امام حسن (ع) از منظر رسول الله (ص)
امشب تجلی حسن ازلی است که در چهره دلگشای چهارمین معصوم، حسن بن علی(ع) نمایان میشود و با آمدنش، جانها را صفایی دیگر میبخشد.
گروه دین واندیشه «تیتریک»؛ ماه میهمانی خدا به نیمه رسیده است؛ ماهی که فرشتگان، دسته دسته بین زمین و آسمان در رفت و آمدند و هالههای نور اهل ایمان را بالا میبرند، و هوا عطرآگین بال آنهاست.
ناگهان، صدای هلهلهای به گوش میرسد. صدای تسبیح؛ صدای شور و نشاط عرشیان. نوری متولد میشود که از عرش تا فرش ر میگسترد و جلوه حضور این نور آسمانی، در خاندان وحی رخ مینماید.
آری، امشب خانه علی(ع) و فاطمه(س) غرق در شادی تولد نخستین فرزند است. امشب تجلی حسن ازلی است که در چهره دلگشای چهارمین معصوم، حسن بن علی(ع) نمایان میشود و با آمدنش، جانها را صفایی دیگر میبخشد. مقدمش مبارک
*یا کریم آل محمد*یا کریم آل محمد*یا کریم آل محمد*یا کریم آل محمد*یا کریم آل محمد*
زير پايش خدا غزل مي ريخت / غزلي را كه از ازل مي ريخت
آن امامي كه تا سحر امشب / روي لب هاي من غزل مي ريخت
شب شعر مرا چه شيرين كرد / بين هر واژه اي عسل مي ريخت
آن كه در جيب كودكان يتيم / قمر و زهره و زحل مي ريخت
آن كريمي كه در پياله دست / هرچه مي ريخت لم يزل مي ريخت
از هر آن كوچه اي كه رد مي شد / حسن يوسف در آن محل مي ريخت
تيغ خشمش ولي به وقت نبرد / رنگ از چهره اجل مي ريخت
شتر سرخ را به خون غلتاند / لرزه بر لشگر جمل مي ريخت
آن امامي كه روز عاشورا / از لب قاسمش عسل مي ريخت
شاعر اهلبیت حمید رضا برقعی
نخستين مظهر و نشانه كوثر كه بر دامان پاك فاطمه اطهر (س) پا به عرصه گيتي نهاد امام حسن عليه السلام بود. نشانه اي از تجلي مقدسترين پديده اي كه از خجسته ترين پيوند برين انساني، نصيب حضرت محمد صلي الله عليه و آله، علي مرتضي عليه السلام و فاطمه زهرا (س) گرديد. همان لؤلؤي كه از برزخ دو اقيانوس نبوت و امامت به ظهور پيوست و معجزه بزرگ «مرج البحرين يلتقيان، بينهما برزخ لا يبغيان، يخرج منهما اللؤلوء والمرجان» را تجسم بخشيد و كلام خدا در كلمه وجود چنين ظاهر شد.
از نيايي الهام گير و پدري پيشوا، وارثي برخاكيان و جلوهاي برافلاكيان پديد آمد با وراثتي ابراهيمي، مقصدي محمدي، منهجي علوي، زهره اي زهرايي كه عصاي فرعون كوب موسي را در دست صلح آفرين عيسوي داشت و تنديس زنده اخلاق قرآن بود و رايت جاودانگي اسلامي را در زندگي توام با مجاهده و شكيبايي تضمين كرد و بقاع امن و ايمان را به ابديت در بقيع شهادت بر افراشت و مكتبش از خاك گرم مدينه به همه سوي جهان جهت يافت و با همه مظلوميتش در برابر سياهي و تباهي جبهه گرفت و به حقيقت اصالت بخشيد و مشعل دار گمراهان و زعيم ره يافتگان گرديد. حضرتش در بقيع بي بقعه در جوار جده پدريش فاطمه بنت اسد، برادر زاده نازنينش امام سجاد عليهالسلام و مضجع امام باقر و امام صادق عليهما السلام آرميده است.
