بدعهدی آمریکا نتیجه تسامح در سیاست خارجی کشور است/ تقویت دولت رانتی و اقتصاد وابسته تک محصولی میوه برجام بود
مذاکراتی که موسوم به «برجام» شد در ادبیات سیاسی ایران اصطلاحات جدیدی را وارد ساخت. اصطلاحاتی از جمله «دلواپسان» که توسط دولت مستقر به کسانی اطلاق شد که نگران فرجام برجام بودند. مذاکره فی نفسه هیچ اشکالی ندارد، اصل سیاست همین است که شما چیزی را واگذار کنید و در قبال آن چیزی را دریافت کنید. اما نکته ی مهم در این عرصه این است که در پروسه ی مذاکرات هسته ای ما چه چیزی را و به چه میزان و به چه کشورهایی واگذار کردیم و به ازای آن چه چیزی به دست آوردیم.
در جریان این مذاکرات علیرغم اعلام مطالب و شروط مختلف توسط مقام معظم رهبری خطوط قرمز آن طور که باید رعایت نشد. هرگاه در اجرای آن عرصه بر دولت تنگ شد اعلام کردند که برجام کاری جمعی بوده است و بندی از آن به تأئید نرسیده است مگر با اذن مقام معظم رهبری و هر گاه گشایشی هر چند اندک در برخی از حوزه ها اتفاق افتاد در بوق و کرنا کردند که برجام چنین و چنان دستاوردهایی را در سایه ی دولت یازدهم داشته است.
اکنون بعد از گذشت بیش از یک سال از دوره ی پسا برجامی وزیر خارجه در پاسخ به سخنان برجامی ترامپ مرقوم فرمودند که امریکا به متن برجام هم پایبند نبوده چه برسد به روح برجام. این نتیجه ی تساهل و تسامح در سیاست خارجی کشور است. گستاخی معلوم الحالی همچون عادل الجبیر در مجامع بین المللی و اعلام مواضع مختلف نتیجه ی این تساهل و تسامح است. بله امروز در وضعیتی قرار گرفته ایم که بخش بزرگی از آن را خود سبب شده ایم.
هنگامیکه در برابر دشمن تمامی اهرمهای فشار خود را واگذار می کنیم نتیجه اش چیزی جز آنچه امروز تجربه می کنیم نیست. زمانیکه در جریان مذاکرات تعهداتی را می پذیریم که ضمانت اجرا دارد یعنی ناظرانی وجود دارند که صحت اجرای امور مرتبط با تعهدات ما را تأئید کنند اما هیچ یک از تعهدات طرف مقابل ضمانت اجرایی عملی ندارد، نتیجه اش قرار گرفتن در وضعیتی است مانند اینکه درون دورترین کهکشانها ستاره ی دنباله دار با عظمتی در یک سیاهچاله ی فضایی افتاده باشد.
مواقعی بعد از امضاء توافقنامه خود آنها آلارمهایی را مبنی بر عدم اجرای برجام می دهند اما از سوی ما توجه ای نمی شود. به طور مثال همین قضیه ی ۴۰۰میلیون دلاری که با یک فروند هواپیما به صورت نقدی به ما تحویل دادند این خود نشانه ی این بود که تحریمهای بانکی بر علیه کشورمان برداشته نشده است. پس اگر عقلایی به موضوع می اندیشیدیم نباید در قلب تپنده ی صنعت هسته ای بتون پر می کردیم.
چگونه می توان به دولت امریکا اعتماد کرد در صورتیکه تمامی سیاستهایش در جهان تابع و تحت تأثیر و سیطره ی یک سیاست کلان است که همانا آن سیاست گزینه ای نیست مگر تأمین امنیت رژیم از اساس بی پایه و جعلی اسرائیل. تأمین امنیت این رژیم تمامی سیاستهای امریکا را چه در عرصه ی داخلی و چه در صحنه ی بین المللی تحت الشعاع قرار داده است.
برجام و تعهدات عملی ضمنی آن توسط کشورمان حتما در راستای تأمین امنیت اسرائیل بوده است که امریکائیها در بزرگترین ماراتن مذاکرات دیپلماتیک تاریخ روابط کشورها تمامی توان خود را صرف به نتیجه رساندنش کردند. امروز عاقدان برجام که روزی بر منتقدان خرده می گرفتند به این نکته رسیدند که امریکا قابل اعتماد نیست.
چندی پیش ترامپ در جریان مبارزات انتخابی اش گفت چنانچه به ریاست جمهوری ایالات متحده ی امریکا برسد برجام را پاره می کند و اگر چه که این سخن او با موضع انقلابی رهبر انقلاب مواجه شد اما امروز می بینیم که خزنده برجام را پاره می کند. یعنی به هیچ یک از تعهدات ایالات متحده عمل نمی کند بلکه عکس آن را اجرا و عملی می کند.
اگر گشایشهای اندکی نیز در زمینه هایی از جمله صادرات نفت برای کشور رخ داده است نتیجه ی عملی برای کشور نداشته است. آنها گشایشها را در زمینه هایی فراهم کرده اند که در دراز مدت کمکی به اقتصاد کشور نمی کند. بازگشت ایران به سطح سابق عرضه ی نفت در بازارهای بین المللی مگر اثری در دراز مدت به جز تقویت دولت رانتیر و اقتصاد وابسته تک محصولی هم دارد.
اگر امروز واقع بینانه بنگریم باید گزارشهای ارائه شده به مجلس محترم از برجام واقع بینانه باشد تا در سایه ی منافع ملی به آن نگریسته شود. با این حال که تمامی اهرمهای اصلی خود را در این زمینه واگذار کردیم اما می توان با ترغیب سایر کشورهای مشارکت کننده در این توافقنامه از آنها خواست که امریکا را جهت انجام متن و روح برجام تحت فشار قرار دهند. باید تمام ظرفیت های دیپلماتیک کشور را کماکان به کار بگیریم تا در مقام سود و زیان این توافقنامه به سمت موازنه به نفع منافع کشور حرکت کنیم.
انتهای پیام/