده شده است.وی افزود: در رابطه با عریضه نویسی کتابهایی نوشته و منتشر شده از جمله کتابی که در رابطه با عریضه نویسی و آداب عریضه نویسی در انتشارات مسجد جمکران منتشر شده است که اصل جریان عریضه نویسی را تأیید می کند.حجت الاسلام وافی با اشاره به اینکه اصل عریضه نویسی تأیید شده این حرکت را نمادگونه توصیف کرد و گفت: این نوع حرکات در دنیای امروز که با رفتار مردم انس می گیرد کار ویژه ای به شمار می آید. نامه نگاری انسان با محبوب خود و انتظار کشیدن برای دریافت جواب شیرین است و اگر تأیید اصل آن در دین باشد این حرکتها با حس و حال مردم انس می گیرد.وی با تأکید بر اینکه متن این عریضه از اهمیت برخوردار است گفت: از این رو افراد را به عریضه هایی از ائمه معصومین به ویژه از امام زمان در رابطه با ارتباطی که از طریق نائبان خاص حضرت در زمان غیبت صغری بوده توجه می دهیم. متن این نامه مشخص و تأیید شده موجود است و محتوای آن نیز ترجمه شده و از زائران خواسته شده است که آن را مطالعه کرده و نوع نگاه آن را در رابطه با عریضه نویسی مورد توجه قرار دهند. از این رو چیستی درخواست مشخص می شود توجه به متن عریضه فرد را از نوشته ها و بحثها و درخواستهای غیر شرعی و روشهای غیر دینی جدا می کند.وی اضافه کرد: همچنین در روایات آمده است که پس از نوشتن عریضه در چاه آب یا آب روان انداخته شود و چند علت برای آن ذکر شده است. یکی این است که از دسترس مردم عادی دور بماند و رازی باشد میان حجت و مردم. از این رو هیچ چاه خاصی موضوعیت خاصی ندارد. کنار چاه جمکران هم نوشته شده است که این چاه هیچ موضوعیت خاصی ندارد. یکی از علل انداختن عریضه در چاه آب و آب روان وجود اسماء الهی و متبرکه در این عریضه است.وافی در رابطه با علت انداختن این عریضه ها صرفا در چاه جمکران گفت: به علت این که حس و حالت توجه و حضور در این فضا به دلیل مسجد بیشتر است بسیاری از زائران دوست دارند عریضه خود را در این چاه بیندازند.وی یادآور شد: این بحثها گاهی با اغراق، تردید، سانسور، اجحاف در رسانه ها و بیشتر در فضای مجازی جریان دارد. ما معتقدیم تمام این نمادها و حرکتهای اصیل و ماندگار باید حفظ شود مگر اینکه زمینه سوء استفاده ای از آن فراهم شود و ما نتوانیم آن را از خرافات، شبهات و آفات حفظ کنیم. اما این اتفاق در رابطه با چاه جمکران رخ نمی دهد.وافی در توضیح روند عریضه نویسی کنار چاه جمکران و سرانجام این عریضه ها گفت: زائران از داخل یا خارج از کشور کنار چاه جمکران با عریضه مکتوب خود حاضر می شوند در غیر این صورت کاغذهایی به مبلغ 100 یا 150 ریال در اختیار آنها قرار داده می شود و با توجه به عریضه ای که توصیف شد متن عریضه خود را می نویسند و آن را داخل چاه می اندازند. هر دو تا سه ماه ورود به چاه صورت می گیرد این نامه ها بیرون آورده می شود. گاهی اگر شیء قیمتی میان آنها باشد خارج می شود اما در مسجد به شدت اطلاع رسانی می شود که زائران اشیاء قیمتی خود را داخل چاه نیندازند. پس از خارج کردن این نامه ها به خمیر تبدیل می شوند و احدی آنها را نمی خواند. گاهی نامه ای به دفاتر فرهنگی یا دفتر تولیت می رسد که دربرگیرنده درخواست و خواهشی بوده و در انتهای آن نوشته شده است که به عنوان عریضه این نامه را داخل چاه هم بیندازید. وی تأکید کرد: حرکتهای انحرافی و مناسک آئینی اصیل ممزوج با خرافه ها باید از هم جدا شوند و نباید در این فرآیند اصل صورت مسئله را از بین برد.
ب) پيشگويي اميرمؤمنان (عليه السلام) از مسجد مقدس جمكران
شيخ آقا بزرگ تهراني، اين كتاب را مشاهده كرده و گزارش آن را در الذريعه آورده است.
مرحوم كاتوزيان، اين كتاب را در اختيار داشته که فرازهايي از آن را در كتاب أنوار المشعشعين آورده است.
