کارگری در روزنامه
در حاشيه حواشي يك جشنواره حاشيه اي!
آرش فهیم
گروه وبگردی «تیتر یک» / "آرش فهیم" در پستی از وبلاگ "کارگری در روزنامه" نوشت:
با وجودي كه هنر- صنعت سينما عمر چنداني ندارد اما فراز و نشيب هاي بسياري را از سر گذرانده است. از زمان ظهور سينما اندكي بيشتر از يك قرن گذشته، اما همه اين حدود 120 سالي كه از حيات اين موجود عجيب الخلقه طي شده، سينما با بحران روبه رو بوده است. با اين حال، بحران ها نه تنها منجر به ساقط شدن سينما نشده اند بلكه موجبات گشوده شدن مسيرهاي جديد و پيشرفت اين رسانه ها را فراهم نموده اند. ظهور سينماي ناطق، ورود رنگ به نوار سلولوئيدي فيلم، جايگزين شدن پرده هاي بزرگ به جاي پرده هاي محدود سابق، ورود فيلم هاي چند بعدي به بازار، توليد جلوه هاي ويژه محيرالعقول و... همه در مواجهه با بحران هاي مختلف پديد آمدند.
سينماي كنوني ما دچار كشمكش هايي است و گاه دچار اين نگراني مي شويم كه اين بحران هاي پي در پي هنر هفتم را در اين سرزمين به كام مرگ خواهدبرد. اما تجربيات بروزيافته در تاريخ سينماي جهان و همچنين عقبه حدود يكصدساله حضور هنر هفتم در ايران مي تواند راهگشاي سينماي امروز ايران باشد.
اتفاقات رخ داده در حاشيه ششمين جشنواره فيلم ابوظبي براي برخي از سينماگران - با مليت- ايراني، بخشي از يك بحران هستند كه نه به طور همه گير، اما در ميان لايه هايي از سينماي ايران رسوخ كرده است. اينكه بعضي از سينماگران محترم براي كسب درآمد و خودنمايي دست به رفتارهايي حقيرانه آن هم در يك جشنواره كوچك متعلق به حاكميتي حاشيه اي مي زنند، نشانه هاي همين بحران هستند. بحراني كه باز هم تاكيد مي كنيم، قابل وصل به شخصيت شاخص سينماي ايران نيست، بلكه بخشي از سينماگران جدا از فرهنگ و ارزش هاي ايراني به آن مبتلا هستند، هرچند تلاش فراواني دارند تا اين گونه مسائل را به كل سينما و فرهنگ و جامعه ما تحميل كنند.
ارائه فيلم هايي كه محتوايي جز فحاشي به ايران و ايراني ندارند و بروز دادن رفتارهايي سبك سرانه و ضدفرهنگي از سوي طيفي از سينماگران در جشنواره هاي خارجي- كه نمونه اخيرش در ابوظبي رخ داد- يك خودزني فاحش از سوي اين عده است. عجيب است كه اين رفتارها هيچ گاه با اعتراض بسياري از سينماگران مواجه نمي شود و اين در حالي است كه حركات آميخته با هتاكي و خودباختگي اين عده، بيش از هركس و هر چيزي موقعيت شغلي شاغلين عرصه سينما را تهديد مي كند.
سخن تاريخي و تاريخ ساز امام خميني(ره) كه گفت «ما با سينما مخالف نيستيم، با فحشا مخالفيم» در اين دوره درخشش و جلاي بيشتري دارد. اگر دقيق و عميق بنگريم اين سخن تنها دغدغه هاي سياسي و اخلاقي را دربرنمي گيرد، بلكه رگ حيات سينماي ايران را نيز نشان مي دهد؛ سينما يك دستاورد و دستامد انساني است و تنها زماني وجود حقيقي دارد كه انساني باشد. همچنان كه در سينماي جهان و در كشور خودمان، ماندگارترين آثار، انساني ترين آن ها بوده اند. اگر نام هايي چون هيچكاك و چاپلين و... در تاريخ هنر هفتم بيش از سايرين مي درخشد، به خاطر انساني تر بودن فيلم هايشان بوده است.
