در گام نهایی توافقنامه، یک عبارت خطرناک وجود دارد
قبل از ورود به اصل بحث چند نکته را متذکر میشوم.
1ـ ضمن قدردانی از تلاش دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران خصوصاً تیم مذاکره، نقد اینجانب هرگز به معنای نادیده انگاشتن زحمات دوستان نیست، بلکه برای اصلاح نواقص و خدمت بهتر به مردم بزرگوار ایران است.
2ـ ما هرگز با مذاکره مخالف نیستیم. انعطاف را نیز یکی از اصول پیشروی و دستیابی به هدف میدانیم چنانچه پیامبر(ص) در معاهدهی حدیبیه نشان داد. ولی استراتژی نظام اسلامی را همانگونه که امام خمینی ترسیم کردهاند به اهتزاز درآوردن پرچم توحید بر سرتاسر جهان و به زیر کشیدن همهی طواغیت میدانیم و گاه عقبنشینی را نیز لازمهی این استراتژی میشماریم. ولی معتقدیم باید با مردم صادق باشیم، به مردم بگوییم واقعاً چه چیزی را از دست دادهایم و چه چیزی بهدست آوردهایم و چرا. همانگونه که امام و پیشوایان در پذیرش قطعنامه با مردم در میان گذاشتند. چه اینکه اعتماد مردم بزرگترین سرمایهی اجتماعی جمهوری اسلامی ایران است.
ما تفاهمنامهی ژنو را نه جام زهر میدانیم نه دستاوردی شادیآفرین، بلکه آن را انعطافی ضروری برای تقویت درونمایه انقلاب میشماریم. ما از پیآمدهای تفاهمنامه نگرانیم و نگرانی خود را با دولت در میان میگذاریم که راهی دقیقتر و عاقبتاندیشانهتر چارهساز نماییم تا در مقابل حجت خدا مهدی فاطمه صاحب این کشور و رسول خدا صاحب شریعت این مردم و شهدایی که در طول تاریخ جانشان را برای سربلندی و حفظ استقلال و اسلامیت این سرزمین فدا کردند پاسخگو باشیم.
اما نگرانیهای ما
1ـ با اینکه مسئولین، رئیس دولت و وزیر امور خارجه اصرار دارند که کشورهای 1+5 در این تفاهمنامه به حق غنیسازی جمهوری اسلامی اذعان کردهاند، با دقت در آن چنین چیزی را با صراحت نمییابیم. در عبارات تفاهمنامه حق غنیسازی اورانیوم یا با عباراتی دوپهلو یا مقید آمده است که نتیجهای جز محدودسازی حق غنیسازی هیچ مفهوم دیگری ندارد.
در مقدمهی تفاهمنامه به جای حق غنیسازی اورانیوم چنین آمده است: «بهرهگیری از انرژی هستهای» و این عبارت مفهومی عام و قابل تفسیر دارد. اوباما نیز در نطق خود به حق غنیسازی اشاره نکرد، بلکه از استفاده از انرژی هستهای سخن به میان آورد. بهعلاوه در سایر جاهایی که تفاهمنامه سخن از «حق غنیسازی» بهمیان میآورد، چنان با قیدهایی آن را مقید میکند که جز با محدودسازی حق غنیسازی قابل تعریف نمیباشد. در همان مقدمه آمده است:
«یک برنامهی غنیسازی با تعریف مشترک و محدودیتهای عملی» حال آنکه واژهی «غنیسازی اورانیوم» یک واژه علمی هم در فرهنگنامهها آمده است، هم در قوانین بینالمللی و هم در فیزیک مشخص شده است.
پس چه نیازی به تعریف مشترک بین ایران و شش کشور زورگو و قید «محدودیتهای عملی» بهعنوان دومین قید هست و چه حقی را برای ایران باقی میگذارد؟از همه خطرناکتر در یکی از پاراگرافهای «گام نهایی» آمده است که عملاً تمام حقوق غنیسازی ایران را پایمال میکند. به این عبارت و قیدهای آن دقت کنید:
«متضمن یک برنامهی غنیسازی که [1] توسط طرفین تعریف میگردد [2] برنامهای که شاخصههای آن با موافقت طرفین باشد [3] منطبق با نیازهای عملی [5ـ4] با محدودیتهای مورد توافق درخصوص دامنه و سطح فعالیتهای غنیسازی [6] ظرفیت غنیسازی [7] محلهایی که در آن غنیسازی انجام میشود [8] ذخایر اورانیوم غنیشده برای دورهی زمانی که مورد توافق قرار میگیرد.»
