توهم امروز اصلاحطلبان از کجا آغاز شد؟
اصلاحطلبان برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم 2 هدف برای خود متصور هستند که به فراخور مهیا شدن شرایط، یکی از 2 گزینهی حداقلی یا حداکثری را برمیگزینند.
گروه سیاسی«تیتر یک»/پیمان فراهانی؛
اگر پیش از این دغدغهی اول اصلاحطلبان شرکت یا عدم شرکت در انتخابات ریاست جمهوری بود، اما امروز برآیند تحرکات این جریان نشان از خیز جدی و زودهنگام آنان برای شرکت در انتخابات و تأثیر بر آن دارد؛ مقولهای که هاشمی رفسنجانی (در دیدار با ناطق نوری) آن را وعده کرد.
میتوان گفت تحرکات انتخاباتی این جریان از نوعی آشفتگی حکایت دارد، زیرا هر دسته از اصلاحطلبان به دنبال اقدامی خودسرانه و در جهت برآوردن منویات خود است و هر طیفی سعی دارد، به گمان خود، برای حضور در انتخابات آماده شود. از این رو، روند تحرکات انتخاباتی جبههی اصلاحات نشان میدهد، پس از گذشت تقریباً 4 سال از فتنهی 88 و از هم پاشیدگی هستهی مرکزی اصلاحات، این جریان هنوز نتوانسته است به راهبردی واحد برای حضور موفق در انتخابات 92 دست یابد.
پس از اشتباه استراتژیک اصلاحطلبان در فتنهی 88، آنها برای بازگشت خود به عرصهی سیاسی کشور در جستوجوی راهی بودند. شاید ورود غافلگیر کننده و بدون نظم بهترین راهی بود که پیش پای آنها قرار داشت و اگر بخواهیم کمی دقیقتر بگوییم، به علت ناهماهنگیهای سیستمی و گفتمانی اصلاحات، این مدل تنها انتخاب باقیمانده برای آنها بود.
ورود اصلاحطلبان به صحنهی انتخابات از رقابت یکبارهی عبدالله نوری و محمد خاتمی بر سر رهبری این جریان کلید خورد. اصلاحطلبان توانستند با سوار شدن بر موج به راه افتاده، مسئلهی عذرخواهی از نظام و مردم را مدتی از اذهان عمومی و نخبگانی دور نگه دارند.
شاید این طور به نظر آید که علنی شدن دعوای درونخانوادگی اصلاحطلبان چندان خوشایند آنها نبود، اما همهی واقعیت این نیست، چرا که پس از فتنهی 88 اصلاحات مشخصاً دچار یک رکود سیاسیـاجتماعی شده است و این جریان برای بازگرداندن بدنهی اجتماعی از دست رفتهاش باید خود را پویا نشان دهد. در حقیقت بر سر زبان افتادن اصلاحطلبان، پس از 4 سال، به آنها کمک میکرد اندکی هویت از دست رفتهی خود را بازیابند.
پس از انتخابات مجلس نهم، اصلاحطلبان به خوبی دریافتند که تکرار اشتباه تحریم انتخابات منجر به حذف آنها از عرصهی سیاسی کشور خواهد شد. البته برخی تحلیلگران معتقدند آنها انتخابات را تحریم نکرده بودند، بلکه در جمعآوری ظرفیتهای خود برای شرکت در این انتخابات ناتوان بودند.
یک وجه دیگر این اختلافنظرها ماهیت حقیقی آنهاست. پس از فتنهی 88، شاکلهی اصلاحطلبی به کلی از هم پاشیده شد و آنها دچار بحران هویت شدند. این مسئله به حدی برای آنها حائز اهمیت است که یکی از بزرگترین کارویژههای امروز خود را بازتعریف اصلاحطلبی میدانند.
به طور کلی، اساس دعوای نوری و خاتمی نیز بر سر همین مسئله است، چرا که خاتمی قائل به بازتعریف و سازش با نظام است و در مقابل نوری بر همان نظریات پیشین اصلاحات اصرار میورزد. در همین راستاست که عبدالله نوری میگوید: «رهبری جریان اصلاحات باید فردی شجاع باشد، چرا که آدم ترسو و محافظهکار نمیتواند نقش رهبری جریان را بازی کند.»
اگر تا پیش از این لقب محافظهکار برای جماعتی از اصولگرایان استماع میشد، امروز به راحتی میتوان برچسب محافظهکاری را بر پیشانی قسمی از اصلاحات چسباند؛ چرا که پس از تندرویهای صورتگرفته در فتنهی 88، در مسیر بازگشت از اشتباهات، جماعتی از اصلاحطلبان به دنبال کسب رضایت مردم هستند، اما بخشی از بدنهی رادیکال اصلاحات به این مهم اعتقادی ندارد.
همهی اینها نشان از یک واقعیت دارد و آن هم از هم پاشیدگی اصلاحطلبان است. اسفندماه سال گذشته سید محمد خاتمی، با انداختن رأی خود در صندوق انتخابات مجلس نهم، تقریباً همهی اصلاحطلبان را حیرتزده کرد و به تعبیر مسیح علینژاد، انگشت جوهری خاتمی در چشم خیلی از اصلاحطلبان فرورفت.
