خاطراتی از رفاقت "اخوان ثالث" با رهبر انقلاب
در یک گوشهاى زندگى میکرد؛ کسى از او خبرى نداشت، کسى او را نمیشناخت، جز یک عده خواص؛ در حال عزلت و انزوا.
گروه وبگردی «تیتریک» ؛ رهبر معظم انقلاب دوستی خود با اخوان را این گونه توصیف میکند: "اخوان با من دوست بود. هم زمان ریاست جمهورى با من یک نوع ارتباط رقیق داشت و هم بعد از ریاست جمهورى، این آخرى که از یک سفرِ ظاهراً یکساله به اروپا، برگشته بود - نامهاى به من نوشت و شعرى گفت و بعد هم از دنیا رفت."
در ارتباط با بعد شعری اخوان نیز، رهبر معظم انقلاب او را یکی از بهترین شاعران نیمایی زمان خودش معرفی میکنند: "... در عرصه ى شعر نو، مرحوم اخوان که قطعاً بهترین شاعر نیمایىِ زمان خودش بود و به نظر من از همهى اقرانش قویتر، مسلطتر و لفظ و معناى شسته رفته و بهترى داشت، در یک گوشهاى زندگى میکرد؛ کسى از او خبرى نداشت، کسى او را نمیشناخت، جز یک عده خواص؛ در حال عزلت و انزوا."
آغاز آشنایی این دو بزرگوار به پیش از انقلاب و حضور در محافل شعری مشهد برمیگردد. محافل ادبی خراسان یکی از مهمترین انجمنهای ادبی کشور محسوب می شوند، جایی که بسیاری از شاعران و اندیشمندان، که هریک از اکابر علم و فرهنگ هستند، گرد هم میآیند و به شعر خوانی و تبادل اطلاعات میپردازند.
استاد شفیعی کدکنی خاطره لطیفی از برخورد آیت الله خامنه ای و استاد اخوان در آن دوران بازگو می کند که شنیدن آن خالی از لطف نیست: "سالهای حوالی 1350 آیتالله خامنهای در یکی از سفرهایشان به تهران، بر من وارد شدند و ساعاتی را با هم به شعرخوانی صحبت گذراندیم، و در ضمن صحبتها، ایشان از حال سایر دوستان شاعر خراسانی که مقیم تهران بودند جویا شدند، از جمله شادروان مهدی اخوان ثالث، و بعد گفتند همین الآن برویم منزلش و احوالی از او بپرسیم. به در خانه اخوان که رسیدیم، آیتالله خامنهای کمی آن طرف تر ایستادند و من رفتم زنگ را زدم. اخوان خودش آمد و در را باز کرد. اخوان داخل و من بیرون، زیر چارچوب در با هم دست دادیم و سلامعلیکی کردیم و بعد اخوان مرا به داخل دعوت کرد که آرام به او گفتم: با سیدعلی آقای خامنهای آمدهام. اخوان به سرعت بیرون رفت تا به ایشان خوشآمد بگوید.
بعد از انقلاب نیز این رابطه به قوت خود باقی ماند تا جایی که اخوان به هنگام گرفتاریها و مشکلات، دوست و همشهری دیرین خود را ملجائی برای رسیدگی به آن مشکلات میداند. به عنوان مثال اخوان قطعه شعری (توصیه نامه) را برای آیت الله خامنه ای به منظور معرفی حسین منزوی، یکی از غزل سرایان مطرح کشور، برای اشتغال با این مقدمه میسراید: "پس از سقوط رژیم پهلوی بود که حسین منزوی غزل سرای نام آشنای دیارمان از همسرش بخاطر بیکاری جدا شد و دخترش"غزل" را نیز بخاطر بیکاری به مادرش سپرد. مدتی در زنجان و بعد در تهران به دنبال کار می گشت و چون می دانست که من با آقای سید علی خامنه ای امام جمعه تهران (هنوز ایشان رئیس جمهور نشده بودند) آشنائی دارم به نزدم آمد تا توصیه ای برای کار برایشان بنویسم تا مشکل بیکاری اش حل شود. من قطعهی زیر را برای همشهری خود آقای خامنه ای نوشتم و منزوی هم با خط زیبا آنرا نوشت و به خدمتشان برد."
کسی که این ورق آرد حسین منزوی است
حسین منزوی از شاعران زنجانی ست
جوان و فاضل و صاحب قریحه ای قوی است
چکد ز لطف و تری آب از غزلهایش
به شور نیز گهی چو جناب مولوی است
چو ریش و پشم اگر گشته خط عارض او
خط کتابت او همچو نقش مانوی است
چو من ندارد اگر هیکلی و بالایی
چه غ ! نه خوشگل صوری ، که خوب معنوی است
سه چهار بیت از او موقع ورود امام
سرود گشته و طومار آن نه منطوی است
امام گشت چو بیمار ، او سرود دعا
که چاپ گشت و مجله ی سروش محتوی است
کتاب حنجره ی زخمی تغزل او
هنوز رشک چه بسیار کهنه ای ، نوی است
وی از نبایر شیخ شهید اشراق است
نه انگلیسی و روسی و نه فرنسوی است
به رادیو ، به جراید ، به جام جم ، صدها
مقال داشته، فارغ ز کل ماسوی است
(ببخش ماسوی ار گشت ماسوی به ممال
نه از خطای من آن ، اقتضای این روی است)
نگویم اینکه بود مثل صاحب عباد
نگویم آنکه نویری ست ، یا تهانوی است
سخنسرای و مقالت نویس و اهل قلم
یکی از خمسویان وطن ، نه نمسوی است
یکی مسلمان زاده است و اهل این کشور
نه اهل کیش یهود و بها ، نه عیسوی است
جوان ، سخنور پا در رهی است رو به کمال
نه صوفی است و نه مزدشتی و نه نقطوی است
به فارسی و به ترکی است ذولسانینی
دکه وزن و قافیه اش راست ، مثل مثنوی است
الا که لطف خود از این جوان دریغ مدار
ثواب اخروی اینجا ، اگر نه دنیوی است
جوان شاعر صاحبدل وطنخواهی ست
نه تودگی و نه غربی ، نه خویشِ پهلوی است
چنین شناخته بودم که فضل با اسلام
هماره نسبتشان مثل شکل و محتوی است
مگر میانه ی اسلام ، با وطنخواهی
چنان چو فضل و ادب ، اختلاف ماهوی است؟
چرا گرسنه بمانند اینچنین فضلا ؟
چرا زمانه چنین بی درایت و غوی است؟
کنون که مسند قدرت تراست دستش گیر
که دستگیر ضعیفان فضیلت قوی است
جناب حجة الاسلامِ دنیوی گفتار
بهوش باش ، درین کار اجر اخروی است
مرا اگر چه ز سادات امید خیری نیست
ولیک خامنه ای باز غیر انجوی است
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند
جز این هر آنکه بگوید ، ضلال و کجروی است
من این مسود توسیم می برم به بیاض
که نام قطعه به دیوان حسین منزوی است
شایان ذکر است اثرات این رابطهی عمیق پس از درگذشت اخوان نیز ادامه داشت. پس از فوت اخوان، با تصمیم همسر او، این تمایل پیدا شد که به حسب ارادت اخوان به فردوسی پیکرش در محوطه آرامگاه فردوسی دفن شود و این امر واقعا شدنی نبود. ماجرا چند روز ادامه یافت تا سرانجام با اجازه رهبر انقلاب، اخوان در توس به خاک سپرده شد.
منبع: ابنا
ارسال نظر
اخبار برگزیده