امام حسن عليه السلام از منظر رسول الله صلي الله عليه و آله
حضرت ختمي مرتبت صلي الله عليه و آله فضايل و امتيازات فرزندش امام حسن مجتبي عليه السلام را بين مسلمانان تبليغ ميكرد و از ارتباط او با مقام نبوت و علاقهي حقيقي كه به وي داشت همه جا سخن ميگفت.
آنچه از زبان پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد حضرت مجتبي عليه السلام بيان شده است چنين است:
«هر كس ميخواهد آقاي جوانان بهشت را ببيند به حسن عليه السلام نگاه كند». 1
«حسن گل خوشبويي است كه من از دنيا برگرفته ام». 2
روزي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله به منبر رفت و امام حسن عليه السلام را در كنارش نشانيد و نگاهي به مردم كرد و نظري به امام حسن عليه السلام انداخت و فرمود: «اين فرزند من است و خداوند اراده كرده كه به بركت و جود او بين مسلمانان صلح را برقرار سازد» 3
يكي از ياران رسول الله صلي الله عليه و آله ميگويد: پيغمبر صلي الله عليه و آله را ديدم كه امام حسن عليه السلام را بر دوش ميكشيد و ميفرمود: «خدايا من حسن را دوست دارم، تو هم دوستش بدار.» 4
روزي پيامبر معظم اسلام صلي الله عليه و آله امام حسين عليه السلام را بر دوش گرفته بود، مردي گفت: اي پسر بر مركب خوبي سوار شده اي. پيامبر فرمود: «او هم سوار خوبي است.» 5
شبي پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله نماز عشأ ميخواند و سجدهاي طولاني به جا آورد. پس از پايان نماز، دليل را از حضرتش پرسيدند، فرمود: پسرم حسن، بر پشتم نشسته بود و ناراحت بودم كه پياده اش كنم. 6
انس بن مالك نقل ميكند كه: رسول الله صلي الله عليه و آله درباره امام حسن عليه السلام به من فرمود: اي انس! حسن فرزند و ميوه دل من است، اگر كسي او را اذيت كند، مرا اذيت كرده و هر كس مرا بيازارد، خدا را اذيت كرده است. 7
زينب دختر ابو رافع ميگويد: حضرت زهرا (س) در هنگام بيماري رسول الله صلي الله عليه و آله هر دو فرزندش را نزد پيامبر صلي الله عليه و آله آورد و فرمود: اينان فرزندان شما هستند. اكنون ارثي به آنان بدهيد. حضرت فرمود:
«شرف و مجد و سيادتم را به حسن عليه السلام دادم و شجاعت وجود خويش را به حسين عليه السلام بخشيدم» 8
اسوه بزرگواري
امام حسن عليه السلام در طول زندگي پر بركتش همواره در راه هدايت و ارشاد مردم گام بر ميداشت و شيوهي برخوردش با عموم مردم - حتي دشمنان - چنان جالب و زيبا بود كه همه را به خود جذب ميكرد.
مورخين نوشته اند «روزي امام مجتبي عليه السلام سواره از راهي ميگذشت. مردي شامي بر سر راه آن حضرت آمد و ناسزا گفت. وقتي كه فحش هايش تمام شد، امام عليه السلام رو به او كرده و سلامش كرد! آنگاه خنديد و گفت: اي مرد! فكر ميكنم در اين جا غريب هستي... اگر از ما چيزي بخواهي، به تو عطا خواهيم كرد. اگر گرسنه اي سيرت ميكنيم، اگر برهنه اي ميپوشانيمت، اگر نيازي داري، بي نيازت ميكنيم، اگر از جايي رانده شده اي پناهت ميدهيم، اگر حاجتي خواسته باشي برآورده ميكنيم، هم اينك بيا و مهمان ما باش. تا وقتي كه اينجا هستي مهمان مايي...
مرد شامي كه اين همه دلجويي و محبت را از امام مشاهده كرد به گريه افتاد و گفت:
«شهادت ميدهم كه تو خليفه خدا روي زمين هستي و خداوند بهتر ميداند كه مقام خلافت و رسالت را در كجا قرار دهد. من پيش از اين، دشمني تو و پدرت را به سختي در دل داشتم. اما اكنون تو را محبوبترين خلق خدا ميدانم.
