حدیثی که وهابی ها میخوانند اما توضیح نمی دهند!!
آیتالله سبحانی بعد از تعریف بدعت از زبان علمای شیعه و سنی، بحث ادله حرام بودن بدعت و ریشههای بدعتگذاری را مطرح کرد.
گروه دین و اندیشه «تیتریک» ؛ یکی از مشکلات جدی مسلمان (چه شیعه و چه سنی)، وهابیت تکفیری است و از طرفی، آشنایی با عقاید و عملکرد وهابیت تکفیری و نقد آنها یکی از نیازهای جدی جوامع مسلمان است.
سلسله مباحث وهابیت شناسی را که توسط حضرت آیت الله جعفر سبحانی تدریس شده است، تقدیم مخاطبان گرامی میکند که شماره هشتم این مجموعه از نظر میگذرد.
بسم الله الرحمن الرحیم
دو موضوع مهم در اینجا وجود داشت، یکی مسئله توحید و شرک بود که درباره آن به طور تفصیل بحث کردیم.
موضوع دیگر که بسیار مهم است، مسئله بدعت است. چون غالباً افراد ناوارد چیزهایی را که بدعت است، خیال میکنند که بدعت نیست، اما چیزهای که در واقع سنت است، آن را بدعت تلقی میکنند. از این رو لازم است که ما بدعت را به گونهای تعریف کنیم که جامع افراد و مانع اغیار باشد.
گفتیم بدعت به معنای نو آوری در دین، سه شرط دارد:
1: این نو آوری مستند به شرع باشد و به شرع نسبت بدهد و الا اگر نو آوری باشد و به شرع نسبت ندهد، این ممکن است از جهتی دیگر، حلال یا حرام باشد، اما بدعت نیست.
2: شرط دوم این است چیزی که نو آوری است، باید در دین مقدس اسلام ریشه و اصلی نداشته باشد، و الا اگر صورتش نو باشد، ولی ریشه و اصلش در قرآن و حدیث است، به آن بدعت نمیگویند.
3: شرط سوم این است که مسئله را در میان مردم اشاعه بدهد، و الا اگر در گوشه خانه خود بنشیند و چنین فکری را بکند، باز به آن بدعت نمیگویند، اتفاقاً علمای اسلام اعم از شیعه و سنی به حق بدعت را به زیبائی تعریف کردهاند که هم جامع افراد است و هم مانع اغیار.
تعریف سید مرتضی
ایشان میفرماید: «البدعة الزیادة فی الدین أو النقصان منه»، بدعت آن است که انسان چیزی را در دین بیفزاید یا چیزی را از دین کم کند «مع اسناده إلی الدین»، کم و زیاد کند و آن را به دین هم نسبت بدهد. در واقع هر سه شرطی که من بیان کردم در عبارت سید مرتضی وجود دارد، یعنی نو آوری در دین باشد، ارتباط و اسناد به دین بدهد و در دین هم برای آن مدرکی نباشد و در میان مردم اشاعه بدهد.
تعریف ابن حجر عسقلانی
ایشان میفرماید: «البدعة ما أحدث و لیس له اصل فی الشرع و ما کان له أصل یدل علیه الشرع، فلیس ببدعة».
«ما أحدث» یعنی نو آوری باشد و این نوآوری دلیلی در شرع نداشته باشد (و ما کان له أصل یدل علیه الشرع» اما اگر برای این نو آوری ریشه و اصلی در دین باشد، آن هرگز بدعت نخواهد بود، نو آوریهایی که در امور نظامی و رزمی به وجود آمده است، همه، امر مشروع است و میشود آنها را به دین نسبت داد، هر چند این گونه نو آوری ها با این خصوصیت که دارند در دین نیست، اما اصل و ریشهاش در قرآن است «و أعدّوا لهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله و عدوکم». الأنفال /60
تعریف ابن حجر هیتمی
ابن حجر هیتمی نیز تقریباً همانند ایشان بدعت را تعریف نموده است. «ما أحدث و لیس له أصل فی الشرع، و ما کان له أصل فی الشرع فلیس ببدعة» التبیین/221
این بود تعریفی که دو نفر از علمای اهل سنت برای بدعت کردند.
در هر موردی که نو آوری باشد و به دین نسبت ندهیم، آن برای خودش حساب دیگری دارد، یعنی ممکن است حلال، و ممکن است حرام باشد.
اما اگر به دین نسبت دادیم، باید در دین مدرکی برای آن نباشد و الا اگر مدرکی برای آن در دین باشد، بدعت نخواهد بود.
ادله حرمت بدعت
1: اولین دلیلی که میتوان برای حرمت بدعت بیان کرد، دلیل عقلی است.
یعنی عقل انسان بر قباحت و زشتی این مسئله حکومت میکند، زیرا انسانی که در دین خالق و خدا تصرف میکند، در حقیقت در ربوبیت حق تعالی دست برده است، قبلاً گفتیم ربوبیت به معنای خالقیت نیست بلکه به معنای صاحب است، صاحب، کارگردان است و سرنوشت انسان در دست صاحب است، خدا رب و صاحب بندگان است و سرنوشت بندگان در دست اوست، هم در عالم آفرینش و هم در عالم تشریع و قانونگذاری.
