بیگانه بودن بنده با واژه ی تقلب همان اندازه است که با واژه ی فتنه!
اگر بنده اهل پیاز بودم که خودم نامزد می شدم. اما حالا که از پیاز بدم می آید وقتی می گویند فلانی دهنت بوی پیاز می دهد خب طبیعی است که به بنده بر می خورد.
به گزارش گروه سیاسی«تیتر یک» سید محمد خاتمی رئیس جمهور آزاد اندیش و شیک پوش که خیلی هم بیش از پیش نماد اخلاق سیاسی بوده و هست و خواهد بود، نامه ای را به مردم عزیز و آزادی خواه و متمدن و متجدد و گفت و گو طلب ایران نوشت که در زیر می آید:
مردم شریف و بزرگوار ایران، ای مردم آزادی خواه نیک اندیش خوش قلب باهوش
بنده قاطعانه می گویم که هیچ گاه از واژه ی تقلب استفاده نکرده ام! بیگانه بودن بنده با واژه ی تقلب همان اندازه است که با واژه ی فتنه بوده است. بنده فقط می گفتم انتخابات را ابطال کنید. آن هم برای مصلحت نظام بود نه منفعت شخصی بنده و دوستانم.
مردم شریف و بزرگوار ایران، ای مردم آزادی خواه نیک اندیش خوش قلب باهوش
بنده قاطعانه می گویم که هیچ گاه از واژه ی تقلب استفاده نکرده ام! بیگانه بودن بنده با واژه ی تقلب همان اندازه است که با واژه ی فتنه بوده است. بنده فقط می گفتم انتخابات را ابطال کنید. آن هم برای مصلحت نظام بود نه منفعت شخصی بنده و دوستانم.
ما گفتیم هیأتی بی طرف تشکیل دهند تا آن ها تصمیم بگیرند نتیجه ی انتخابات چه شود. به ما گفتند شما که این قدر دم از جامعه ی مدنی می زدی پس چگونه حال می خواهی سرنوشت مردم و رأی مردم را واگذار کنی به یک هیأت بی طرف؟ بنده هم گفتم بنده نه سر پیازم و نه ته پیاز! بنده اصلاً از پیاز خوشم نمی آید. اگر بنده اهل پیاز بودم که خودم نامزد می شدم. اما حالا که از پیاز بدم می آید وقتی می گویند فلانی دهنت بوی پیاز می دهد خب طبیعی است که به بنده بر می خورد.
حرف ما این بود که بروید هیأتی بی طرف تشکیل دهید، همین. بعد به ما گفتند آخر چرا هیأت؟ پس انتخابات چرا برگزار شد؟ خب از همان اول هیأت تشکیل می شد و کار را یک سره می کرد. بنده هم عرض کردم فلسفه ی اتخابات خلق حماسه بود! ما در خلق حماسه همکاری کردیم، خب شما هم قدمی پیش بگذارید. ما خلق کردیم با این عظمت حماسه، شما هم بگذارید یک چیزی به ما بماسه! گفتند این بود آن قانون مداری و جامعه ی مدنی ای که می گفتید؟ بنده هم عرض کردم که قانون برای ما عزیز است ولی آن هیأت که خلاف قانون نیست. یک هیأت بی طرف از طرف رهبری تعیین شود تا تصمیم اتخاذ گردد.
بعد به بنده گفتند مگر نهادهای قانونی باطرفند؟ بنده هم خندیدم و گفتم پ نه پ! وقتی آقای فلان در یک جا و آقای بهمان در جایی دیگر اظهار نظر می کنند به نفع یک کاندیدای خاص می خواهید ما الآن بگوییم بی طرفند؟! بعد به بنده گفتند که حالا آن ها اشتباه کرده اند ولی آیا نظر مساعد آن ها به یک نامزد به معنای تقلب در انتخابات است یا خطای آن دو نفر؟ بنده هم عرض کردم که آن دو نفر از بخت خوش ما این خطا را مرتکب شده اند، وگرنه از نظر قدرت و جثه هیچ کدام نمی توانند بیش از 100 رأی را جا به جا کنند، ما هم به این موضوع واقفیم. بعد گفتند پس مشکل چیست؟
گفتیم مشکل این است که ما باید به این ظرفیت برسیم که به هر حال اگرچه همه با هم برابرند، ولی برخی برابرترند، به شرطی که ثمبه پر زور باشد.
گفتیم مشکل این است که ما باید به این ظرفیت برسیم که به هر حال اگرچه همه با هم برابرند، ولی برخی برابرترند، به شرطی که ثمبه پر زور باشد.
