اختصاصی تیتریک/
گدای پاکستانی در کرج؛ مهمان ناخوانده ای که گرفتار تب نوروز شده + تصاویر
گدای پاکستانی: اصلأ دوست ندارم در کشور خودم باشم، وقتی ایرانی ها اینقدر مهربان هستند و کمک میکنند، چرا برگردم به کشورم و گرسنگی را تحمل کنم.
گروه استانی « تیتریک »؛ او هم از تکاپوی فرا رسیدن سال نوی مردم کرج به وجد آمده و تب و تاب نوروز دارد .
امیدواراست از این نمد کلاهی هم برای او دوخته شده و مبلغی به عنوان عیدی و یا چیزی دندانگیر از این تب و تاب نصیبش گردد.
از صحبتها و سرو وضعش بر می آید که کارش گیر لباس کهنه ای ، لیوانی برنج و دو دانه میوه که قدیمها توسط خانم خانه ، به این مدل از متکدیان داده میشد ، نیست و خودش هم اگر چنین اقلامی به وی بدهند به زبان آمده و پول طلب میکند.
نام عیدی را که میآورد لبخند به لب می آورم و میگویم ، دوست نداشتی در آستانه بهار در کشور خودت بودی و هوای وطن را استنشاق میکردی ؟
در کمال تعجب میگوید : نه اصلأ دوست ندارم در کشور خودم باشم ، وقتی ایرانی ها اینقدر مهربان هستند و کمک میکنند ، چرا برگردم به کشورم و گرسنگی را تحمل کنم.
میگویم : یعنی کمکهای مردم اینقدری هست که خرج روزانه تو و فرزندانت در بیاید و گرسنگی نکشید ؟
میگوید : بله ، از وقتی ایران آمده ایم ، بچه های من عادت به خورا کیهای خوب پیدا کرده اند و مانند کودکان ایرانی
غذا میخوردند و خوراکی درخواست میکنند تا برایشان بخرم .
ادامه می دهد : ایرانی ها خیلی مهربان هستند و هنوز عید نوروز نشده به من و بچه هایم عیدی میدهند ، کاش همیشه عید باشد و به ما عیدی بدهند.
میگویم : کجا زندگی میکنی و شوهرت چه کاره است؟
میگوید : کار میکند ( نگفت چه کاری !) ولی ما نمیتوانیم خانه اجاره کنیم و توی خیابان میخوابیم.
با خود فکر کردم ، کسی که در خیابانها می خوابد ، تا این حد لباسها و سرو وضع اش تمیز نمی تواند باشد.
پرسیدم : راست است که میگویند ، یک نفر ، شما اتباع خارجی و دیگر متکدیان را در مکانی جمع آوری میکند و پس از اسکان دادن و پخش نمودن در سطح شهر برای تکدی گری ، سهم درآمد هر روز را بین خود و متکدیان تقسیم مینماید ؟؟
میگوید : پاکستانی های دیگری هستند که در حومه شهریار زندگی میکنند ، شاید آنها را میگویی ، و لی ما توی خیابانهای کرج زندگی میکنیم و میخوابیم.
به اینجا که میرسد ترجبح میدهد دیگر با من همکلام نشود تا سوال دیگری نپرسم ، شاید هم به امید عیدی احتمالی با من هم صحبت شده بود.
بدون خداحافظی راهش را به سمتی میکشد تا برود.
زن و مردی را در آنسوی پارک در حال خروج از فروشگاه دیده و با بچه هایش به آن سمت میرود.
اکرام و مهربانی مردم ایران که از فطرت جوانمردانه خاص این خطه نشأت میگیرد ، متأسفانه موجب گداپروری در گوشه گوشه شهرهای کشور شده است ، به نحوی که مهمانان ناخوانده را از اقصی نقاط جهان به ایران میکشاند.
راه های اکرام و انفاق زیاد است ، باید دقت شود که به گداپروری تبدیل نشود.
امیدواراست از این نمد کلاهی هم برای او دوخته شده و مبلغی به عنوان عیدی و یا چیزی دندانگیر از این تب و تاب نصیبش گردد.
در کمال تعجب میگوید : نه اصلأ دوست ندارم در کشور خودم باشم ، وقتی ایرانی ها اینقدر مهربان هستند و کمک میکنند ، چرا برگردم به کشورم و گرسنگی را تحمل کنم.
میگویم : یعنی کمکهای مردم اینقدری هست که خرج روزانه تو و فرزندانت در بیاید و گرسنگی نکشید ؟
میگوید : بله ، از وقتی ایران آمده ایم ، بچه های من عادت به خورا کیهای خوب پیدا کرده اند و مانند کودکان ایرانی
غذا میخوردند و خوراکی درخواست میکنند تا برایشان بخرم .
میگویم : کجا زندگی میکنی و شوهرت چه کاره است؟
میگوید : کار میکند ( نگفت چه کاری !) ولی ما نمیتوانیم خانه اجاره کنیم و توی خیابان میخوابیم.
با خود فکر کردم ، کسی که در خیابانها می خوابد ، تا این حد لباسها و سرو وضع اش تمیز نمی تواند باشد.
میگوید : پاکستانی های دیگری هستند که در حومه شهریار زندگی میکنند ، شاید آنها را میگویی ، و لی ما توی خیابانهای کرج زندگی میکنیم و میخوابیم.
به اینجا که میرسد ترجبح میدهد دیگر با من همکلام نشود تا سوال دیگری نپرسم ، شاید هم به امید عیدی احتمالی با من هم صحبت شده بود.
بدون خداحافظی راهش را به سمتی میکشد تا برود.
زن و مردی را در آنسوی پارک در حال خروج از فروشگاه دیده و با بچه هایش به آن سمت میرود.
راه های اکرام و انفاق زیاد است ، باید دقت شود که به گداپروری تبدیل نشود.
ارسال نظر
اخبار برگزیده