سينما زماني انساني مي شود كه از غبارهاي غيرانساني پاك باشد. اشتباه بزرگي كه بسياري از اهالي و علاقه مندان سينما مي كنند اين است كه اخلاق را صرفا در دايره محتواي فيلم مي پندارند. اين در حالي است كه نوع استفاده از تكنيك سينما الزاما يك امر اخلاقي محسوب مي شود. همچنان كه اينگمار برگمان گفته كه حركت دوربين در سينما بيش از آنكه يك موضوع تكنيكال باشد، يك كار اخلاقي به حساب مي آيد.(نقل به مضمون) اين حقيقت را مي توان در جاي جاي تاريخ سينما، هم در پهنه جهان و هم در محدوده مرزهاي خودمان ديد. هر بار، هر جا و هرگاه آثاري در چارچوب ارزش هاي انساني و اصول اخلاقي ساخته شدند، طراوت و جاذبه بيشتري يافتند. و برعكس؛ آنجا كه عفونت هاي فرهنگي و هرزگي باشد، ديگر جايي براي بروز انديشه و خلاقيت باقي نمي ماند.
يك مثال ملموس؛ اين روزها در كنار سريال هاي جديد، مجموعه هاي نمايشي سال هاي گذشته تلويزيون نيز از شبكه هاي مختلف در حال پخش هستند. مشخص و مسلم است كه آثار تكراري نسبت به آثار جديد جذابيت بيشتري دارند. برخي به اشتباه اين را به حساب خاطرانگيز بودن سريال هاي قديمي مي گذارند. اما واقعيت اين است كه در سريال هاي كهنه، خلاقيت روايي و داستاني بيشتري موج مي زند كه ناشي از اين است كه آن سريال ها در فضا و اتمسفري به مراتب اخلاقي تر از آثار امروز ساخته مي شدند. فيلم سازهاي ما امروز نسبت به سال هاي اول انقلاب از سواد و تحصيلات بيشتري برخوردارند و آگاهي بيشتري هم نسبت به تكنيك و تئوري سينما يافته اند، اما فيلم هاي ساخته شده از سوي آن ها در سال هاي نخست پيروزي انقلاب اسلامي، از آثار متأخرشان ديدني تر و جذاب تر است. باز هم دليلي ندارد جز اينكه كارگردان هاي ما در آن دوره در فضايي اخلاقي تر مي زيستند و بالتبع مجال بيشتري براي بروز انديشه و خلاقيت داشتند. اين وضعيت در سينماي جهان نيز قابل شناسايي است. با وجودي كه در دهه هاي گذشته امكانات و تجهيزات فني سينما كمتر بودند اما فيلم هاي آن دوران كه به اصطلاح كلاسيك خوانده مي شوند از غناي تكنيكي و محتوايي بيشتري برخوردارند.
البته ناگفته پيداست كه اعتلاي اخلاق و سينما دو موضوع متقابل است. يعني همان طور كه در نبود ارزش ها، هنر پست مي شود، نبود توانايي و خلاقيت نيز هنرمندان را به ابتذال سوق مي دهد. همچنان كه هنرمندان در دوراني كه پويايي بيشتري دارند كمتر به سمت حواشي نامطلوب مي روند و در شرايطي كه از تجلي هنري ناتوان هستند رو به تبرج جاهلي و خودنمايي هاي سخيف مي آورند. درست مانند هنرمندنماهايي كه براي كاسبي مال و نام ، شخصيت خود را به جشنواره هاي خارجي مي فروشند.
اين رفتارها گرچه تهديدي براي سلامت و صلابت سينماي كشورمان محسوب مي شوند اما همان طور كه در ابتداي اين نوشتار آمد، تاريخ سينما نشان مي دهد از پس تهديدي، راه جديدي پيش روي هنر هفتم گشوده مي شود. به شرطي كه هنرمندان و دست اندركاران سينما، موقعيت بحراني را قبول نداشته باشند و به جاي فرافكني و حفظ وضع موجود، خط شكني كنند.
تا زماني كه سينماگران براي جذب مخاطب داخلي و خارجي به تمهيدات نخ نما و مبتذل متكي باشند، راه به سقوط مي برند. براي جلب توجه ديگران بايد راه هاي بكرتر و خلاقانه تري را يافت. در موقعيت كنوني و در شرايطي كه سينماگران غيرمتعهد حيات سينماي ما را تهديد و تحديد كرده اند، تنها فيلم سازهاي اخلاقگرا هستند كه مي توانند بر اين بحران ها غلبه كنند.
