مفهوم شناسی سبک زندگی، اشکالات و نواقص تئوریهای غربی
گروه دین واندیشه«تیتریک» ؛
سبک زندگی- یادداشت دوم
در یادداشت پیشین با عنوان «ضرورت پرداخت تئوریک به مبحث سبک زندگی» بیان گردید که برای تدوین استراتژیهای تمدن ساز و نیز مقابله با تهاجم فرهنگی دشمن در جنگ نرم که درصدد تحول دراندیشه و سبک زندگی اسلامی است تا از این ابزار بتواند به منافع اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خود دست یابد، ضروری است به بحث «سبک زندگی» با نگاهی روش مند و اصولی نگریسته شود. تاکیدات رهبر معظم انقلاب نیز در این راستا بر اهمیت موضوع افزوده است، لذا می بایست با جدیت بیشتری این مسائل را پیگیری نمود.
دریادداشت پیش رو سعی بر این است مفهوم سبک زندگی از ابتدای پیدایش اصطلاح آن درجامعه ی پیشا مدرن و مدرن تبیین شده واشکالات محتوایی برخی نظرات متفکران غربی در این خصوص بیان گردد.
با حاکم شدن مدرنیته بر مناسبات انسانی و تن دادن به اقتضائات آن، امکان برقراری روابط پایدار بین عناصر خورد و کلان تشکیل دهنده ی جامعه امکان پذیر نمی باشد مگر آنکه در قالب یک منظومه ی معنا داری صورت پذیرد که بتواند وجوه همگرایی وافتراق را روشن سازد. از این منظومه میتوان در اصطلاح تحت عنوان «سبک زندگی» یاد کرد.
از آنجا که متغیرهای محدود و یا حتی واحد و ثابتی در فرهنگ سنتی برای شکل بخشی به چگونگی زندگی وجود داشته لذا، در آن فرهنگ، اصطلاح سبک زندگی به شکل امروزی آن رایج نبود. البته این نه به آن معناست که در گذشته سبکی از زندگی برای تبعیت عرضه نمی شد. تمامی هنجارهایی که در غالب اخلاقیات بر درون فرد در عرصه زندگی شخصی و اجتماعی القا می شد و یا دستورالعمل ها و راهکارهایی که توسط شارع مقدس درقالب نزول آیات و صدور احادیث (در زمان حضور معصوم) و ارائه ی رساله های عملیه و رساله های اخلاقیه از ناحیه ی فقها و عرفای دینی صورت می پذیرفت همگی بیانگر تبیین شکل و سبکی از زندگی بودند. در مقابل تئوری هایی که از سوی حاکمیت طاغوت نیز ترویج می شد نظیر تبلیغ توهمِ خدا انگاری فرعون و بنده بودنِ تمامی خلق در برابر او در زمان فراعنه و یا اعتقاد به جبرگرایی در عهد امویان، شکل و سبک خاصی از زندگی فاقد اراده در برابر امر پادشاه و یا حاکم را بر مردمان آن دوره تحمیل می نمود.
از طرفی برخی را عقیده بر این است که اساسا اصطلاح سبک زندگی، دارای ماهیتی است که صرفا و لزوما در زندگی مدرن معنا می یابد. زیرا زمانی می توان سبکی را برای زندگی انتخاب نمود که با گزینه های متعددی از سبک های مختلف روبرو باشیم. البته اصالت انتخاب ایجاب نمی نماید که امکان گزینش هر سبکی از زندگی در گستره ی سبک های موچود فراهم باشد زیرا متغیرهای اقتصادی، تمکن مالی و شرایط سیاسی و فرهنگی گاه فرد را از انتخاب یک گزینه باز داشته و به سمت گزینه ای خاص به اجبار سوق می دهد. همچنین انتخاب می تواند نا آگاهانه یا بدون اراده صورت پذیرد. نظیر القاء سبکی خاص از زندگی توسط رسانه ها که در این صورت لفظ انتخاب با محتوایی از اجبار معنا می یابد.
