یادداشت/ شادی در تل آویو، شیون در غره
برای نابودی اسرائیل مقابله ی نرم کافی نیست
کودتای نظامی در مصر پرسش های زیادی برای تصمیم گیرندگان در اسرائیل به دنبال داشت که مهمترین آنها عبارتند از: آیا سرویس های امنيتی اسرائيلی تحولات مصر و وقوع کودتا در این کشور را پیش بینی کرده بودند؟
گروه بین الملل«تیتریک»؛ مسئولان اسرائیلی هر چند لغو پیمان صلح با مصر از سوی نظام اخوان المسلمین را بعید می دانستند، اما بر این باور بودند که در تلاش هایشان برای برون رفت از انزوای بین المللی تل آویو، مصر دیگر نقش ناجی را ایفا نمی کند و به جای آن روابط خود با تمامی گروه های فلسطينی از جمله دشمنان اسرائيل را نیز بهبود خواهد بخشید؛ در مقابل نگرانی اصلی مسئولان جنبش حماس از متوقف شدن ارتباطات با حاکمان جدید مصر این است که مسئولان اسرائيل مفهوم آن را به صورت اشتباه درک کرده و گمان کنند که این قطعی روابط به معنای برداشته شدن چتر حمایتی مصر از نوار غزه و به دنبال آن قرار دادن این نوار در برابر حمله نظامی بزرگ اسرائیل است."
در این مقاله به تاثیر منفی کودتای نظامیان مصری و سرنگونی "محمد مرسی"، رئیس جمهوری این کشور بر گروه های مقاومت فلسطینی در نوار "غزه" و خوشحالی مسئولان رژیم صهیونیستی از این کودتا پرداخته شده است:
«کودتای نظامی در مصر پرسش های زیادی برای تصمیم گیرندگان در اسرائیل به دنبال داشت که مهمترین آنها عبارتند از: آیا سرویس های امنيتی اسرائيلی تحولات مصر و وقوع کودتا در این کشور را پیش بینی کرده بودند؟ اسرائيل به این کودتای نظامی و تاثیرات آن بر خود چگونه نگاه می کند؟ اسرائیل تا چه اندازه در برخی تحولات کودتای نظامی مصر جهت خدمت رسانی به منافع راهبردی خود دخالت داشته است؟
این در حالی است که حوادث و تحولات یک سال پیش از کودتای نظامی در مصر، نگرانی دولتمردان اسرائيلی نسبت به احتمال عقب نشینی هر چند نسبی مصر از محور "اعتدال عربی" و ورود آن به محور رویارویی را در پی داشت، اتفاقی که اگر روی می داد خطر امنيتی، جغرافيایی و سياسی بزرگی بر اسرائیل به شمار می آمد.
"استقبال از کودتا"
به همین دلیل بود که اسرائیل به روشنی و به صورت علنی از کودتای نظامی در مصر استقبال کرد، چرا که محافل دیپلماتیک در اسرائيل از افزایش سردی روابط صلح و آشتی در اصل سرد میان "تل آویو" و "القاهره" از زمان پیروزی "محمد مرسی"، رئیس جمهوری معزول مصر در انتخابات ریاست جمهوری و موفقیت گروه "اخوان المسلمين" در انتخابات پارلمانی این کشور خبر داده بودند، مسئله ای که می توان نشانه های دال بر آن از قبیل توقیف صادرات گاز طبیعی به اسرائیل و بازگشت شيخ "يوسف القرضاوی"، رئیس و بنیانگذار اتحادیه جهانی علمای مسلمان به خاک مصر پس از ۱۰ سال تبعید را مشاهده کرد.
با وجود آنکه اسرائيل اقدام نظام پیشین حاکم در مصر یعنی گروه "اخوان المسلمین" مبنی بر لغو پیمان صلح "کمپ دیوید" را بعید می دانست، اما با این حال دولتمردان اسرائیلی بر این باور بودند که در تلاش هایشان برای برون رفت از انزوای بین المللی تحمیل شده بر "تل آویو"، مصر دیگر نقش "ناجی" را ایفا نمی کند و در مقابل پیش بینی می کردند که "القاهره" همچنین روابط خود با تمامی گروه های فلسطينی از جمله دشمنان اسرائيل را نیز بهبود خواهد بخشید.