آن مرد، از آن پس، از دوستان و پيروان امام عليه السلام به شمار آمد و تا هنگامي كه در مدينه بود، همچنان مهمان آن بزرگوار بود. 9
اسوه ايثارگري
يكي ديگر از صفات برجسته امام مجتبي عليه السلام انفاق و بخشش بي سابقه اوست.
تاريخ نگاران نوشته اند: امام حسن عليه السلام دوبار تمام ثروت خود را در راه خدا خرج كرد و سه بار دارايي اش را به دو نصف كرده، نيمي را براي خود گذاشت و نصف ديگر را در راه خدا انفاق كرد. 10
امام حسن عليه السلام ملجأ درماندگان، آرام بخش دلهاي دردمندان و اميد تهي دستان بود، هيچ گاه نشد كه فقيري به حضور آن بزرگوار برسد و دستخالي برگردد. در همين مورد نقل كرده اند: مردي به حضور امام حسن عليه السلام آمد و اظهار فقر و حاجت كرد. امام حسن عليه السلام دستور داد تا پنجاه هزار درهم، به اضافه پانصد دينار به او بدهند. مرد سائل حمالي را صدا زد كه پولهايش را برايش ببرد. امام مجتبي عليه السلام پوستين خود را هم به آن مرد داد و فرمود: اين را هم به جاي كرايه به آن مرد بده. 11
امام حسن مجتبي عليه السلام بعد از پدر
پس از آن كه حضرت علي عليه السلام در محراب عبادت خون خويش را به پاي درخت توحيد نثار كرد امام مجتبي غمگين در سوگ اسوه صبر و بردباري، برفراز منبر رفت و بعد از حمد و سپاس خداوند در فرازي از سخنانش فرمود:
... لقد قبض في هذه الليلة رجل لم يسبقه الاولون بعمل و لا يدركه الاخرون بعمل... 12
«شب گذشته مردي از اين جهان در گذشت كه هيچ يك از پيشينيان - در انجام وظيفه و اعمال شايسته بر او سبقت نگرفتند و از آيندگان نيز كسي را ياراي پا به پايي او نيست...
و سپس فرمود: علي عليه السلام در شبي رخت از جهان بست كه در آن شب عيساي مسيح به آسمان عروج كرد، يوشع بن نون جانشين موساي پيامبر نيز در آن شب درگذشت.
پدرم در حالتي دنيا را ترك كرد كه هيچ سيم و زر و اندوختهاي نداشت. مگر تنها هفتصد درهم كه از هداياي مردم به جا مانده بود كه قصد داشتبا آن خدمتكاري بگيرد.
در اينجا، امام گريست و مردم نيز همصدا با حضرت مجتبي عليه السلام گريستند.
سپس ادامه داد: من پسر بشيرم، من پسر نذيرم، من از خانوادهاي هستم كه خداوند دوستي آنان را در كتاب خويش (قرآن) واجب كرده است آن جا كه ميفرمايد:
«قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة في القربي و من يقترف حسنة نزد له فيها حسنا.. 13
بگو من هيچ پاداشي از شما بر رسالتم در خواست نميكنم جز دوست داشتن نزديكانم [ اهل بيتم] و هر كس كار نيكي انجام دهد، بر نيكياش ميافزاييم.
بر اين اساس دوستي ما - خاندان - همان حسنه و خوبي است كه خداوند بدان اشاره كرده است.
سپس بر جاي خود نشست.
در اين هنگام «عبدالله بن عباس» برخاست و به مردم گفت: اين فرزند پيامبر شما و جانشين امام علي عليه السلام است، اكنون او رهبر و امام شماست. بياييد و با او بيعت نماييد!
مردم گروه گروه به سوي حضرت مجتبي عليه السلام روي آوردند و بيعت كردند. سپس امام عليه السلام خطبه اي بيان فرمود كه در آن بر لزوم اطاعت از خدا و پيامبر و اولي الامر تاكيد شده بود و مردم را از پيروي شيطان برحذر داشت و اهميت ايمان و عمل خير را يادآور گرديد 14.