وي در اين رابطه، حديثي از اميرمؤمنان علی (عليه السلام) آورده كه فرازهايي از آن را در اين جا ميآوريم ( علاقه مندان به تفصيل بيشتر می توانند به كتاب انوار المشعشعين مراجعه نمایند) او ميگويد:
در كتاب خلاصة البلدان از كتاب مونس الحزين ـ از تصنيفات شيخ صدوق با سند صحيح و معتبر، از اميرمؤمنان (عليه السلام) روايت كرده كه خطاب به حذيفه فرمود: «اي پسر يماني! در اول ظهور، خروج نمايد قائم آل محمد (عليه السلام) از شهري كه آن را قم گويند و مردم را دعوت به حق ميكند، همة خلائق از شرق و غرب، به آن شهر روي آورند و اسلام، تازه شود...
اي پسر يماني! اين زمين مقدس است، از همة لوثها، پاك است...
عمارت آن، هفت فرسنگ در هشت فرسنگ باشد. رايت وي بر اين كوه سفيد بزنند، به نزد دهي كهن، كه در جنب مسجد است، و قصري كهن ـ كه قصر مجوس است ـ و آن را «جمكران» خوانند. از زير يك منارة آن مسجد بيرون آيد، نزديك آن جا كه آتش خانة گبران بوده...».
از اين حديث شريف، استفاده ميشود به طوري كه مسجد سهله در دوران ظهور حضرت بقية الله، اروحنا فداه، پايگاه آن حضرت خواهد بود، مسجد مقدس جمكران نيز در عصر ظهور، جايگاه خاصّي دارد و پايگاه ديگري براي آن حضرت است.
مرحوم كاتوزيان، پس از نقل متن كامل حديث، به شرح و تفسير آن پرداخته، دربارة كوه سفيد و قصر مجوس و ديگر تعبيرهايي كه در حديث شريف آمده و ما به جهت اختصار نياورديم، به تفصيل سخن گفته است.
خوانندگان گرامي، توجه دارند كه احاديث ملاحم، چندان نيازي به تحقيق در سند ندارند؛ زيرا معصومان : كه با سرچشمة وحي مربوط بودند، شخص ديگري نميتوانست خبري بگويد كه صدها سال بعد تحقق پيدا كند.
روزي كه اميرمؤمنان (عليه السلام) به حذيفه از مسجد جمكران خبر ميداد، در سرزمين حجاز، عراق، كمتر كسي نام قم را شنيده بود، لذا ميبينيم كه در احاديث فراواني، به هنگام بحث از قم، به «در نزديكي ري» تعبير شده تا به اين وسيله، موقعيت جغرافيايي شهر قم، براي اصحاب ائمه : روشن گردد.
از اين رهگذر، احتمال نميرود كه احدي از مردم حجاز، نام جمكران را به عنوان يكي دهات قم شنيده باشد.
نكات ريزي كه در مورد قصر مجوس و آتش خانة گبران آمده، مطلبي نبود كه در حجاز و عراق، كسي از آن آگاه باشد.
به هنگام صدور اين حديث از مولاي متقيان (عليه السلام) ، كسي نميتوانست پيش بيني كند كه كنار ده جمكران، در آينده، مسجدي ساخته خواهد شد و با حضرت بقية الله (عليه السلام) كه روز متولد نشده بود، ارتباط خواهد داشت.
هنگامي كه شيخ صدوق، اين حديث را در كتاب مونس الحزين درج ميكرد، بدون ديد، اين مسجد، مناره نداشت.
هنگامي كه صاحب خلاصة البلدان، در قرن دوازدهم، اين حديث را از مونس الحزين نقل ميكرد باز هم مسجد مقدس جمكران، منارهاي نداشت؛ زيرا، براي نخستين بار، در سال 1318 هجري، يك مناره در زاوية جنوب شرقي مسجد ساخته شد.
هنگامي كه مرحوم كاتوزيان، اين حديث را در كتاب انوار المشعشعين مينوشت، مسجد جمكران، فقط يك مناره داشت و تا چند سال پيش نيز به همين منوال بود، ولي در حديث آمده است كه «از زير يك منارة آن، مسجد بيرون آيد».
اين تعبير، صريح است در اين كه به هنگام ظهور حضرت بقية الله ارواحنا فداه، مسجد مقدس جمكران، بيش از يك مناره خواهد داشت، در حالي كه به هنگام چاپ كتاب 1327 هجري) مسجد، فقط يك مناره داشت.
پ) چاه عریضه مسجد جمکرانت) تصویر ماهواره ای مسجد مقدس جمکران
ج) نمونه هایی از شفا گرفتگان:
منبع:وب سایت رسمی مسجد مقدس جمکران
د) نقشه کامل مسجد مقدس جمکران
د) نقشه کامل مسجد مقدس جمکران