به شیوه مفصل تری باید گفت که اسرائيل احتمال داده که جریان های مصری مخالف آن به ویژه گروه "اخوان المسلمين" قدرت را در این کشور به دست گرفته و پس از مدتی در ارتش مصر نیز نفوذ خواهند کرد و این ارتش به تهدیدی برای ارتش اسرائیل تبدیل خواهد شد، احتمالی که در صورت تبدیل به واقعیت، مشكل بزرگ "تل آویو" خواهد شد.
با وجود آنکه اسرائيل در اعلام موضعی رسمی و علنی نسبت به کودتای نظامی در مصر درنگ کرد، اما "تل آویو" تحولات رخ داده در "القاهره" به ویژه افزایش نفوذ جریان های اسلام گرا در مصر را "یک فاجعه" برای خود توصیف کرد، بنابراین می توان گفت که بر "یک فاجعه" کودتا شده، پس چه اتفاقی افتاده؟
به همین دلیل بود که روزهای اخير نشان دادند که نمی توان شادی و خوشحالی اسرائیل از دور کردن دشمنان سرسخت خود از زمامداری امور در مصر را توصیف کرد و می توان به ضرس قاطع تاکید کرد که "تل آویو" بزرگ ترین ذی نفع از کودتای نظامی در مصر بوده و با وجود آنکه مسئولان اسرائیلی در زمینه دفاع از دموکراسی دست به یاوه سرایی می زنند، اما از دموکراسی و و پیامدهای معكوس آن در جهان عرب بیمناک و نگران هستند، جایی که چندین انتخابات برگزار شده در کشورهای شاهد موج "بهار عربی" ثابت کردند که اسرائیل بزرگترین بازنده نتایج هر گونه انتخابات شفاف و سالم در کشورهای عربی می باشد.
"قطعی روابط از سوی مصر"
در همین راستا، جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) با رئیس جمهوری معزول مصر یک "ماه عسل" را گذراند که خیلی طول نکشید، جایی که این جنبش خیلی زود و به دنبال کودتای فرماندهان ارتش مصر و حاکمان نوین این کشور علیه "محمد مرسی"، یک "مراسم ختم" برای وی برگزار کرد، چرا که جنبش "حماس" بر اثر تنها یک ضربه، در زمینه های مختلفی از جمله سياسی و ايدئولوژی دچار شکست بزرگی شد.
این در حالی است که زمینه نظامی نیز کم اهمیت تر و خطرناک تر از زمینه های سياسی و ايدئولوژی نیست، چرا که اسرائيل بار دیگر با جنبش "حماس" تنها شد و احتمال دارد ضربه نظامی سختی به این جنبش بزند، ضربه ای که اسرائیل در حمله اخیر خود به نوار "غزه" در ماه نوامبر سال گذشته میلادی نتوانست بنا به دلایلی از جمله فشارهای مصری و نگرانی "تل آویو" از وخامت روابط با "القاهره" در صورت ادامه این حمله نظامی به نوار "غزه"، آن را تکمیل کند.
در همین حال، فراخوان "آويگدور ليبرمن"، رئيس کمیسیون امور خارجه و امنیت كنست اسرائيل (پارلمان) و رهبر حزب "اسرائيل خانه ماست"، شريک اصلی در ائتلاف حاكم برای اشغال دوباره و بدون درنگ نوار "غزه"، بیشتر از هر زمان دیگری برای جنبش "حماس" ناراحت کننده بود، نه به این دلیل که این نخستین بار است که "آويگدور ليبرمن" چنین مسئله ای را مطرح میکند، بلکه به این خاطر که وی این فراخوان خود را به سرنگونی نظام "اخوان المسلمين" در مصر مرتبط ساخت.
این مسئله باعث شد که رهبران جنبش "حماس" برعکس چند ماه پیش، با عدم اظهار نظر در مورد این تهدید، سکوت را اختیار کنند، چرا که آن را به بیرون درز کردن اطلاعات نظامی اسرائيلی مبنی ر قاچاق حجم زیادی از سلاح های پیشرفته از جمله موشک های "گراد"، موشک های ضد تانک و توپ و مقادیر زیادی مهمات از سوی "حماس" و از طریق تونل های موجود بین نوار "غزه" و مصر" ربط دادند.
این در حالی است که محافل نظامی فلسطینی در نوار "غزه" به پرده برداشتن اسرائیل از در پیش گرفتن راهبردی تازه برای حمايت از تجهیزات و سربازان خود در نزدیکی این نوار که طی آن شمار زیادی از سربازان را از پایگاه های خود خارج و دستگاه های الکترونیکی پیشرفته را جایگزین آنها کرده و همچنین تپه های شنی و مناطق حاوی مین های زمینی در نزدیکی این پایگاه ها ایجاد کرد، با بدگمانی و احتیاط زیادی نگاه کرده و این اقدامات را مقدمه ای برای فراهم کردن ميدان نظامی در مرز با "غزه" جهت رویارویی پیش رو و همزمان با تحولات مصر قلمداد می کنند.
فراتر از این، اینکه اسرائيل در این اواخر از توسعه تجهیزات مراقبت به کار رفته جهت نظارت بر نوار "غزه" خبر داده و اعلام کرده که این تجهیزات شامل رادارها و سلاح های کنترل از راه دور و بالون های به پرواز درآمده در ارتفاع ۳۰۰ متری جهت پشتیبانی از نیروهای زمینی برای نظارت بر هر وجب از مرز با "غزه" و جمع آوری داده های اطلاعاتی ميدانی مناسب در مساحت های بزرگ می باشد.
بنا بر آنچه ذکر شد، تمامی اطلاعات به بیرون درز کرده اسرائيلی همانند "لایحه اتهام" ضد جنبش "حماس" است و افکار عمومی فلسطینی و اسرائیلی را برای احتمال آغاز عملیاتی نظامی علیه این جنبش آماده می کند، به ویژه آنکه این گونه اطلاعات کاملا نظامی هستند و همانند معمول کار در ارتش اسرائیل، باید کاملا مخفیانه باشند.
در اینجا این پرسش مطرح می شود که چرا اسرائيل در این زمان بخصوص و به صورت همزمان با تحولات پی در پی در مصر، از این گونه اقدامات نظامی خطرناک پرده بر می دارد؟ به ویژه آنکه جنبش "حماس" از پایان حمله اخیر اسرائیل به نوار "غزه"، سياستی "منضبط" در پیش گرفته و به تمامی تعهدات خود بر اساس توافقنامه آتش بس با اسرائيل پایبند است.
این در حالی است که با توجه به تحولات پی در پی رخ داده در مصر، نگرانی جنبش "حماس" بیشتر می شود، جایی که این جنبش پس از سرنگونی نظام تحت رهبری گروه "اخوان المسلمين" در مصر، همانند "يتيم بدون پدر" رها شده و پیش بینی می شود که هر کاری انجام دهد تا بهانه ای دست اسرائيل جهت حمله به خود را ندهد، چرا که "حماس" در این اواخر اطمینان پیدا کرده که پس از خروج "محمد مرسی" از کاخ ریاست جمهوری مصر و روی کار آمدن گروهی که هیچ ارتباطی به این جنبش ندارد، "تل آویو" دیگر هیچ گونه نگرانی نسبت به بدتر شدن روابط خود با "القاهره" ندارد.
با این وجود، محافل نظامی در نوار "غزه" از این مسئله نگران هستند که ارتش مصر به عمليات بستن تونل های ارتباطی میان این نوار و این کشور که از همان لحظه کودتای خود دست به آن زده، ادامه دهد، چرا که این اقدام ارتش مصر پیامدهای منفی زیادی بر فعالیت های مسلحانه در نوار "غزه" دارد.
"تهديد نوار غزه"
در واقع از طریق تونل های ارتباطی میان نوار "غزه" و شبه جزیره "سيناء" در شمال شرقی مصر، برای گروه های مسلح فلسطینی سلاح قاچاق می شود و از برخی کشورها نیز اموال به دست فعالان مسلح در نوار "غزه" رسیده تا هزینه های فعالیت ها و آموزش های آنها را تامین کند.
در همین حال، بر اساس ادعاهای مصر و اسرائیل، شماری از افراد مسلح از طریق تونل های میان نوار "غزه" و شبه جزیره "سيناء" به این نوار رفت و آمد می کنند، در نتیجه بستن و تخریب این تونل ها تاثیری منفی بر گروه های مسلح فلسطینی در صورت تصمیم آنها برای رویارویی با حمله اسرائيل به نوار "غزه" خواهد گذاشت، چرا که این گروه ها در آن هنگام از پشتیبانی و جایگزینی فوری برای تجهیزات، مهمات و سلاح های از دست رفته خود بی بهره خواهد بود.