با وجودي كه هنر- صنعت سينما عمر چنداني ندارد اما فراز و نشيب هاي بسياري را از سر گذرانده است. از زمان ظهور سينما اندكي بيشتر از يك قرن گذشته، اما همه اين حدود 120 سالي كه از حيات اين موجود عجيب الخلقه طي شده، سينما با بحران روبه رو بوده است. با اين حال، بحران ها نه تنها منجر به ساقط شدن سينما نشده اند بلكه موجبات گشوده شدن مسيرهاي جديد و پيشرفت اين رسانه ها را فراهم نموده اند. ظهور سينماي ناطق، ورود رنگ به نوار سلولوئيدي فيلم، جايگزين شدن پرده هاي بزرگ به جاي پرده هاي محدود سابق، ورود فيلم هاي چند بعدي به بازار، توليد جلوه هاي ويژه محيرالعقول و... همه در مواجهه با بحران هاي مختلف پديد آمدند.
سينماي كنوني ما دچار كشمكش هايي است و گاه دچار اين نگراني مي شويم كه اين بحران هاي پي در پي هنر هفتم را در اين سرزمين به كام مرگ خواهدبرد. اما تجربيات بروزيافته در تاريخ سينماي جهان و همچنين عقبه حدود يكصدساله حضور هنر هفتم در ايران مي تواند راهگشاي سينماي امروز ايران باشد.
اتفاقات رخ داده در حاشيه ششمين جشنواره فيلم ابوظبي براي برخي از سينماگران - با مليت- ايراني، بخشي از يك بحران هستند كه نه به طور همه گير، اما در ميان لايه هايي از سينماي ايران رسوخ كرده است. اينكه بعضي از سينماگران محترم براي كسب درآمد و خودنمايي دست به رفتارهايي حقيرانه آن هم در يك جشنواره كوچك متعلق به حاكميتي حاشيه اي مي زنند، نشانه هاي همين بحران هستند. بحراني كه باز هم تاكيد مي كنيم، قابل وصل به شخصيت شاخص سينماي ايران نيست، بلكه بخشي از سينماگران جدا از فرهنگ و ارزش هاي ايراني به آن مبتلا هستند، هرچند تلاش فراواني دارند تا اين گونه مسائل را به كل سينما و فرهنگ و جامعه ما تحميل كنند.
ارائه فيلم هايي كه محتوايي جز فحاشي به ايران و ايراني ندارند و بروز دادن رفتارهايي سبك سرانه و ضدفرهنگي از سوي طيفي از سينماگران در جشنواره هاي خارجي- كه نمونه اخيرش در ابوظبي رخ داد- يك خودزني فاحش از سوي اين عده است. عجيب است كه اين رفتارها هيچ گاه با اعتراض بسياري از سينماگران مواجه نمي شود و اين در حالي است كه حركات آميخته با هتاكي و خودباختگي اين عده، بيش از هركس و هر چيزي موقعيت شغلي شاغلين عرصه سينما را تهديد مي كند.
سخن تاريخي و تاريخ ساز امام خميني(ره) كه گفت «ما با سينما مخالف نيستيم، با فحشا مخالفيم» در اين دوره درخشش و جلاي بيشتري دارد. اگر دقيق و عميق بنگريم اين سخن تنها دغدغه هاي سياسي و اخلاقي را دربرنمي گيرد، بلكه رگ حيات سينماي ايران را نيز نشان مي دهد؛ سينما يك دستاورد و دستامد انساني است و تنها زماني وجود حقيقي دارد كه انساني باشد. همچنان كه در سينماي جهان و در كشور خودمان، ماندگارترين آثار، انساني ترين آن ها بوده اند. اگر نام هايي چون هيچكاك و چاپلين و... در تاريخ هنر هفتم بيش از سايرين مي درخشد، به خاطر انساني تر بودن فيلم هايشان بوده است.