امام مجتبي عليه السلام در سال چهلم هجرت و در سن 37 سالگي با مردم بيعت كرد و با آنها شرط كرد كه: با هر كه من صلح كنم شما هم صلح كنيد، با هر كه من جنگ كنم شما هم جنگ كنيد و آنها قبول كردند 15
در ضمن امام عليه السلام نامه اي به معاويه نوشت و او را دعوت به بيعت كرد و متذكر شد كه اگر در امر ادارهي جامعه اخلال كند و جاسوس بگمارد با قاطعيتبرخورد خواهد كرد و در مورد دستگيري و اعدام دو جاسوس وي به او هشدار داد 16
معاويه در پاسخ امام نوشت:
... من از تو سابقه بيشتري دارم، پس بهتر آن كه تو پيرو من باشي. من نيز قول ميدهم كه خلافت مسلمانان، پس از من با تو باشد و هر چه بيتالمال عراق است در اختيار تو خواهم گذارد... 17 و چنين بود كه معاويه از پذيرش حق امتناع ورزيد و نه تنها از بيعت با امام حسن عليه السلام خودداري كرد، بلكه عملا به طرح توطئه عليه حضرت پرداخت و با خدعه و فريب و تطميع، افرادي را برانگيخت تا نسبتبه قتل امام عليه السلام اقدام نمايند و سرانجام اين امام مظلوم در بيتخودش به دست همسرش «جعده» زهر خورانده شد و به جاي اين كه نوشي براي مولي باشد نيشي شد كه جگر امام مجتبي عليه السلام را پاره كرد.
در سایه سار کلام گهربار امام حسن علیه السلام
اهمیّت سلام
قال الحَسَنُ علیه السلام : مَنْ بَدَءِ بِالکلامِ قَبْلَ السَّلامِ فَلا تُجیبُوهُ؛
کسی که پیش از سلام کردن شروع به سخن گفتن کرد جواب او را ندهید.
نتیجه کنترل زبان
قالَ الحَسَن علیه السلام : الصَّمْتُ سَتْرُ العَیِّ وَ زَیْنُ العِرْضِ وَ فاعِلُهُ فی راحَةٍ وَ جَلیِسُهُ آمِنٌ؛
امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند: خاموشی پوشش عیب ها و مایه حفظ آبروست. هر که از این صفت برخوردار باشد همواره در آسایش است و همدم و همنشین او نیز در امنیّت به سر میبرد.
خیر و سعادت کامل
قالَ الحَسَن علیه السلام : الخَیْرُ الّذی لا شَرَّ فِیهِ الشُکرُ مَعَ النِّعْمَةِ و الصَّبْرُ عَلی النّازِلَة؛
خیری که هیچ بدی در آن نیست عبارت است از شکر در مقابل نعمتها و صبر در برابر حوادث و رخدادهای ناگوار.
نشانه کمال عقل
قالَ الحَسَنُ علیه السلام : رأسُ العَقْلِ مُعاشَرَةُ النّاسِ بالحَمیِلِ؛
معاشرت نیکوداشتن با مردم نشانه کمال عقل انسان است.
تعریف فرومایگی
شخصی از امام حسن علیه السلام سؤال کرد: پستی و فرمایگی چیست؟ آن حضرت فرمودند: «النَّظرُ فی الیَسیرِ وَ مَنْعُ الحَقیرِ. خردهبینی و اهمیّت دادن بیش از حدّ دادن به امور کوچک و مضایقه کردن از اعطای چیزهای بیارزش».
ترک مستحب برای واجب
قال الحَسنُ علیه السلام :... اِذا ضَرّتِ النَّوافِلُ بالفَریضَةِ فَارفَضُوها؛
هنگامی که عبادتهای مستحب به اعمال و عبادتهای واجب آسیب رساند آنها را ترک کنید.
اهمیّت توجّه به امور معنوی
قالَ الحَسَنُ علیه السلام : عَجِبْتُ لِمَنْ یَتَفکَّرُ فی مأکُولِهِ کَیفَ لا یَتَفَکَّرُ فی مَعْقُولِهِ فَیُجنِّبُ بَطْنَهُ ما یُؤذِیْهِ وَ یُودِعُ صَدْرَهُ ما یُرْدِیْهِ؛
تعجب میکنم از کسانی که در غذای جسم خود فکر میکنند ولی در امور معنوی و غذای روح خویش اندیشه نمیکنند؛ شکم خود را از طعام مضرّ حفظ میکنند ولی از افکار پلیدی که روان را میآلاید پرهیز نمیکنند.