درخواست چند تن از اعضای مجمع روحانیون از محمد خاتمی برای منصرف کردن محمدرضا عارف از شرکت در انتخابات و دادن لقب «بازی خرابکن اصلاحات!» به وی نیز یکی از واضحترین اختلاف نظرهای اصلاحطلبان در ماههای اخیر بوده است.
اولین پالسها از ورود اصلاحطلبان به عرصهی انتخابات ریاست جمهوری حدود 5 ماه پیش توسط رسانههای زنجیرهای این جریان کلید خورد. در کنار ورود زودهنگام این جریان به انتخابات، باید به سابقهی تاریخی آنها در مدل ورود به انتخابات در سال 88 توجه داشت.
پیش از اعلام کاندیداتوری دقیقهی نَوَدی موسوی برای انتخابات، حدود 6 ماه اذهان عمومی با ورود یا عدم ورود خاتمی به عرصهی انتخابات مشغول شده بود. هرچند واقعیت این است که خاتمی تا آخرین لحظات نتوانسته بود موسوی را برای حضور در انتخابات راضی کند، اما ناخواسته این تعلل توانست اذهان عمومی را منحرف کند.
مشابهت این برگ از تاریخ با زمان فعلی از آن روست که در آن دوره، اصلاحطلبان ضمن مشغول کردن ذهنها امری دیگر را پیگیری میکردند و امروز نیز بعید نیست که ضمن مشغول کردن ذهنها با اسامی چهرههای شاخص اصلاحطلب و دعواهای تصنعی، به دنبال اجرایی کردن امری دیگر باشند.
در فاصلهی یک سال تا انتخابات ریاست جمهوری، شاهد منتشر شدن اسامی افرادی چون محمدرضا عارف، حسین کمالی، حبیبالله بیطرف، محمد شریعتمداری، سید حسن خمینی، اسحاق جهانگیری، محمدعلی نجفی و... برای کاندیداتوری انتخابات ریاست جمهوری هستیم. گذر زمان مشخص کرد که تقریباً هیچ کدام از گزینههای مطرحشده جدی نیستند و به تدریج اکثر این افراد شرکت خود در انتخابات ریاست جمهوری را تکذیب کردند.
پس از گذر از دعواها بر سر رهبری و کاندیداتوری این جریان، «اختلافنظر مبنایی» تنها گزینهی باقیمانده برای آنهاست؛ گزینهای که هفتهی گذشته توسط یکی از روزنامههای اصلاحطلب رونمایی شد.
یکی از مسائل دیگری که این روزها توسط جریان اصلاحات پیگیری میشود »انتقاد از وضعیت موجود» از بُعد سلبی و «ادعای منجیگری» از بُعد ایجابی است. این روزها شاهد اظهارنظرهای زنجیرهای چهرهها و مسئولان دورهی اصلاحات و کارگزاران هستیم.
در اکثر این مصاحبهها، ضمن انتقاد از وضعیت موجود و ابراز همدردی با مردم، بزرگترین عامل به وجود آمدن وضع موجود «سوء مدیریت» دانسته میشود. از طرفی دیگر، شاهد مقایسهی دوران فعلی با دوران جنگ و اصلاحات هستیم که در آنها سعی میشود این طور القا شود که گفتمان آنها کارآمدتر بوده است.
توهم امروز اصلاحطلبان از آنجایی شروع میشود که آنها خیال کردهاند با تحرکات چندماههی اخیر خود توانستهاند توجهها را از مسئلهی عذرخواهی دور کنند. لذا با چرخشی 180درجهای از «تمنای برای بازگشت» به سمت «مطالبهگری و شرطگذاری» رفتهاند. اگر تا دیروز خاتمی و حجاریان از محیا نبودن فضا برای فعالیت سیاسی اصلاحطلبان گلایه میکردند و به تضرع افتاده بودند، امروز موسوی خوئینیها میگوید: «من از کدام مردم باید عذرخواهی کنم؟ از آن حداقل 14 میلیون نفر که به مهندس موسوی رأی دادهاند یا از آنان که با خشونت این میلیونها نفر را به سکوت کشاندهاند؟»
امروز عارف و منتجبنیا نوشتن توبهنامه و عذرخواهی را به سخره میگیرند؛ نعمت احمدی در هفتهنامهی آسمان، ضمن یادداشتی، سعی میکند اثبات کند اصلاحطلبان از لحاظ حقوقی موظف به عذرخواهی نیستند و اشرف بروجردی میگوید اصلاحطلبان در گذشته خطایی مرتکب نشدهاند که بخواهند اظهار ندامت کنند!
همواره یکی از بزرگترین چالشهای جریان اصلاحطلبی معضل نداشتن درک صحیح از جامعه و مردم بوده است؛ مشکلی که پس از فتنهی 88 برای آنها تجربه نشده است و امروز در صدد تکرار آن هستند.
ارسال نظر
اخبار برگزیده