ما ثمبه ی پر زور را زدیم، ولی کمانه کرد صاف برگشت و خورد به خودمان، این ها، این هم ردش! بنده ردش را به هر کسی که نشان می دهم، اول می گوید حقت بوده، ولی بعدش می گوید انصافاً تو در همین دنیا چوبت را خورده ای.
بنده هم می گویم که اتفاقاً مشکل بنده همین چوب است! تا وقتی زبان هست چرا چوب؟ ما فکرش را هم نمی کردیم که این جمعیت را بیاوریم پای صندوق و بعد هم کسری از آن جمعیت را بیاوریم در خیابان ها و باز هم کسی به حرفمان گوش ندهد.
بنده هم می گویم که اتفاقاً مشکل بنده همین چوب است! تا وقتی زبان هست چرا چوب؟ ما فکرش را هم نمی کردیم که این جمعیت را بیاوریم پای صندوق و بعد هم کسری از آن جمعیت را بیاوریم در خیابان ها و باز هم کسی به حرفمان گوش ندهد.
گفت و گوی تمدن ها یعنی همین. یعنی ما که انسان های متمدنی هستیم بتوانیم تحمل و این ظرفیت را داشته باشیم که حتی اگر رأی دادیم، شاید بهتر باشد که رأی ما با گفت و گوی دو سه آدم متمدن تغییر کند. ما خیلی تمدن به خرج دادیم ولی درک نشدیم.
حتی در اجلاس جنبش عدم تعهدها نیز که در همین تهرون خودمان برگزار شد، کسی از ما خبری نگرفت، حتی بان کی مون. برادر زاده ی عزیزم گفت بروید با سرمایه های کشور که سوابق درخشانی دارند در زمینه ی سیاست خارجی و در دنیا محبوب و مشهور هستند صحبت کنید و از نظراتشان بهره ببرید، ولی آن نفهمیدند که منظور محمدرضا همان آق دایی اش است که من باشم. خب این ها بی محلی های نظام به ماست پیرو همان بی محلی های قبلی که همه از شمارش آرا آغاز شد.
من هیچ گاه نگفتم تقلب چون داشت به این واژه جفا می شد. ما فقط خواستیم بگویند که 5، 6 میلیون تقلب شده، همین.
حتی در اجلاس جنبش عدم تعهدها نیز که در همین تهرون خودمان برگزار شد، کسی از ما خبری نگرفت، حتی بان کی مون. برادر زاده ی عزیزم گفت بروید با سرمایه های کشور که سوابق درخشانی دارند در زمینه ی سیاست خارجی و در دنیا محبوب و مشهور هستند صحبت کنید و از نظراتشان بهره ببرید، ولی آن نفهمیدند که منظور محمدرضا همان آق دایی اش است که من باشم. خب این ها بی محلی های نظام به ماست پیرو همان بی محلی های قبلی که همه از شمارش آرا آغاز شد.
من هیچ گاه نگفتم تقلب چون داشت به این واژه جفا می شد. ما فقط خواستیم بگویند که 5، 6 میلیون تقلب شده، همین.
توقع ما این نبود که مملکت به هم بریزد و بی آبرو شویم در جهان. ما فقط خواستیم آبرمندانه شکت بخوریم. مثلاً انتخابات برود به دور دوم. وگرنه اگر من فکر می کردم رأی می آورم که خودم نامزد می شدم.
آقای موسوی هم دل نازکی داشت و طبعی لطیف. نهایتاً هم باورش نشد که رأی نیاورده، فکر کرد حقش را خورده اند. ولی من به شخصه می دانستم که انصافاً دیگر چند میلیون تقلب خالی بندی و نشدنی است. حالا شما بگویید این انصاف است که با این تفاسیر به من بگویند ممد خالی بند؟
از این بابت که بنده کیسه دوخته باشم برای قدرت و انتخابات و ریاست جمهوری هم خیالتان را راحت کنم؛ عمراً اگر بنده نامزد شوم. روز روزش آن گونه رأی آوردیم، چه رسد به حالا که نوروزش است. البته از قول من نقل شده که گفتم حاضرم تعهد محضری بدهم که نامزد نخواهم شد! اولاً بنده چنین حرفی نزدم؛ بحث محضر بود ولی بحث انتخابات نبود؛ دوستان گویا چندتا چندتا جلسات را گوش واستاده بودند و حرف ها را با هم قاطی کردند. ثانیاً فرضاً که بنده چنین حرفی هم گفته باشم، خب مگر نمی توان در محضر تعهدی داد و بعد هم در همان محضر باطلش کرد؟ ثالثاً فیلم دست دادن بنده با چند ده خانم ایتالیایی لو رفت ولی ما زیر بار یک صحنه اش هم نرفتیم. اگر صلاح بدانیم نامزد می شویم و زیر بار محضر و این حرف ها هم نمی رویم.