عقاید، اندیشه ها، سلایق، هنجارها، دیدگاه ها وعملکردهای هر گروه اجتماعی همگرایی مخصوص به خود را دارد که با این ویژگی ها در گروهی دیگر قابل تفکیک است و واگرایی دارد. مجموعه ی ویژگی های ذکر شده در غالب یک گروه به آن گروه هویت بخشیده و از سایر گروه های دیگر متمایز می نماید. هویت اجتماعی در ارتباط با سایر افراد و گروه های اجتماعی معنا می یابد و می تواند هویت فردی و گروهی افراد را از فرد و گروهی دیگر مستقل نماید. به عنوان مثال وقتی از دین و یا زبان افرادی صحبت می کنیم، مجموعه ای از انسان ها را در قالب گروه هایی مجزا از سایر افراد که پیرو دینی دیگر و یا متکلم به زبانی دیگر هستند هویت می بخشیم.
به عقیده ی «جنکینز»؛ هویت، چه فردی و چه اجتماعی مقوله ای است که در اجتماع معنا می یابد، چرا که هویت افراد وابسته به برداشت دیگران است و در ارتباط با توافق و عدم توافق جمع شکل می پذیرد، به عبارت صریح هویت براساس تشابه و تمایز مطلق است.
هویت بخشی در جوامع سنتی و مدرن اموری متفاوت هستند، چرا که در جوامع سنتی اکثرا افراد براساس ویژگی های انتسابی هویت می یابند و نظام هویت بخشی نظامی است عمودی.
اما در جوامع مدرن هویت در ابتدا براساس میزان مولد بودن و جایگاه فرد در فرآیند و ساختار تولید شکل می گرفت، که به تدریج فاکتور هویت بخش از تولید فاصله گرفته و نحوه ی اجرای الگوهای مصرف، اساس شکل گیری هویت فرد محسوب شد. عامل هویت بخش تولید را می توان در اندیشه های مارکس و انگلس یافت که در مانیفست حزب کمونیست در ۱۸۴۸ نمود پیدا کرد. مارکس اصالت را بر ماده می دانست و تمام امور جهان را مادی می پنداشت، از منظر وی نظام طبقاتی به دو بخش بورژوا و پرولتاریا تقسیم می شود. بخش بورژوا از صاحبان سرمایه ای تشکیل شده اند که طبقه ی پرولتاریا را به استثمار کشیده و بنا بر نظر آنان پرولتاریا جز زنجیرهایش چیز دیگری برای از دست دادن ندارد، تنها می توان با انقلاب طبقه کارگر در سطح جهان طبقه بورژوا را ساقط نموده و جامعه ی بدون طبقه ایجاد کرد.
بنای تمام اعتقادات مارکس، بر نظریه ی ارزش او شکل گرفت که دیگر در مجامع علمی اعتبار خود را از دست داده و فاقد هرگونه اهمیتی است، این نظریه ی به دست فراموشی سپرده شده بیان می داشت که اساس ارزش صرفا بر کار یدی استوار بوده و فقط بازوی کارگر است که می تواند مولد ارزش باشد. ارزش یک کالای تولیدی تنها با کار نهفته در آن سنجیده شده و بر حسب آن می توان برای یک کالا ارزش گذاری نمود. یک مورد از اشتباهات بارز مارکس و نواقص اندیشه ی او این بود که، ابداع، خلاقیت و مدیریت، فاقد ارزش به شمار می رفتند. و نکته ی مهمتر آنکه هیچ دلیل منطقی وجود ندارد تا توجیه نماید اقتصاد منشاء منحصر به فرد تحولات فکری و اجتماعی است. بلکه به عکس، می توان گفت برخی از معارف بشری بدون هیچ گونه ارتباط با چرخ تولید و صرفا بر مبنای فرآیند تفکر و اصول غیرمرتبط با مسائل اقتصادی و چرخه ی تولید ایجاد می شوند. اینجاست که تار و پود اندیشه ی مارکسیستی از بین رفته و دیگر نمی توان صرف تولید و مولد بودن را عاملی هویت بخش پنداشت. به تدریج با رنگ باختن تولید به عنوان عنصری هویت بخش(با نگاه مارکسیستی)، این رفتار مصرفی انسان مدرن بود که به او هویت می بخشید. و همین نحوه و الگوی مصرف است که در جامعه شناسی مدرن در قالب سبک زندگی مطرح می شود. حال برای هویت بخشی به جامعه می بایست با استفاده از عوامل هویت بخش اسلامی و عقلانی و تبیین یک سبک صحیح زندگی منطبق با وحی، عقلانیت و اقتضائات زمان، بستر لازم برای احیاء تمدن شکوهمند اسلامی را فراهم نمود.