بنابراین، کسی که قانونگذار است، در حقیقت در ربوبیت حق تعالی تصرف کرده است و چیزی که مقام ربوبی است و ارتباطی به بشر ندارد، اگر انسان در آن تصرف کند، عقل میگوید این کار یک کار زشت و قبیح است.
2: دلیل قرآنی نیز بر حرمت بدعت داریم، مثلاً عرب جاهلی برخی از چیزها را حلال و برخی دیگر را حرام میکردند و همه را به خدا نسبت میدادند، قرآن میفرماید: «قل الله أذن لکم أم علی الله تفترون» یونس/59.
آیا این همه که حلال و حرام میکنید و میگویید فلان چیز حلال و فلان چیز حرام است، خدا حلال کرده و خدا حرام کرده، آیا خدا یک چنین اذن و اجازهای به شما داده است؟ اگر اجازه نداده است، پس افتراء است.
در آیات دیگر میفرماید: «وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکمُ الْکذِبَ هَـٰذَا حَلَالٌ وَهَـٰذَا حَرَامٌ لِّتَفْتَرُوا عَلَى اللَّـهِ الْکذِبَ إِنَّ الَّذِینَ یفْتَرُونَ عَلَى اللَّـهِ الْکذِبَ لَا یفْلِحُونَ» النحل: ١١٦
آیا خدا به شما اذن داده است که میگویید این گوشت حلال و آن گوشت حرام است؟
معلوم میشود اگر کسی چیزی را به خدا نسبت میدهد، چنانچه اذن الهی در آن باشد، بسیار زیبا است، اما اگر اذن الهی در آن نباشد، آدم بدعت گذار مفتری است، یعنی افترا به خدا بسته است، افترا حتی به بشر زشت و قبیح است تا چه رسد به خدا.
حدیثی که وهابیها میخوانند اما توضیح خوبی نمیدهند
یک حدیثی داریم که غالباً خطبای سعودی در اوائل منبر خود آن را میخوانند، ما نیز به این حدیث مومن هستیم و آن را روی چشم نهاده و میبوسیم، در روایات ما نیز یک چنین حدیثی وجود دارد: «اِنَّ اَحْسَنَ الْحَدیثِ کتابُ اللّهِ وَ خَیرَ الْهُدى هُدى مُحَمَّدٍ صلىلله علیه و آله وَ شَرَّ الاُْمورِ مُحْدَثاتُها»؛
بهترین سخن، کتاب خدا و بهترین روش، روش پیامبر صلى الله علیه و آله و بدترین امور بدعتهاست (پدیدههاى مخالف دین). بحارالأنوار، ج 77، ص 122، ح 23
رسول گرامی فرمود: «خیر الأمور کتاب الله و خیر الهدی هدی محمد، و شرّ الأمور محدثتها و کلّ بدعة ضلالة» بدترین امور چیزهای است که نو پیداست، هر بدعتی ضلالت است.
آنان این حدیث را میخوانند، اما توضیح نمیدهند، اینکه میگوید: «و شرّ الأمور محدثتها». اموری را میگوید که به شرع نسبت بدهیم، اما اگر به شرع نسبت ندهیم، این «شرّ الأمور» و بدعت نیست.
سابقاً خانه یک طبقه یا دو طبقه بود، ولی در زمان ما ساختمانهای پنجاه طبقه و صد طبقه هم ساخته میشود که در گذشته سابقه نداشته است و یک چیز جدید و نویی است. این «شر الأمور» نیست.
سابقاً کشاورزی ما یک کشاورزی سنتی بود و لذا غالباً میوههای ما کرمو بود، یعنی در کمتر باغی میرفتیم که در آنجا سیبی باشد که دچار کرم زدگی نشده باشد. اکنون مهندسی آمده و زبان طبیعت را آشنا شده و به واسطه عقل خدا دادی قوانین آفرینش را کشف کرده، بهترین میوهها و سیبها را در اختیار ما قرار میدهد، آیا باز میتوانیم بگوییم: «شرّ الأمور محدثتها»؟!
بنابراین، آقایانی که این حدیث را در خطبههای خود میخوانند و رسول خدا را گرامی میدارند، باید کمی در این حدیث تامل کنند و آن را معنا کنند.
ماجرای جالب الک کردن آردها بعد از پیامبر اکرم (ص) و ربط دادن آن به بدعت
البته کسانی که در حقیقت مراحل علمی را خوب طی نکردهاند و فقط حدیث را حفظ کردهاند، خیلی اشتباه کردهاند، از صدر اول اسلام تا کنون از این گونه اشتباهات خیلی زیاد صورت گرفته است، بعد از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله اولین پدیدهای که در زندگی صحابه پدید آمد، این بود که آرد را الک میکردند، الک کردن آرد بعد از پیغمبر اکرم (ص) در مدینه وارد شد، صدا بلند شد که :«شرّ الأمور محدثتها» و حال آنکه «شرّ الأمور محدثتها» مربوط است به مسائل دینی.
