آفرین بر تو که در یک شب قرآن را ختم میکردی!
در حادثه عاشورا بهترین بندگان خدا جان خویش را فدای مولای خود نمودند و با خون خود نهال اسلام را آبیاری نمودند.برآن شدیم تا با معرفی مختصری از شهدای عزیز کربلا سهمی در معرفی این شیرمردان داشته باشیم.
گروه دین و اندیشه« تیتریک »؛حبیب فرزند مظاهر (مظهر) چهارده سال پیش از هجرت پبامبر اکرم (ص) در
خاندان بزرگ بنی اسد در یمن به دنیا آمد. سال نهم هجری با خانواده اش به
مدینه آمد و آنجا ساکن شد. در نوجوانی فقط چند صباح از اوان زندگی را در
زمان پیامبر (ص) گذراند و در این مدت کوتاه، به خاطر دوستی با یکی از
کودکان مدینه که او حسین بن علی بن ابیطالب (ع) بود، درخشیده این دو نفر با
یکدیگر حدود 10 تا 13 سال اختلاف سن داشتند اما حبیب همیشه در مقابل این
کودک بسیار فروتن بود. دوران جوانی و میانسالی خود را در کنار امیرالمومنین
علی (ع) با جنگ های صفین و نهروان پشت سر گذاشت و همواره یکی از سرداران و
دلاور مردان سپاه علی و نامش در کنار یاران علی (ع) رقم خورد.
حبیب بن مظاهر، در این سال ها در کنار آل بیت پیامبر (ص) غم ها و اندوه های فراوان از دشمنان آل البیت (ع) دید تا به سن پیری رسید.
حبیب بن مظاهر یکی از فعالترین کسانی بود که پس از آمدن مسلم بن عقیل به کوفه به طور پنهانی برای او از مردم بیعت میگرفت و خود را تمام وقت، وقف نهضتی کرده بود که بنا بود به رهبری امام حسین (ع) انجام گیرد.
امّا با حاکمیت ابن زیاد به کوفه و ایجاد محدودیتهای شدید او توسط قبیله و عشیرهاش پنهان گردید تا از گزند خون آشامان ابن زیاد در امان بماند.
به هنگام خروج امام حسین (ع) از مدینه به مکه و دعوت مردم کوفه از آن حضرت (ع) ، که حبیب هم جزو دعوت کنندگان آن حضرت(ع) بود و نامه ای در این زمینه به همراه چند نفر برای حسین بن علی (ع) نوشت. امام حسین (ع) هم نامه ای به حبیب نوشتند و او را به یاری خود دعوت نمودند. حبیب به دنبال شنیدن خبر ورود امام حسین (ع) به کربلا، خود را از کوفه به آنجا رساند.
پس از آن که حبیب، یاران کم امام (ع) و زیادی دشمنان را مشاهده کرد، از ایشان اجازه خواست تا قبیله «بنیاسد» را که در نزدیکی کربلا سکونت داشتند به یاری امام (ع) دعوت کند و امام (ع) به او اجازه داد. او به میان قبیله خود آمد و از آنها درخواست کرد که پسر دختر پیامبر (ص) خدا را یاری کنند تا شرف دنیا و آخرت برای آنها باشد. او را 90 مرد اجابت کردند.
طبری گزارش کرده: ابن سعد، «کثیر بن عبدالله شعبی» را به سوی امام حسین (ع) فرستاد، هنگامی که آمد ابوثمامه او را شناخت و بازگرداند. پس از آن ابن سعد «قرة بن قیس حنظلی» را به سوی امام فرستاد. وقتی امام حسین (ع) او را دید که به سویش میآید، فرمود: آیا او را میشناسی؟ حبیب در پاسخ گفت: آری، این مردی از قبیله تمیم از حنظله است و او پسر خواهر ماست. آری، من او را به خوش رایی میشناسم. آنگونه که باور دارم این است که در این مقام، شهادت خود را قرار خواهد داد.
طبری گوید: پس قرة آمد تا به امام حسین (ع) سلام کرد. و نامه عمر بن سعد را به دست آن حضرت (ع) رسانید. امام (ع) او را پاسخ داد. سپس حبیب به او روی کرد و فرمود: وای بر تو ای قره! آیا به سوی قوم ستمگر باز میگردی؟ این مرد را یاری کن تا به توسط پدرانش خداوند تو را به کرامت یاری فرماید و ما نیز با تو هستیم. قره گفت: من به سوی همراه خودم باز میگردم تا جواب نامهاش را برسانم و بیندیشم خود چه باید بکنم.
نحوه شهادت حبیب
فردی از «بَنی تمیم» به نام «بُدَیلُ بنُ صُریم» با شمشیر خود ضربهای به حبیب زد و دیگری از همان قبیله (تمیم) با نیزهاش به او ضربه زد. پس از این بود که حبیب از اسب به زمین افتاد، اما همین که خواست از جای برخیزد «حصین بن تمیم» با شمشیر بر فرق او زد. مرد «تمیمی» از اسب پایین پرید و سر حبیب را از بدن او جدا کرد. حصین به او گفت: من در کشتن او شریک تو هستم. پس دیگری گفت: به خدا قسم، او را کسی جز من نکشت. حصین گفت: سر را به من بده تا که به گردن اسبم بیندازم تا مردم ببینند و بدانند که من در قتل او شریک تو هستم، سپس سر را تو بگیر و به عبیدالله بن زیاد بده، من نیازی به هدیهای که برای کشتن او به تو عطا میکند ندارم. او زیر بار نرفت و قوم آن دو سرانجام بین آن دو نفر داوری کردند. او سر حبیب را به حصین داد و حصین در بین لشکر به جولان پرداخت، در حالی که سر را به گردن اسب آویخته بود. سپس سر را باز گردانید و تمیمی آن را گرفت و به اسب خود آویزان کرد تا آن که نزد ابن زیاد برد. در این هنگام بود که امام حسین (ع) خود را بر بالین حبیب رسانید و فرمود: «خودم و اصحاب وفادارم را نزد خدا احتساب میکنم.» پس از آن، امام (ع) مکرر این آیه را تلاوت میفرمود: «انالله و انا الیه راجعون؛ ما از آن خداییم و به سوی او باز میگردیم.» در برخی از مقاتل آمده که امام فرمود: آفرین بر تو ای حبیب تو مردی فاضل بودی که در یک شب قرآن را ختم میکردی. و حبیب 75 ساله بود که به مقام رفیع شهادت نائل شد.
در زیارت ناحیه مقدسه آمده: السلام علی حبیب بن مظاهر الاسدی؛ درود بر تو ای حبیب بن مظاهر اسدی.
منابع:
1- کتاب الفتوح؛
2- مقتل الحسین مقرم؛
3- بحارالانوار؛
4- تاریخ الامم و الملوک؛
5- الکامل فی التاریخ.
قدس آنلاین
ارسال نظر
اخبار برگزیده