چنانچه ملاحظه فرمودید. درست است که برای ما حق غنیسازی قایل شدهاند، ولی با هشت قید و شرط آمده که عملاً دستآوردی برای جمهوری اسلامی نخواهد داشت. به قول اصولیون با این حساب استثناء مستهجن میشود که آنچه ممکن میشود جز اندکی باقی نمیماند.
ب ـ با دقت در محدودیت غنیسازی اورانیوم در گام نهایی و محدودیتهای گام اولی، سرنوشت غنیسازی در ایران جز به خود تعطیلی نمیانجامد و میتوان حدس زد که کشورهای 1+5 تنها اجازه خواهند داد غنیسازی در وضعیت موجود باقی بماند. موارد تحمیل شده در قرارداد را بار دیگر مرور میکنیم:
1ـ غنیسازی 20% که عنصر مهم در نیازهای درمانی کشور ماست و رادیو داروها از آن استحصال میگردد ممنوع شده.
2ـ ایران تنها حق دارد تا 5% درصد اورانیوم را غنی کند.
3ـ تأسیسات نظنز و فردو گسترش نمییابد.
4ـ تأسیسات آبسنگین اراک به همین حال باقی میماند.
5ـ هیچ سانتریفوژ جدیدی نصب نمیگردد.
6ـ سانتریفوژهای نصبشده که هنوز گاز 6UF به آن تزریق نشده فعال نمیشوند.
7ـ گاز 6UF به 12 آبشار فردو تزریق نمیشود.
8ـ هیچ سانتریفوژ جدیدی ساخته نمیشود مگر برای جایگزینی سانتریفوژهای کلش شده.
نتیجهی این وضعیت تولید سالانه حدود 400 کیلوگرم اورانیوم 5ـ5/3% درصدی است. لازم است دوستان بدانند که راهاندازی یک راکتور 1000 مگاواتی نیازمند 70 تن اورانیوم غنی شده است و برای ادامهی فعالیت نیازمند سالانه حدود 30 تن اورانیوم است. شما حساب کنید برای راهاندازی یا لااقل ادامه یک راکتور باید چند ده سال سانترفیوژهای مجاز بچرخند؟
اینجاست که خود به نتیجه میرسیم که باید غنیسازی را تعطیل کنیم. حال آنکه نتایج چند سال تحقیقات و تجربه اکنون ما را به توان تولید انبوه سانتریفوژ و بهبود کیفیت نسل 1 به 2 و 3 رسانده است و اکنون زمان بهرهبرداری است.
ج ـ در قرارداد آمده است «بازرسان آژانس حق دارند به کارگاههای مونتاژ سانتریفوژ و کارگاههای تولید روتور و محل نگهداری آنها دسترسی داشته باشند.» سانتریفوژ یک دستگاه غیرفعال است بدون نیروی انسانی، نصب، الکتریسیته و گاز 6UF قادر به هیچ تولیدی نیست. پس اصرار آنها بر دسترسی برای چیست؟ آیا جز برای شناسایی منابع تولید آلیاژ و قطعات است که مشکلات جدیدی را برای آنها بهوجود آورند؟
دـ در تفاهمنامه آمده است: «تولید سانتریفوژ در ایران در این شش ماه مخصوص به جایگزینی سانترفیوژهای آسیبدیده است» اگر آنها میخواهند حق غنیسازی را برای ایران به رسمیت بشناسند چرا باید جلو تولید ماشین گرفته شود؟
آیا میدانید این به چه معناست؟ این به معنای رهاکردن شرکتها و قطعهسازی و خارج شدن صنعتگران از این صنف تولید و این خسارت بزرگی است؛ زیرا این صنعت به صنایع دستی و تجربه بیشتر شباهت و نیاز دارد تا به صنعت ماشینسازی و از دست دادن نیروهای باتجربه جز از صفر شروع کردن به دنبال ندارد.
هـ ـ در تفاهمنامه آمده است: «یک کانال مالی به منظور تسهیل تجارت امور انساندوستانه با استفاده از درآمدهای نفتی ایران در خارج از کشور ایجاد خواهد شد» آنها امور انساندوستانه را خود تعریف کردهاند و موارد هزینه را خود مشخص کردهاند.
آقای ظریف مگر ایران تحتالحمایه یا تحت قیمومت یا مستعمرهی کشورهای غربی است که خود کانال مالی معین میکنند و خود مصارف آن را مشخص میکنند؟ در تفاهمنامه حتی نقش ایران در این کانال مالی مشخص نشده است. در پایان نگرانی ما از رژیم اشغالگر قدس و عربستان نیست. سخن آنها این است که هیچ حقی به ایران نباید داده شود ولی ما میگوییم همهی حقوق ما داده شود.
روح الله حسینیان
منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی