گفتگو با آزاده ای که دکترای خود را از الازهر مصر اخذ کرد/ همیشه خود را بدهکار جامعه و رهبری می دانیم
گروه دفاع مقدس«تیتریک»؛ با توجه به 26 مرداد و سالروز بازگشت آزادگان سرافراز به میهن اسلامی به سراغ یکی از آزادگان کرجی رفته ایم که گفت و گو در ادامه می آید.
وی در معرفی خود می گوید؛ محمدرضا عسگری هستم متولد سال 1344 در کرج دارای مدرک دکتری الهیات از دانشگاه الازهر مصر، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی و در حال حاضر به عنوان رئیس دانشگاه آزاد اسلامی واحد نظرآباد استان البرز مشغول به فعالیت هستم.
دکتر عسگری روایت اعزام به جبهه ی خویش را اینطور نقل می کند؛ مهرماه سال 1359 در حالی که 15 روز از آغاز جنگ تحمیلی گذشته بود از طریق یگان های سپاه پاسداران کرج به مناطقی اعزام شدیم، که نیروهای عراقی به 5 کیلومتری شهر اهواز و منطقه ای به نام "نورد" که جنگل بسیار کوچکی است پیشروی کرده بودند.
در آن زمان ما در خدمت شهید چمران بودیم، از آن موقع تا 2 سال بعد در جبهه حضور داشتم؛ در عملیات والفجر مقدماتی در سال 1361 مامور شدم، منطقه ای از چاه نفتی بِزرگان در جنوب العماره عراق را مورد هدف قرار دهیم که این عملیات به همراه برخی ماموریت ها به صبحگاهان خورد و در حالی که من مجروح شده بودم در محاصره تانک های عراقی قرار گرفتیم و نهایتا در روز 22 بهمن سال 1361 با آن حالت مجروح به اسارت نیروهای عراقی در آمدیم.
این آزاده ی سرافراز در مورد وضع زندان های حزب بعث گفت: از وضعیت زندان ها و اسرا زیاد گفته شده، کتاب نوشته شده، اما در قالب یک مثال تقریب به ذهن بگویم، فردی خودش را بیست و چهار ساعت یا 48 ساعت در خانه خودش در شرایط مناسبی درب خانه را قفل کند و در آنجا قرار بگیرد، بی هیچ شکنجه جسمی، روحی و آزار روانی، خواهیم دید نفس خود اسارت، نفس حبس، نفس خود زندانی بودن شرایط حادی است ضمن اینکه مستحضرید عزیزانی که در عراق اسیر بودند امیدی به زنده بودن نداشتند چون می دانستند گرفتار چنگال جانی ترین و ددمنشانه ترین دشمن انقلاب و ایران اسلامی به نام صدام و حزب بعث هستند، ضمن اینکه باز هم شرایط زندان همراه با انواع شکنجه ها، کتک ها و شرایط روحی روانی شدید بود و در این راستا وضعیت اسفناکی را داشتند.
دکتر عسگری در رابطه با دسته بندی اسرا افزود: در زندان های حزب بعث اسرا به 2 دسته تقسیم می شدند؛ دسته ی اول کسانی بودند نامشان از طریق صلیب سرخ به خانواده شان اعلام نشده بود و دسته ی دوم کسانی بودند که نامشان از طریق این سازمان به خانواده هایشان اعلام شده بود و خانواده فکر می کردند آنها در زندان هستند، بعضا" کسانی هم هستند که بیش از 10 سال در اسارت بودند که آزاد شدند.
عسگری شرایط سخت زندان را اینگونه عنوان می کند، یکی از اذیت ها شوک های برقی بود و اسیر را بارها با شوک برقی شکنجه می دانند که آثار جسمی، روحی و فکری آن تا ماه ها باقی می ماند و یا در گونی قرار می دادند و از پله ها به پایین پرتاب می کردند؛ کابل های در هم تنیده ی ویژه ای هم بود که برای ضرب و شتم از آن بهره می بردند.
در میان زندان ها یکسری کیوسک های فلزی تعبیه شده بود که بر اثر گرمای هوا کاملا داغ می شد و برای تنبیه و شکنجه اسرا را بعضا" چند روز داخل آن نگه می داشتد. همه ی اسرا بیمار بودند اما هیچ یک مقاومتشان را از دست ندادند چرا که به ضم ما و بنا بر اعتقاد و باورهای ما اسرا سفیری از جمهوری اسلامی بودند آنجایی که به هر شکل " کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا " باید یک فرزند امام در آنجا نشان دهد در دست جانی ترین مزدوران به نام صدام و اگر آزاده ای و اسیری خم به ابرو می آورد منع می شد از شرایط شکنجه و این دشمن را شاد می کرد و هیچ کس نمی خواست خوشحالی دشمن را ببیند و این شرایط را بوجود آوردنداین مرحله برای اینکه از بچه های آزاده فیلمی بگیرند و در داخل کشور تبلیغ می شد که این بچه ها چقدر اذیت می شوند در گوشه های زندان بنا به دستور صدام بچه ها را به زیارت امام حسین ببرند و زوم کنند و نشان دهند که شرایطی ایجاد کردند که بچه های جایشان خوب است.
وی در مورد نحوه آزاد شدنش می گوید: در بحث آزادی وقتی عراق به کویت حمله کردند و قصد تسخیر این کشور را داشتند، آمریکا به کمک کویت آمد و صدام احساس کرد از نظر شرایط بین المللی و سیاسی جامعه بستری فراهم شده که می تواند از حمایت های ایران برخوردار شود به همین سبب تصمیم گرفت در تاریخ 26 مرداد 1369 اسرای خود را با اسرای ایرانی مبادله کند و اسرای آزاد شده ی عراقی بار دیگر در لشکرکشی به کویت استفاده نماید، در همین زمان من هم جز اسرای مبادله شده به ایران برگشتم.
عسگری در مورد میزان رضایت خویش از نحوه عملکرد و تکریم بنیاد شهید اظهار داشت: چیزی از بنیاد شهید طلبکار نیستیم، ما همیشه خود را بدهکار جامعه می دانیم بدهکار جمهوری اسلامی می دانیم، بدهکار رهبر معظم انقلاب هستیم ما نرفتیم که اینجا چیزی بگیریم آمدیم که چیزی بدهیم و آنچه را که دوستان زحمت می کشند در مقام تکریم و تجلیل از آزادگان، ایثارگران و جانبازان بر می آید ما هم به سهم خود تشکر می کنیم و امیدواریم تمام تلاش ها و زحمات ما مساعی در نزد خدا قرار گیرد و بتوانیم ادامه دهنده ی راه شهدای بزرگوارمان باشیم که آنان ایثارگران واقعی و یگانه جمهوری اسلامی بودند و ما هم بتوانیم به تبعشان انشالله ادامه ی راه آنها را داشته باشیم.
و حرف آخر
در جایگاه معلمی که آتش و خون را دیدیم، شهید را دیدیم، ایثارگری را دیدیم، زندان را دیدیم، اسارت را دیدیم، شکنجه را دیدیم، مظلومیت نظام جمهوری اسلامی را دیدیم و اما مقاومت کردیم و در سنگر دانشگاه اگر بتوانیم به دانشجوهایمان ارائه دهیم موفق خواهیم بود.