نهایت اتهام بنده هم این است که چرا در برخی تظاهرات شرکت کرده ام. بنده اصلاً نمی خواهم بگویم که رفته ام از میدان ولی عصر ساندویچ بخرم یا از میدان انقلاب فلافل. ولی همه می دانند که بنده عاشق پیاده روی ام. سلامت جسمی ام را نیز مرهون همین پیاده روی ها و استخر و سونایی هستم که هیچ گاه ترک نشده است.
اگر بخواهیم این قسم اتهامات را جواب بدهیم سخن بسیار است، ولی در همین حد بسنده کنم که چطور همیشه در همه ی مسائل مملکتی بنده نه ته پیازم و نه سر پیاز، بعد حالا هم شده ام سر فتنه و هم ته فتنه؟ بنده وقتی فتنه را قبول ندارم، چطور ممکن است خلق کننده ی آن باشم؟ نهایتاً جرم بنده در حد یک عطسه است. حالا ممکن است حواسمان نبوده و عطسه ای کرده ایم و عده ای را مبتلا کرده ایم به یک بیماری که خودمان به آن ایمن بوده ایم. اما من خود را فقط یک روشن فکر دین مدار اخلا گرای شیک و تر و تمیز می دانم. آن قدر بنده به میانه روی اعتقاد دارم که حتی اندازه ی ریشم هم همواره در یک حد و حدود است.
به مردم شریف ایران هم عرض می کنم که هیچ گاه نا امید نشوید. دفعه ی قبلی ما رأی نیاوردیم و رئیس جمهور از ما نبود. این بار هم به پای صندوق بیایید. اگر باز هم رأی نیاوردیم، لا اقل با تجربه ی گذشته این بار می توانیم پیاده روی مفره تری را در خیابان ها داشته باشیم.
از این بابت که بنده کیسه دوخته باشم برای قدرت و انتخابات و ریاست جمهوری هم خیالتان را راحت کنم؛ عمراً اگر بنده نامزد شوم. روز روزش آن گونه رأی آوردیم، چه رسد به حالا که نوروزش است. البته از قول من نقل شده که گفتم حاضرم تعهد محضری بدهم که نامزد نخواهم شد! اولاً بنده چنین حرفی نزدم؛ بحث محضر بود ولی بحث انتخابات نبود؛ دوستان گویا چندتا چندتا جلسات را گوش واستاده بودند و حرف ها را با هم قاطی کردند. ثانیاً فرضاً که بنده چنین حرفی هم گفته باشم، خب مگر نمی توان در محضر تعهدی داد و بعد هم در همان محضر باطلش کرد؟ ثالثاً فیلم دست دادن بنده با چند ده خانم ایتالیایی لو رفت ولی ما زیر بار یک صحنه اش هم نرفتیم. اگر صلاح بدانیم نامزد می شویم و زیر بار محضر و این حرف ها هم نمی رویم.
نهایت اتهام بنده هم این است که چرا در برخی تظاهرات شرکت کرده ام. بنده اصلاً نمی خواهم بگویم که رفته ام از میدان ولی عصر ساندویچ بخرم یا از میدان انقلاب فلافل. ولی همه می دانند که بنده عاشق پیاده روی ام. سلامت جسمی ام را نیز مرهون همین پیاده روی ها و استخر و سونایی هستم که هیچ گاه ترک نشده است.
اگر بخواهیم این قسم اتهامات را جواب بدهیم سخن بسیار است، ولی در همین حد بسنده کنم که چطور همیشه در همه ی مسائل مملکتی بنده نه ته پیازم و نه سر پیاز، بعد حالا هم شده ام سر فتنه و هم ته فتنه؟ بنده وقتی فتنه را قبول ندارم، چطور ممکن است خلق کننده ی آن باشم؟ نهایتاً جرم بنده در حد یک عطسه است. حالا ممکن است حواسمان نبوده و عطسه ای کرده ایم و عده ای را مبتلا کرده ایم به یک بیماری که خودمان به آن ایمن بوده ایم. اما من خود را فقط یک روشن فکر دین مدار اخلا گرای شیک و تر و تمیز می دانم. آن قدر بنده به میانه روی اعتقاد دارم که حتی اندازه ی ریشم هم همواره در یک حد و حدود است.
به مردم شریف ایران هم عرض می کنم که هیچ گاه نا امید نشوید. دفعه ی قبلی ما رأی نیاوردیم و رئیس جمهور از ما نبود. این بار هم به پای صندوق بیایید. اگر باز هم رأی نیاوردیم، لا اقل با تجربه ی گذشته این بار می توانیم پیاده روی مفره تری را در خیابان ها داشته باشیم.
منبع: صراط
ارسال نظر
اخبار برگزیده