- کاریکاتور/ تاج شاهی بزرگتر از قد و قواره چارلز سوم و کامیلا
- کاریکاتور/ ترامپ خطرناکتر از همیشه!
- افزایش ۸۰ درصدی تلفات نوجوانان و جوانان آمریکایی/ قاتلانی از نوعِ سلاح گرم تا سرطان + فیلم
- ویتامینی که مغز را جوان می کند/ بهترین راه برای اصلاح خلق و خو
- وقتی تنش میان ابرقدرت ها تشدید می شود/ تبدیل کلمات به عمل؛ بدترین سناریوی جهان
جمعه ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 April 26
بینالملل «تیتر یک»/
مادر شدن به من انگیزه زندگی داد
جایگاه مادری، من را از درون خودم رها کرد و فرزندم دنیای متفاوتی برای من خلق کرد.
به گزارش گروه بینالملل «تیتر یک» به نقل از «یاهو»؛ زمانی که دخترم یک کودک نوپا بود، درست قبل از همهگیری کرونا، او را به تمام کتابخانههای اطراف میبردم. از قبل مشخص بود که او یک برونگرا و من، یک فرد درونگرا هستم، میتوانم با او بسیار معاشرت کنم.
او دور و بر من میچرخید، دستها را با بچههایی که تازه ملاقات کرده بود میگرفت، دستی به سرشان میزد در حالی که من بهصورت ضربدری در پشت مینشستم و بزرگسالان دیگر را تماشا میکردم.
بسیاری از آنها پرستار بچه بودند، اما من میتوانستم مادران همکارم را از روی دم اسبی بیحوصلهشان ببینم. یک بار، یک زوج عجیب و غریب بودند که به هم تکیه داده بودند و انگشتانشان در هم پیچیده بود و روی فرزندشان غر میزدند. آنها فقط برای یک لحظه به من یادآوری کردند که من چه کسی بودم.
نگاهم را به دور انداختم و به داستان در حال خواندن با پیام آن که «فقط خودت باش» توجه بیشتری کردم. فکر میکردم خودم هستم و از حماقتها و طیف ضعفهایم به نفع دخترم استقبال میکنم، اما آنقدر مطمئن نبودم.
من با رسیدن به بسیاری از اهدافی که برای خودم تعیین کرده بودم، وارد ۳۰ سالگی شده بودم و بعد از دانشگاه زیاد سفر کرده بودم، شغل خلاقانهای را دنبال کرده بودم، با فردی مهربان و پرشور ازدواج کرده بودم و حالا بچه دار شده بودم. فکر میکردم به همه چیز رسیدهام، اما بخشی از من که مدتها مدفون شده بود، که قرار بود منسوخ شده باشد، فقط بلندتر میشد.
در کودکی میدانستم که متفاوت هستم. من اغلب شاهزاده خانمهای دیزنی را به اندازه همتایانشان جذاب میدیدم و بعد از تماشای تایتانیک در مورد جک و رز خیال پردازی کردم. اما من در یک خانواده مسیحی بزرگ شدم که بیسر و صدا و در عین حال به شدت مخالف بود. والدینم در اعتراض خود آشکارا نبودند، اما پیام واضح بود. روابط و باورهای نابههنجار محور بودند. از طریق اجتماعی شدن، یاد گرفتم که آن قسمت از خودم را به دقت پوشیده نگه دارم.
در دانشگاه، من کمی گستاختر شدم، اگرچه هنوز خودم را دو جنس گرا نمیدانستم. تنها فرد مشهوری که در آن زمان مدعی این عنوان شد، لیدی گاگا بود، و من با زنی که خود را پوشانده بود، ارتباط نداشتم. من بیسر و صدا با چند زن مثل خودم قرار گذاشتم: بسته و فاقد واژگان برای درک احساساتمان، هر تجربه من را گیج و شرمنده کرد، اما آن چیزی که من را به اجتماع کشاند، فرزندم بود.
مادری من را از درون خود رها کرد و به منیت واقعی رساند، فرزندی که دنیای متفاوتی برای من خلق کرد.
الهه ملاحسینی _ تیتر یک
انتهای پیام/ل
خبرهای مرتبط
ارسال نظر
اخبار برگزیده