علاوه بر این، توقف کامل ارتباطات میان مسئولان مصری و گروه های فلسطینی در نوار "غزه" از ۳۰ ژوئن سال جاری و وقوع تغییرات سیاسی پس از آن در مصر به دلیل سرگرم بودن مسئولان این کشور به اوضاع داخلی خود، مسئولان جنبش "حماس" را نسبت به احتمال حمله اسرائيل بیشتر کرده است.
در همین راستا، برخی منابع مسئول در جنبش "حماس" نسبت به ادامه قطعی روابط میان نوار "غزه" و مصر ابراز نگرانی کرده اند، قطعی روابطی که سرگرم بودن مسئولان مصری به اوضاع داخلی این کشور تنها دلیل آن نیست، بلکه نشان دهنده خشم مسئولان مصری است از انتشار گزارش های رسانه ای مبنی بر اینکه فلسطينيان در حوادث داخلی مصر به ویژه در شبه جزیره "سیناء" دخالت دارند، اتهاماتی که جنبش "حماس" آن را به کلی تکذیب می کند.
با این وجود، جنبش "حماس" هر چند بنا به تمایل خود جهت عدم ثبت هر گونه موضعی که در آینده به ضررش تمام شود، از لحاظ رسانه ای نسبت به تمامی حوادث روی داده در مصر سکوت اختیار کرده، اما این جنبش در قبال اقدامات پی در پی "القاهره" و "تل آویو" در ارتباط با خود ساکت به نظر نمی رسد، جایی که از لحاظ ميدانی نسبت به گذشته فعال تر به نظر می رسد.
در همین راستا، مواردی از قبیل اقدام گردان های "عزالدین القسام"، شاخه نظامی جنبش "حماس" مبنی بر استقرار ده ها تن از عناصر خود در مرز با مصر و در نزدیکی شهر مرزی "رفح" جهت کنترل این منطقه سست از لحاظ امنيتی، عدم پرتاب خمپاره و موشک به سوی گذرگاه اسرائيلی "كرم ابو سالم" در نزدیکی نوار "غزه" و ممانعت از ورود هر گونه عناصر مسلح از مصر به این نوار و بالعكس از جمله اقدامات میدانی این جنبش به شمار می آیند.
علاوه بر این، مسئولان جنبش "حماس" به منظور ممانعت از بر هم زدن آرامش به وجود آمده در نوار "غزه" و ندادن بهانه دست اسرائیل جهت حمله نظامی گسترده به این نوار در سایه سرگرم شدن کشورهای جهان به تحولات مصر، بدون وقفه دیدارهای ماراتون گونه ای با گروه های مسلح مختلف در "غزه" برگزار می کنند.
اما با این حال، به نظر می رسد مسئولان جنبش "حماس" نسبت به دو مسئله مطمئن هستند:
نخست توانایی های نظامی رو به رشد خود طی ماه های اخیر پس از حمله اسرائیل به نوار "غزه" و پیشرفت های محسوس به دست آورده، جایی که سخنگوی نظامی این جنبش تنها چند روز پیش به صورت علنی اعلام کرد که "حماس" آماده مقابله با هر گونه حمله اسرائيلی قابل پیش بینی بوده و برعکس معمول، از وجود طرح های "غافل گیر کننده" گردان های "عزالدین القسام" برای ارتش اسرائيل در صورت حمله این ارتش به نوار "غزه" خبر داد.
دوم اینکه مسئولان جنبش "حماس" بر این باورند که نظام جدید حاکم در مصر که از حمایت اکثریت مردم این کشور برخوردار نیست، به مشكلات بیشتری از قبیل حمله دوباره ارتش اسرائیل به نوار "غزه" که احتمال دارد وضعیت را برای این نظام در داخل و خارج مصر پیچیده تر کند، نیازی ندارد، اما با این حال، مسئولان "حماس" بیشتر از این مسئله نگران هستند که هیچ گونه تضمینی از سوی دولتمردان مصر جهت عدم روی آوردن اسرائيل به چنین حمله ای را در دست ندارند.
با این حال، نگرانی اصلی مسئولان جنبش "حماس" از متوقف شدن ارتباطات با مصر این است که مسئولان اسرائيل مفهوم آن را به صورت اشتباه درک کرده و گمان کنند که این قطعی روابط به معنای برداشته شدن چتر حمایتی مصر از نوار "غزه" و به دنبال آن قرار دادن این نوار در برابر حمله نظامی بزرگ اسرائیل است، آن هم پس از آنکه موضع رسمی مصر در دوران زمامداری "محمد مرسی" از جمله موانع اصلی پیش روی هر گونه اقدام نظامی اسرائيل علیه نوار "غزه" بود
در نهایت یک توصیه به مقامات جمهوری اسلامی دارم:
((برای نابودی اسرائیل مقابله ی نرم کافی نیست...))
در این مقاله به تاثیر منفی کودتای نظامیان مصری و سرنگونی "محمد مرسی"، رئیس جمهوری این کشور بر گروه های مقاومت فلسطینی در نوار "غزه" و خوشحالی مسئولان رژیم صهیونیستی از این کودتا پرداخته شده است:
«کودتای نظامی در مصر پرسش های زیادی برای تصمیم گیرندگان در اسرائیل به دنبال داشت که مهمترین آنها عبارتند از: آیا سرویس های امنيتی اسرائيلی تحولات مصر و وقوع کودتا در این کشور را پیش بینی کرده بودند؟ اسرائيل به این کودتای نظامی و تاثیرات آن بر خود چگونه نگاه می کند؟ اسرائیل تا چه اندازه در برخی تحولات کودتای نظامی مصر جهت خدمت رسانی به منافع راهبردی خود دخالت داشته است؟
این در حالی است که حوادث و تحولات یک سال پیش از کودتای نظامی در مصر، نگرانی دولتمردان اسرائيلی نسبت به احتمال عقب نشینی هر چند نسبی مصر از محور "اعتدال عربی" و ورود آن به محور رویارویی را در پی داشت، اتفاقی که اگر روی می داد خطر امنيتی، جغرافيایی و سياسی بزرگی بر اسرائیل به شمار می آمد.
"استقبال از کودتا"
به همین دلیل بود که اسرائیل به روشنی و به صورت علنی از کودتای نظامی در مصر استقبال کرد، چرا که محافل دیپلماتیک در اسرائيل از افزایش سردی روابط صلح و آشتی در اصل سرد میان "تل آویو" و "القاهره" از زمان پیروزی "محمد مرسی"، رئیس جمهوری معزول مصر در انتخابات ریاست جمهوری و موفقیت گروه "اخوان المسلمين" در انتخابات پارلمانی این کشور خبر داده بودند، مسئله ای که می توان نشانه های دال بر آن از قبیل توقیف صادرات گاز طبیعی به اسرائیل و بازگشت شيخ "يوسف القرضاوی"، رئیس و بنیانگذار اتحادیه جهانی علمای مسلمان به خاک مصر پس از ۱۰ سال تبعید را مشاهده کرد.
با وجود آنکه اسرائيل اقدام نظام پیشین حاکم در مصر یعنی گروه "اخوان المسلمین" مبنی بر لغو پیمان صلح "کمپ دیوید" را بعید می دانست، اما با این حال دولتمردان اسرائیلی بر این باور بودند که در تلاش هایشان برای برون رفت از انزوای بین المللی تحمیل شده بر "تل آویو"، مصر دیگر نقش "ناجی" را ایفا نمی کند و در مقابل پیش بینی می کردند که "القاهره" همچنین روابط خود با تمامی گروه های فلسطينی از جمله دشمنان اسرائيل را نیز بهبود خواهد بخشید.
به شیوه مفصل تری باید گفت که اسرائيل احتمال داده که جریان های مصری مخالف آن به ویژه گروه "اخوان المسلمين" قدرت را در این کشور به دست گرفته و پس از مدتی در ارتش مصر نیز نفوذ خواهند کرد و این ارتش به تهدیدی برای ارتش اسرائیل تبدیل خواهد شد، احتمالی که در صورت تبدیل به واقعیت، مشكل بزرگ "تل آویو" خواهد شد.
