ولادت حضرت معصومه (س) در شعر شاعران البرزی
بهروز قاسمی- ((زهرای ثانی))
امشب هوای عشق ما، گردد معطر
چون آيد آن فرزند موسی، ابن جعفر
امشب تمام كائنات، غرق سرورند
از مقدم آن غنچه ی زيبای احمر
امشب بشارت می رسد، مولا رضا را
آيد برايش عاقبت، دردانه خواهر
آيد چو زينب، خواهري دلسوز و عاشق
مولا رضا را می رسد، چون در و گوهر
ياد آور پیمان زينب با حسينش
معصومه هم شد، عاشق روی برادر
چون زينبی كه تا هميشه، با حسين بود
معصومه شد مولا رضا را، يار و ياور
شد سوی ايران عزيز، آن ماه رخشان
تاخاك كويش گيرد او، جانانه در بر
ميلاد پاك معصومه، زهرای ثانی
اندوه سخت شيعه را، بنموده آخر
پروانه بر گرد عذار همچو شمعش
با شور و احساسش كنون، پر می زند پر
امشب پرستوی محبت هم دوباره
با كوچ عشق خود، به لانه می زند سر
بر بال عشق هر قناری هم، نوشتند
امشب رسد از عرش اعلی، يك جواهر
امشب فلك نوشد، ز جام مهربانی
در كلبه ی ذوق «رها»، ساغر به ساغر
عارفه رویین
وقتی صبح
سیب را
از ذهن شکوفه
می چیند
چون سایه های
روی دیوارم
و
خورشید
تنها دلیل بودنم
کاش می شد
دست در دست خورشید
در آسمان
قدم بزنم…
اکرم زنگنه
دخترم ؛؛؛؛؛
باز کن پنجره را
تا نسیمی بوزد ::
وبرقصاند گیسوی پریشانم را
یا که با خود ببرد؛؛؛؛
غم واندوه غزلواره پنهانم را
فرصت از دست نده:::
باز کن :::
باز کن:::
پنجره را ::
عارفه رویین
تمام پنجره های شهر من
پر از طنین قدم های
داغ آفتابند…
و
دلم
روبروی افقی طلایی
چشم به راه عشق است
و
پرنده هایی که
آسمان را می فهمند
و
خورشید را
درک می کنند…
داوود کوچکی
با یاد حرم دلم کبوتر شده است
حال بد من دوباره بهتر شده است
آقا بفدای مقدم خواهرتان
جانم که دوباره روز دختر شده است
عارفه رویین
در خلوت دل راه تو باز است هنوز
دل با تو به معراج نماز است هنوز
یک روز بیا با تو بگویم همه اسرار
جز تو چه کسی محرم راز است هنوز
سیف الدین حسین زاده
از آسمان یک طاقه مخمل هدیۀ اهل زمین شد
پلکی بهم خورد و گلستان بهشت ما برین شد
یک شاخه از طوبی ، خدای مهربان چید از بهشتش
دنیا از این شاخ نبات آسمانی نازنین شد
آدم دلش خوش بود حوا را خدا دلدار او کرد
دلخواه او برگ گلی بود و نصیبش هم همین شد
دست خدا پر بود ازعطری که دل می برد از مرد
آری همان عطری که دل می برد با او همنشین شد
نعمت نصیب خاکیان ، شاه وگدا فرقی ندارد
ازجنسِ رحمت مثل دختر روزی اهل یقین شد
یک طاقه ابریشم ، ندیدم بافه ای زیبا چو دختر
صد آفرین بر دست نقاش خداوندی که این شد
عارفه رویین
وقتی شکوفه ی نور
بر شاخه ی احساسم
می روید…
گل های عشق
نگاه منتظرم را
تزیین می کنند
و من
به سویت
پر می کشم…
انتهای پیام/