راه درمان جامعه در عدالت ترمیمی است، نه مجازات کیفری
آیا بشر همواره قادر است با نوع نگاهی که حداقل پنجاه سال قبل نسبت به جرم و بزه داشته است، آسایش و امنیت را برای خود به ارمغان آورد؟
این سوالی است که دریچه ی روشنی را به روی انسان های امروزین گشوده است و آن عدالت ترمیمی است.
تجربه ثابت کرده است که مجازات های حبس و تنبیه مجرمین با ابزار گذشته نتوانسته است جامعه ی امنی را فراهم آورد و این مهم نتوانسته است عامل مهمی برای بازدارندگی به سوی جرم و بزه به شمار رود. اکثریت افرادی که به زندان رفته اند تجربه ی قبلی زندان رفتن را داشتند و بسیار کمی از مجرمین فقط یک بار در طول زندگی شان زندان رفتن را تجربه کرده اند.
به همین خاطر متحمل شدن کیفر از سوی بزهکار به عنوان مبنایی جهت ارزیابی سطح خاصی از مجازات نخواهد بود چه بسا فشارهای روانی که بزه دیده متوجه آن شده است هیچگاه مورد ملاحظه قرار نگرفته است و بزهکار نیز در صدد جبران آن بر نیامده است. بنابراین برخلاف عدالت استحقاقی و عدالت باز پرورانه که بر روی جرم و بزهکار متمرکز شده اند، عدالت ترمیمی در وهله اول خود را بر روی صدمه ای متمرکز کرده است که در نتیجه جرم ارتکابی به بزه دیده وارد شده است. اتخاذ چنین دیدگاهی از سوی عدالت ترمیمی در بردارنده ی رویکردی کاملاً متفاوت نسبت به رویکردی است که یا به دنبال اعمال ضمانت اجرایی خاص برای جرایم خاص بوده است و یا در صدد تعیین مجازات هایی به منظور متعادل کردن شخصیت بزهکار است.
عدالت ترمیمی پاسخی پیشگیرانه است که سعی دارد در مفهومی اجتماعی، شناختی از جرم ارایه دهد. لذا جامعه را بر آن وا می دارد تا علل مبنایی خشونت و جرم را بررسی کند تا بتواند چرخه خشونت را متوقف نماید.
و حامیان عدالت ترمیمی بر این باورند که این شکل از عدالت طی روندی که در آن با بزهکار برخورد می کند، خود را از سایر اشکال عدالت جدا می نماید. عدالت ترمیمی به جای آن که در پی اعمال مجازات و یا بازپروری بزهکار باشد بیشتر در صدد مشارکت دادن بزهکاران در ترمیم صدماتی است که از جرم ارتکابی آنها منتج شده است.
برای امکان اعمال عدالت ترمیمی، لازم است که تغییر زیادی در واکنش اجتماعی ما و تمرکز و توجه ما نسبت به عواقب جرم انجام شود زیرا گاهی اوقات تأثیرات مادی و فیزیکی جرم نتیجه ی تأثیرات روانی جرم است و ممکن است مدتی طول بکشد تا این تأثیرات بروز کند بنابراین؛ تشخیص ارتباط آنها با خود جرم و رابطه علیت امری دشوار است. تأثیرات فیزیکی که به دنبال ایجاد عواقب روانی برای بزه دیده نیستند بلکه منتهی به مشکلات روانی برای بزه دیده نیز می شوند به ویژه هنگامی که اینگونه تأثیرات فیزیکی در بزه دیده مشهود بوده و نمود بیرونی دارند.
ایجاد
حلقه های اصلاح و درمان و سازش روش ترمیمی است که با مشارکت دادن همه اعضای درگیر
در جرم یعنی؛ بزهکار و وابستگانش، بزه دیده و وابستگانش، قاضی، مقام تعقیب، وکیل
مدافع و اعضای جامعه درگیر با مسئله، گروه هایی را تشکیل می دهند که این افراد در
آن گروه ها جمع می شوند و به بحث در مورد
همه جنبه های اختلاف ناشی از جرم می پردازند. هدف حلقه ها نیز فراهم کردن موجبات
تشفی خاطر اعضای جامعه، رسیدن به توافق و بازگرداندن مسئولیت به جامعه است. به طور
دقیق مفهوم اصلاح و درمان یعنی؛ بررسی وضع سابق و ایجاد سازش میان بزهکار و بزه
دیده است. به طوری که فرصت جبران کردن را برای بزهکار ایجاد می نماید ضمن آنکه از
تکرار چنین دست اشتباهات و جرایم در جامعه اثر مطلوب بر جای می گذارد