الک کردن آرد چه ربطی به دین دارد؟! بله اگر بگوید که رسول خدا فرمود که شما آرد را تخلیل کنید، البته این بدعت است، اما این مسئله ربطی به رسول خدا و دین ندارد، بلکه ارتباط به مشی ما و زندگی ما دارد، این هرگز نمیتواند بدعت در دین باشد، منتها باید دانست مجردی اینکه بدعت نیست، دلیل نمیشود که بگوییم حتما حلال است، چون ممکن است حلال باشد و ممکن است حرام باشد.
وهابیها اگر بدعت را خوب توضیح ندهند همه زندگیشان بدعت است
اگر حدیث را این گونه معنا نکنیم، پس باید بگوییم همه زندگی مکیها و مدنیها بدعت است، چون در زمان رسول اکرم (ص) برق، ماشین، هواپیما، وسائل ارتباط جمعی مانند رادیو و تلویزیون نبوده است.
البته کسانی بودند که بنام اخوان (منظور اخوان المسلمین نیست) مراد اخوانی است که در نجد بودند، همه اینها را میخواستند حرام کنند، کأنّه میخواستند اسلام را یک اسلام بدوی برای مردم معرفی کنند، ولی عبد العزیز آگاهتر از آن بود که نمیشود جهان را به همان شکل سابق اداره کرد، فلذا راه میان برد را در پیش گرفت و همه اینها را تجویز کرد.
بنابراین، هم آیات قرآن دلالت دارد بر حرمت بدعت دارد، چون بدعت افتراست و هم احادیث نبوی.
ریشههای بدعت
در اینجا لازم است که ما سراغ ریشههای بدعت برویم و اینکه چگونه در میان امت اسلامی بدعت پیدا میشود؟ باید به ریشههای بدعت را رسیدگی کنیم، چرا یک نفر تصمیم میگیرد که بدعت در دین بگذارد؟
برای این میشود مسائلی را یاد آور شد، البته کسانی که بدعتهای کلان میگذارند، از بحث ما بیرون است، یعنی بدعتهای کلان ارتباطی به بحث ما ندارد، کسانی که دین ساز هستند و دین جداگانه میآورند، برای ما مطرح نیست، چون کار آنها از بدعت بالاتر است، بحث ما در باره کسانی است مسلمان هستند و در عین حال در دین خدا تصرف میکنند، این سه ریشه دارد.
1: تقدس مآبی. کسانی هستند که تقدس مآب هستند، خیال میکنند که اگر فلان عمل را انجام بدهند، بیشتر به خدا نزدیک میشوند.
مثال
در صحیح مسلم نوشته است که پیغمبر اکرم (ص) برای فتح مکه در دهم رمضان حرکت کرد، هنگامی که به نقطهای رسید، در آن نقطه بالای شتر قرار گرفت، فرمود آب بیاورید، آب آوردند و بالای شتر روزه خود را افطار کرد، فرمود مردم آن خدایی که به من امر کرده تا در حضر، روزه بگیرم، همان خدا امر کرده است که در ماه رمضان در سفر روزه را بشکنم، من روزه خود را شکستم، شما نیز روزه خود را بشکنید «فَمَن کانَ مِنکم مَّرِیضًا أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَیامٍ أخر ...» البقرة/185
تکلیف آنان این است که در ایام دیگر روزه بگیرند.
برخی از مفسرین کلمهای را مقدر میکنند، با این کار خودش مذهب را درست کنند، میگویند: « فَمَن کانَ مِنکم مَّرِیضًا أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ فأفطر» کلمه «أفطر» را مقدر میکنند و حال آنکه ما «فأفطر» نداریم، بلکه میگوید آن کس که مریض است یا در سفر، مکتوب و فریضه او در ایام دیگر است نه ماه رمضان، همه صحابه پیغمبر اکرم (ص) روزه را شکستند، مگر جمع قلیلی، گفتند ما روزه خود را نمیشکنیم، چرا؟ چون اگر با دهان روزه به سوی جهاد برویم، رنجش بیشتر و ثوابش هم بیشتر خواهد بود، «أفضل الأعمال أحمضها»، این تقدس مآبی است. خبر به پیغمبر اکرم (ص) رسید، حضرت آنان را عصات نامید «سمّاهم رسول الله عصاة» قرآن میفرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَینَ یدَی اللَّـهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللَّـهَ إِنَّ اللَّـهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» الحجرات/ ١
ای افراد با ایمان بر خدا و پیغمبر پیشی نگیرید، یعنی آنچه که پیغمبر فرموده است عمل کنید، جلوتر نروید و عقبتر هم نمانید، پیشی گرفتن همین است که رسول خدا (ص) روزه خود را شکست، آنها گفتند که نمیشکنیم «سمّاهم رسول الله عصاة» و این دلیل بر این است که روزه ماه رمضان در سفر حرام است نه مکروه و جایز. این تقدس مآبی است.
منبع: فارس
ارسال نظر
اخبار برگزیده