با وجود آنکه اسرائيل در اعلام موضعی رسمی و علنی نسبت به کودتای نظامی در مصر درنگ کرد، اما "تل آویو" تحولات رخ داده در "القاهره" به ویژه افزایش نفوذ جریان های اسلام گرا در مصر را "یک فاجعه" برای خود توصیف کرد، بنابراین می توان گفت که بر "یک فاجعه" کودتا شده، پس چه اتفاقی افتاده؟
به همین دلیل بود که روزهای اخير نشان دادند که نمی توان شادی و خوشحالی اسرائیل از دور کردن دشمنان سرسخت خود از زمامداری امور در مصر را توصیف کرد و می توان به ضرس قاطع تاکید کرد که "تل آویو" بزرگ ترین ذی نفع از کودتای نظامی در مصر بوده و با وجود آنکه مسئولان اسرائیلی در زمینه دفاع از دموکراسی دست به یاوه سرایی می زنند، اما از دموکراسی و و پیامدهای معكوس آن در جهان عرب بیمناک و نگران هستند، جایی که چندین انتخابات برگزار شده در کشورهای شاهد موج "بهار عربی" ثابت کردند که اسرائیل بزرگترین بازنده نتایج هر گونه انتخابات شفاف و سالم در کشورهای عربی می باشد.
"قطعی روابط از سوی مصر"
در همین راستا، جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) با رئیس جمهوری معزول مصر یک "ماه عسل" را گذراند که خیلی طول نکشید، جایی که این جنبش خیلی زود و به دنبال کودتای فرماندهان ارتش مصر و حاکمان نوین این کشور علیه "محمد مرسی"، یک "مراسم ختم" برای وی برگزار کرد، چرا که جنبش "حماس" بر اثر تنها یک ضربه، در زمینه های مختلفی از جمله سياسی و ايدئولوژی دچار شکست بزرگی شد.
این در حالی است که زمینه نظامی نیز کم اهمیت تر و خطرناک تر از زمینه های سياسی و ايدئولوژی نیست، چرا که اسرائيل بار دیگر با جنبش "حماس" تنها شد و احتمال دارد ضربه نظامی سختی به این جنبش بزند، ضربه ای که اسرائیل در حمله اخیر خود به نوار "غزه" در ماه نوامبر سال گذشته میلادی نتوانست بنا به دلایلی از جمله فشارهای مصری و نگرانی "تل آویو" از وخامت روابط با "القاهره" در صورت ادامه این حمله نظامی به نوار "غزه"، آن را تکمیل کند.
در همین حال، فراخوان "آويگدور ليبرمن"، رئيس کمیسیون امور خارجه و امنیت كنست اسرائيل (پارلمان) و رهبر حزب "اسرائيل خانه ماست"، شريک اصلی در ائتلاف حاكم برای اشغال دوباره و بدون درنگ نوار "غزه"، بیشتر از هر زمان دیگری برای جنبش "حماس" ناراحت کننده بود، نه به این دلیل که این نخستین بار است که "آويگدور ليبرمن" چنین مسئله ای را مطرح میکند، بلکه به این خاطر که وی این فراخوان خود را به سرنگونی نظام "اخوان المسلمين" در مصر مرتبط ساخت.
این مسئله باعث شد که رهبران جنبش "حماس" برعکس چند ماه پیش، با عدم اظهار نظر در مورد این تهدید، سکوت را اختیار کنند، چرا که آن را به بیرون درز کردن اطلاعات نظامی اسرائيلی مبنی ر قاچاق حجم زیادی از سلاح های پیشرفته از جمله موشک های "گراد"، موشک های ضد تانک و توپ و مقادیر زیادی مهمات از سوی "حماس" و از طریق تونل های موجود بین نوار "غزه" و مصر" ربط دادند.
این در حالی است که محافل نظامی فلسطینی در نوار "غزه" به پرده برداشتن اسرائیل از در پیش گرفتن راهبردی تازه برای حمايت از تجهیزات و سربازان خود در نزدیکی این نوار که طی آن شمار زیادی از سربازان را از پایگاه های خود خارج و دستگاه های الکترونیکی پیشرفته را جایگزین آنها کرده و همچنین تپه های شنی و مناطق حاوی مین های زمینی در نزدیکی این پایگاه ها ایجاد کرد، با بدگمانی و احتیاط زیادی نگاه کرده و این اقدامات را مقدمه ای برای فراهم کردن ميدان نظامی در مرز با "غزه" جهت رویارویی پیش رو و همزمان با تحولات مصر قلمداد می کنند.