توصیه درباره وصلت
شخصی به امام حسن علیه السلام عرض کرد: دختری دارم که به سنّ ازدواج رسیده است. با چه کسی وصلت کنیم؟ امام حسن علیه السلام فرمودند: «زَوِّجْها مِمَّنْ یَتَّقی اللّه عزّ و جلَّ فَاِنْ اَحَبَّها اَکْرَمَها و اِنْ اَبْغَضَها لَمْ یَظْلِمْها؛
او را به ازدواج کسی درآور که با تقوا و پرهیزگار باشد چرا که فرد باقتوا اگر او را دوست بدارد احترامش میکند و اگر او را دوست هم نداشته باشد به وی ستم نمیکند».
بیناترین و شنواترین مردم
قال الحسن علیه السلام : اِنَّ أَبْصَرَ الاَبْصار ما نَفَذَ فِی الخَیْرِ مَذْهَبُهُ وَ اَسْمَعَ الاَسْماَعَ ما وَعی التّذکیرَ وَ انْتَفَعَ بِهِ، أَسْلَمُ القُلُوب ما طَهُرَ مِنَ الشُّبَهاتِ؛
بیناترین دیده ها آن است که خیربین باشد و شنواترین گوش ها آن است که پذیرای پند و اندرزها باشد و از آن سود ببرد و قلب سلیم قلبی است که از شبهات پاکیزه باشد.
معنی مجد و عظمت
سُئِلَ الْحَسَنُ علیه السلام : فَما المَجْدُ؟ قالَ اَنْ تُعْطِیَ فِی الغُرْمِ وَ اَنْ تَعْفُو عَنِ الْجُرْمِ؛
از امام حسن علیه السلام سؤال شد: عظمت و بزرگی در چیست؟ آن حضرت فرمودند: عبارتست از بخشش مال به هنگام نیاز و گذشتن از خطا.
ناگهان آسمان بهاری شد / عشق در کوچه ها جاری شد
نور ماه مدینه را تا دید / عرق شرم ماه، جاری شد
عطر شوق ملک چکید از عرش / قطره قطره چه آبشاری شد
آسمان غرق بوسه اش میکرد / گونه هایش ستاره کاری شد
آسمان خنده کرد و خانه وحی / از غم روزگار، عاری شد
روی پیشانی اش که چین افتاد / خم ابروش ذوالفقاری شد
چه صف کفر را به هم میریخت / بر دل کفر، زخم کاری شد
لحظه ها ماندگار و زیبا بود / روزها مثل روزگاری شد . . .
که خدا قلب کعبه را وا کرد / و جهان غرق بیقراری شد
اسوه صبر بود و صلح و صفا / او خداوند بردباری شد
پي نوشت ها:
1) البداية و النهاية، ج8.
2) الاستيعاب، ج2.
3) مسند احمد حنبل، ج5 ص44.
4) البداية والنهاية، ج8.
5) صواعق المحرقة، ص280- حلية اوليأ، ص226.
6) الاصابه، ج2.
7) كنز العمال، ج6 ص222، متقي هندي.
8) ترجمهي اعلام الوري ص304، طبرسي.
9) ستارگان درخشان، ص42، محمد جواد نجفي.
10) تاريخ يعقوبي، ج2 ص215- اسد الغابه، ج2 ص13، تذكره سبط بن جوزي، ص196.
11) ستارگان درخشان، ص46.
12) ارشاد مفيد، ص348- جلأ العيون مجلسي، ص378، تهران، انتشارات اسلامي، چاپ 1353.
13) شوري / 23.
14) زندگاني چهارده معصوم عليه السلام، ص543، عماد زاده.
15) جلأ العيون، ص378.
16) ارشاد مفيد، ص350.
17) نهج البلاغه، شرح ابن ابي الحديد، ج16، ص35.
18) پيشواي دوم، ص28.
19) آفتابي در هزاران آيينه، ص119،
منبع: جام نیوز
ارسال نظر
اخبار برگزیده