سينما زماني انساني مي شود كه از غبارهاي غيرانساني پاك باشد. اشتباه بزرگي كه بسياري از اهالي و علاقه مندان سينما مي كنند اين است كه اخلاق را صرفا در دايره محتواي فيلم مي پندارند. اين در حالي است كه نوع استفاده از تكنيك سينما الزاما يك امر اخلاقي محسوب مي شود. همچنان كه اينگمار برگمان گفته كه حركت دوربين در سينما بيش از آنكه يك موضوع تكنيكال باشد، يك كار اخلاقي به حساب مي آيد.(نقل به مضمون) اين حقيقت را مي توان در جاي جاي تاريخ سينما، هم در پهنه جهان و هم در محدوده مرزهاي خودمان ديد. هر بار، هر جا و هرگاه آثاري در چارچوب ارزش هاي انساني و اصول اخلاقي ساخته شدند، طراوت و جاذبه بيشتري يافتند. و برعكس؛ آنجا كه عفونت هاي فرهنگي و هرزگي باشد، ديگر جايي براي بروز انديشه و خلاقيت باقي نمي ماند.
يك مثال ملموس؛ اين روزها در كنار سريال هاي جديد، مجموعه هاي نمايشي سال هاي گذشته تلويزيون نيز از شبكه هاي مختلف در حال پخش هستند. مشخص و مسلم است كه آثار تكراري نسبت به آثار جديد جذابيت بيشتري دارند. برخي به اشتباه اين را به حساب خاطرانگيز بودن سريال هاي قديمي مي گذارند. اما واقعيت اين است كه در سريال هاي كهنه، خلاقيت روايي و داستاني بيشتري موج مي زند كه ناشي از اين است كه آن سريال ها در فضا و اتمسفري به مراتب اخلاقي تر از آثار امروز ساخته مي شدند. فيلم سازهاي ما امروز نسبت به سال هاي اول انقلاب از سواد و تحصيلات بيشتري برخوردارند و آگاهي بيشتري هم نسبت به تكنيك و تئوري سينما يافته اند، اما فيلم هاي ساخته شده از سوي آن ها در سال هاي نخست پيروزي انقلاب اسلامي، از آثار متأخرشان ديدني تر و جذاب تر است. باز هم دليلي ندارد جز اينكه كارگردان هاي ما در آن دوره در فضايي اخلاقي تر مي زيستند و بالتبع مجال بيشتري براي بروز انديشه و خلاقيت داشتند. اين وضعيت در سينماي جهان نيز قابل شناسايي است. با وجودي كه در دهه هاي گذشته امكانات و تجهيزات فني سينما كمتر بودند اما فيلم هاي آن دوران كه به اصطلاح كلاسيك خوانده مي شوند از غناي تكنيكي و محتوايي بيشتري برخوردارند.
البته ناگفته پيداست كه اعتلاي اخلاق و سينما دو موضوع متقابل است. يعني همان طور كه در نبود ارزش ها، هنر پست مي شود، نبود توانايي و خلاقيت نيز هنرمندان را به ابتذال سوق مي دهد. همچنان كه هنرمندان در دوراني كه پويايي بيشتري دارند كمتر به سمت حواشي نامطلوب مي روند و در شرايطي كه از تجلي هنري ناتوان هستند رو به تبرج جاهلي و خودنمايي هاي سخيف مي آورند. درست مانند هنرمندنماهايي كه براي كاسبي مال و نام ، شخصيت خود را به جشنواره هاي خارجي مي فروشند.
اين رفتارها گرچه تهديدي براي سلامت و صلابت سينماي كشورمان محسوب مي شوند اما همان طور كه در ابتداي اين نوشتار آمد، تاريخ سينما نشان مي دهد از پس تهديدي، راه جديدي پيش روي هنر هفتم گشوده مي شود. به شرطي كه هنرمندان و دست اندركاران سينما، موقعيت بحراني را قبول نداشته باشند و به جاي فرافكني و حفظ وضع موجود، خط شكني كنند.
تا زماني كه سينماگران براي جذب مخاطب داخلي و خارجي به تمهيدات نخ نما و مبتذل متكي باشند، راه به سقوط مي برند. براي جلب توجه ديگران بايد راه هاي بكرتر و خلاقانه تري را يافت. در موقعيت كنوني و در شرايطي كه سينماگران غيرمتعهد حيات سينماي ما را تهديد و تحديد كرده اند، تنها فيلم سازهاي اخلاقگرا هستند كه مي توانند بر اين بحران ها غلبه كنند.
ارسال نظر
اخبار برگزیده