مفهوم سبک زندگی از مفاهیم علوم جامعه شناسی و مردم شناسی است که در دو دهه ی اخیر مورد توجه و تبیین ویژه ای قرار گرفته است.
در ابتدا، مطرح شدن اصطلاح سبک زندگی در دهه ی ۱۹۲۰ میلادی بهانه ای بود برای امتیازبخشی طبقاتی، به گونه ای که سبک زندگی یک فرد بیانگر میزان ثروت و قدرت او بوده و طبقه ی اجتماعی وی را تعیین می نمود، به تدریج با غالب شدن رویکردی که مصرف را عاملی هویت بخش به انسان مدرن تلقی می نمود، بار مفهومی و معنایی سبک زندگی تغییر یافته و دیگر کارکرد خود را به عنوان شاخصی برای تعیین طبقه اجتماعی از دست داد. «گیدنز» بر این عقیده است که سبک زندگی با مفهوم جدید چگونگی زندگی اجتماعی را در بستر تحولات مدرنیته تبیین نموده و لزوما در زندگی مدرن است که سبک زندگی معنا می یابد. از دیدگاه گیدنز و جامعه شناسی چون «بوردیو» در سبک زندگی مدرن، این مصرف و فرهنگ مصرف گرایی است که اصالت دارد و به عبارتی سبک زندگی با الگوی مصرف و نحوه مصرف است که هویت می یابد. در این مسیر ارزش ها، هنجارها و حتی اخلاقیات شکل می گیرد و رفتارهای انسانی جهت یافته و براساس رعایت فرهنگ مصرف گرایی استاندارد سازی می شود. این گونه است که در سبک زندگی (با تعریف غربی) اگر اقتضائاتِ رشد فرهنگ مصرف گرایی ایجاب نماید می توان یک ضد اخلاق و یک ضد ارزش را به اخلاقیات و هنجارهای ستودنی تبدیل نمود. به عنوان مثال پوشش و پوشیدگی که از بدیهیات غیرقابل انکار تاریخ جوامع غربی به شمار میآید و تا قرت ۱۷ و ۱۸ میلادی به عنوان یک ارزش و هنجار اجتماعی محسوب می شد به تدریج تا قرن ۱۹ و ۲۰ دستخوش تغییرات شده و می توان بیان نمود که در این مسیر بعد از رنسانس دچار یک تحول بنیادین گردید، به نحوی که دیگر پوشیدگی به یک ضد ارزش تبدیل شده (در افکار غالب غربی) و در مقابل، برهنگی به یک هنجار اجتماعی مبدل گردید.
از جمله علل این تغییرات در فرهنگ پوشش را می توان افتضائات القایی سبک زندگی مدرن دانست. چرا که در این سبک از زندگی همان گونه که بیان شد اصالت بر مصرف است و می توان با حاکم نمودن فرهنگ برهنگی در جوامع انسانی، صنعت سکس، صنعت مد و طراحی لباس و صنعت تولید لوازم آرایشی و … را ایجاد و رونق بخشید. به عبارت دیگر با ایجاد فرهنگ برهنگی، مطالبات و مصرف در صنایع سکس (هر تجارت و فرآیندی که به سود اقتصادی در این هرزه صنعت بینجامد)، مد و طراحی و تولید لوازم آرایش و … بالا رفته و سود بیشتری ایجاد می شود در این مثال، سبک زندگی مدرن غربی با ترویج فرهنگ برهنگی، فرهنگ مصرف را تعمیق بخشیده و در نهایت یک ارزش و هنجار صحیح منطبق با فطرت و شریعت عیسوی(پوشش و پوشیدگی) را به یک ضد ارزش و یک ضد اخلاق (برهنگی) تبدیل نمود.
در یادداشت بعدی سعی خواهیم کرد شاخصه های سبک زندگی غربی را تحلیل و نقد نموده و با بیان نواقص و ناکارآمدی های سبک زندگی غربی بابی را در زمینه ی تبیین سبک زندگی اسلامی که فراهم کننده ی آسایش مادی، آرامش معنوی و ابدیتی زیبا و روشن است باز نماییم.
ضرورت پرداخت تئوریک به مبحث "سبک زندگی”(یادداشت اول)
سید حسین علی مومنی
ممنون. این اولین باری هست که میبینم به سبک زندگی اصولی و عمیق نگاه میشه