فراتر از این، اینکه اسرائيل در این اواخر از توسعه تجهیزات مراقبت به کار رفته جهت نظارت بر نوار "غزه" خبر داده و اعلام کرده که این تجهیزات شامل رادارها و سلاح های کنترل از راه دور و بالون های به پرواز درآمده در ارتفاع ۳۰۰ متری جهت پشتیبانی از نیروهای زمینی برای نظارت بر هر وجب از مرز با "غزه" و جمع آوری داده های اطلاعاتی ميدانی مناسب در مساحت های بزرگ می باشد.
بنا بر آنچه ذکر شد، تمامی اطلاعات به بیرون درز کرده اسرائيلی همانند "لایحه اتهام" ضد جنبش "حماس" است و افکار عمومی فلسطینی و اسرائیلی را برای احتمال آغاز عملیاتی نظامی علیه این جنبش آماده می کند، به ویژه آنکه این گونه اطلاعات کاملا نظامی هستند و همانند معمول کار در ارتش اسرائیل، باید کاملا مخفیانه باشند.
در اینجا این پرسش مطرح می شود که چرا اسرائيل در این زمان بخصوص و به صورت همزمان با تحولات پی در پی در مصر، از این گونه اقدامات نظامی خطرناک پرده بر می دارد؟ به ویژه آنکه جنبش "حماس" از پایان حمله اخیر اسرائیل به نوار "غزه"، سياستی "منضبط" در پیش گرفته و به تمامی تعهدات خود بر اساس توافقنامه آتش بس با اسرائيل پایبند است.
این در حالی است که با توجه به تحولات پی در پی رخ داده در مصر، نگرانی جنبش "حماس" بیشتر می شود، جایی که این جنبش پس از سرنگونی نظام تحت رهبری گروه "اخوان المسلمين" در مصر، همانند "يتيم بدون پدر" رها شده و پیش بینی می شود که هر کاری انجام دهد تا بهانه ای دست اسرائيل جهت حمله به خود را ندهد، چرا که "حماس" در این اواخر اطمینان پیدا کرده که پس از خروج "محمد مرسی" از کاخ ریاست جمهوری مصر و روی کار آمدن گروهی که هیچ ارتباطی به این جنبش ندارد، "تل آویو" دیگر هیچ گونه نگرانی نسبت به بدتر شدن روابط خود با "القاهره" ندارد.
با این وجود، محافل نظامی در نوار "غزه" از این مسئله نگران هستند که ارتش مصر به عمليات بستن تونل های ارتباطی میان این نوار و این کشور که از همان لحظه کودتای خود دست به آن زده، ادامه دهد، چرا که این اقدام ارتش مصر پیامدهای منفی زیادی بر فعالیت های مسلحانه در نوار "غزه" دارد.
"تهديد نوار غزه"
در واقع از طریق تونل های ارتباطی میان نوار "غزه" و شبه جزیره "سيناء" در شمال شرقی مصر، برای گروه های مسلح فلسطینی سلاح قاچاق می شود و از برخی کشورها نیز اموال به دست فعالان مسلح در نوار "غزه" رسیده تا هزینه های فعالیت ها و آموزش های آنها را تامین کند.
در همین حال، بر اساس ادعاهای مصر و اسرائیل، شماری از افراد مسلح از طریق تونل های میان نوار "غزه" و شبه جزیره "سيناء" به این نوار رفت و آمد می کنند، در نتیجه بستن و تخریب این تونل ها تاثیری منفی بر گروه های مسلح فلسطینی در صورت تصمیم آنها برای رویارویی با حمله اسرائيل به نوار "غزه" خواهد گذاشت، چرا که این گروه ها در آن هنگام از پشتیبانی و جایگزینی فوری برای تجهیزات، مهمات و سلاح های از دست رفته خود بی بهره خواهد بود.
علاوه بر این، توقف کامل ارتباطات میان مسئولان مصری و گروه های فلسطینی در نوار "غزه" از ۳۰ ژوئن سال جاری و وقوع تغییرات سیاسی پس از آن در مصر به دلیل سرگرم بودن مسئولان این کشور به اوضاع داخلی خود، مسئولان جنبش "حماس" را نسبت به احتمال حمله اسرائيل بیشتر کرده است.
در همین راستا، برخی منابع مسئول در جنبش "حماس" نسبت به ادامه قطعی روابط میان نوار "غزه" و مصر ابراز نگرانی کرده اند، قطعی روابطی که سرگرم بودن مسئولان مصری به اوضاع داخلی این کشور تنها دلیل آن نیست، بلکه نشان دهنده خشم مسئولان مصری است از انتشار گزارش های رسانه ای مبنی بر اینکه فلسطينيان در حوادث داخلی مصر به ویژه در شبه جزیره "سیناء" دخالت دارند، اتهاماتی که جنبش "حماس" آن را به کلی تکذیب می کند.
با این وجود، جنبش "حماس" هر چند بنا به تمایل خود جهت عدم ثبت هر گونه موضعی که در آینده به ضررش تمام شود، از لحاظ رسانه ای نسبت به تمامی حوادث روی داده در مصر سکوت اختیار کرده، اما این جنبش در قبال اقدامات پی در پی "القاهره" و "تل آویو" در ارتباط با خود ساکت به نظر نمی رسد، جایی که از لحاظ ميدانی نسبت به گذشته فعال تر به نظر می رسد.
در همین راستا، مواردی از قبیل اقدام گردان های "عزالدین القسام"، شاخه نظامی جنبش "حماس" مبنی بر استقرار ده ها تن از عناصر خود در مرز با مصر و در نزدیکی شهر مرزی "رفح" جهت کنترل این منطقه سست از لحاظ امنيتی، عدم پرتاب خمپاره و موشک به سوی گذرگاه اسرائيلی "كرم ابو سالم" در نزدیکی نوار "غزه" و ممانعت از ورود هر گونه عناصر مسلح از مصر به این نوار و بالعكس از جمله اقدامات میدانی این جنبش به شمار می آیند.
علاوه بر این، مسئولان جنبش "حماس" به منظور ممانعت از بر هم زدن آرامش به وجود آمده در نوار "غزه" و ندادن بهانه دست اسرائیل جهت حمله نظامی گسترده به این نوار در سایه سرگرم شدن کشورهای جهان به تحولات مصر، بدون وقفه دیدارهای ماراتون گونه ای با گروه های مسلح مختلف در "غزه" برگزار می کنند.
اما با این حال، به نظر می رسد مسئولان جنبش "حماس" نسبت به دو مسئله مطمئن هستند:
نخست توانایی های نظامی رو به رشد خود طی ماه های اخیر پس از حمله اسرائیل به نوار "غزه" و پیشرفت های محسوس به دست آورده، جایی که سخنگوی نظامی این جنبش تنها چند روز پیش به صورت علنی اعلام کرد که "حماس" آماده مقابله با هر گونه حمله اسرائيلی قابل پیش بینی بوده و برعکس معمول، از وجود طرح های "غافل گیر کننده" گردان های "عزالدین القسام" برای ارتش اسرائيل در صورت حمله این ارتش به نوار "غزه" خبر داد.
دوم اینکه مسئولان جنبش "حماس" بر این باورند که نظام جدید حاکم در مصر که از حمایت اکثریت مردم این کشور برخوردار نیست، به مشكلات بیشتری از قبیل حمله دوباره ارتش اسرائیل به نوار "غزه" که احتمال دارد وضعیت را برای این نظام در داخل و خارج مصر پیچیده تر کند، نیازی ندارد، اما با این حال، مسئولان "حماس" بیشتر از این مسئله نگران هستند که هیچ گونه تضمینی از سوی دولتمردان مصر جهت عدم روی آوردن اسرائيل به چنین حمله ای را در دست ندارند.
با این حال، نگرانی اصلی مسئولان جنبش "حماس" از متوقف شدن ارتباطات با مصر این است که مسئولان اسرائيل مفهوم آن را به صورت اشتباه درک کرده و گمان کنند که این قطعی روابط به معنای برداشته شدن چتر حمایتی مصر از نوار "غزه" و به دنبال آن قرار دادن این نوار در برابر حمله نظامی بزرگ اسرائیل است، آن هم پس از آنکه موضع رسمی مصر در دوران زمامداری "محمد مرسی" از جمله موانع اصلی پیش روی هر گونه اقدام نظامی اسرائيل علیه نوار "غزه" بود
در نهایت یک توصیه به مقامات جمهوری اسلامی دارم:
((برای نابودی اسرائیل مقابله ی نرم کافی نیست...))
منبع: اسنا
ارسال نظر
اخبار برگزیده