تأثيرات تجمل گرايي در برنامه ها و سريال هاي تلويزيوني
تحميل زندگي مصنوعي
آرش فهیم
گروه وبگردی «تیتر یک»/ "آرش فهیم" در پستی از وبلاگ "کارگری در روزنامه" نوشت :
اگر چه بحث تجمل گرايي در سريال ها و فيلم هاي تلويزيوني موضوعي قديمي وبارها گفته شده است، اما متاسفانه اين معضل همچنان پابرجاست و هنوز هم در اكثريت آثار، به ميزان كم يا زياد، گرايش به ايجاد جذابيت كاذب از طريق نمايش تجملات و زندگي اشرافي ديده مي شود.
رسانه ها نقش موثري در تكثير و تحكيم فرهنگ و ارزش ها در جامعه دارند. دركشور ما، صدا و سيما قدرتمندترين و پر مخاطب ترين رسانه محسوب مي شود. به همين دليل نيز عملكرد اين رسانه ملي، تأثير مستقيمي بر زندگي و رفتار و افكار شهروندان كشورمان دارد.
در اين ميان سريال ها و برنامه هاي نمايشي جايگاه مهم تري دارند. سرگرم كننده بودن، جذابيت، قابليت طرح مسائل سياسي و فكري به شكلي غيرمستقيم، اثرگذاري بر ضمير ناخودآگاه انسان ها و توان مخاطب قرار دادن انبوه تماشاگران، از ظرفيت هاي قابل توجه اين نوع برنامه هاي تلويزيوني است. به همين دليل نيز امروز درنبردهاي رسانه اي و جنگ هاي نرم، استفاده از سريال استعمال فراواني يافته است، تا آنجا كه حتي بنيامين نتانياهو، نخست وزير فعلي رژيم صهيونيستي در سخنراني سالگرد 11 سپتامبر خود در تاريخ 12 سپتامبر 2012 در «كميته اصلاح دولتي» آمريكا، خواستار سرنگوني حكومت حاكم برايران به وسيله پخش سريال در شبكه هاي ماهواره اي شد! او گفت: «آمريكا مي تواند با پخش سريال هايي كه افراد زيباروي جوان را در وضعيت هاي متنوعي از برهنگي نشان مي دهند كه زندگي هاي فريبنده و مادي گرايانه دارند و رابطه هاي بي قيد جنسي برقرار مي كنند،يك انقلاب را عليه حكومت ايران برانگيزد.»
همان طور كه بيان شد، درام هاي تلويزيوني به طور مستقيم بر روان و ضمير ناخودآگاه انسان ها تأثير مي گذارند. اين تأثيرگذاري بر افراد با سن و سال پايين شديدتر است.
يعني ذهن كودكان، نوجوانان و جوانان در اثر تماشاي نمايش هاي تلويزيوني، خيلي سريع و آسان شكل مي گيرد. به اين ترتيب است كه جوانان با الگو گرفتن از اين سريال ها دچار اين توهم مي شوندكه تجمل و اشرافي گري، نوعي تشخص و شخصيت را براي فرد به ارمغان مي آورد. بنابراين تمام تلاش خود را به كار مي گيرند تا سطح مادي زندگي خود را به سطح شخصيت هاي درون اين سريال ها برسانند كه نتيجه اين وضعيت،افزايش اسراف و مصرف گرايي در جامعه است.
به عنوان مثال در بسياري از سريال ها مي بينيم كه دختر و پسر جواني از همان لحظه ازدواج و آغاز زندگي مشترك خود وارد يك منزل باشكوه و برخوردار از انواع و اقسام لوازم و مبلمان جديد و پرهزينه مي شوند. اين در حالي است كه در دنياي واقعي، چنين اتفاقي بسيار دشوار و رويايي است. زيرا اكثر افراد براي ايجاد چنين خانه و وسائلي، بايد سال هاي سال كار و تلاش و پس انداز كنند و به جز برخي استثناها، هيچ جواني نمي تواند همان ابتدا زندگي خود را در يك خانه و با امكاناتي كه هزينه اش چند صد ميليون تومان مي شود بنا كند. اين نوع تصويرسازي از زندگي زوج هاي جوان تأثيري جز بالا رفتن غير منطقي توقعات آن ها نمي شود. در نتيجه شاهد افزايش روزافزون سن ازدواج هستيم. يا فرد براي رسيدن به چنين سطحي از تمكن و تمول ممكن است دست به كسب نامشروع و اختلاس و رشوه و نزول خواري و كلاهبرداري بزند. يكي از عوامل بالا رفتن نرخ طلاق و سرد شدن روابط زوج هاي جوان نيز همين گسترش فرهنگ تجمل گرايي و توقع دست يابي به يك زندگي مرفه و ثروتمند است.
ايجاد جذابيت، سوق دادن مردم به تماشاي برنامه هاي رسانه ملي و پيروزي در جذب مخاطب بر شبكه هاي ماهواره اي، از استدلال هايي است كه مديران سيما و برنامه سازان در توجيه گرايش به تجمل گرايي به كار مي برند. اما جاي ترديدي نيست كه اين مسئله در دراز مدت نتيجه اي معكوس را در پي خواهد داشت. به اين ترتيب كه رفته رفته ذائقه بينندگان تلويزيون به سمت اشرافي گري تغيير پيدا كرده و زمينه براي جذب شدن به شبكه هاي بيگانه فراهم مي شود.
يكي ديگر از تأثيرات تجمل گرايي در برنامه هاي سيما و تبليغ فرهنگ اشرافي و شمال تهراني را مي توان در گرايش روستاييان به مهاجرت به شهرها ديد. مردم روستاها كه تا قبل از ورود تلويزيون به منازلشان كمتر از اوضاع شهرنشيني آگاهي داشتند و چون زندگي مردم اطراف خود را مانند خويش مي ديدند، توقع مادي زيادي هم نداشتند. اما گسترش رسانه تلويزيون در روستاها باعث شد كه آن ها نيز به زندگي به سبك شهرنشينان آگاهي بيشتري يابند.
در اغلب سريال ها جلوه هاي مصنوعي و كاذب را از زندگي شهرنشيني مي بينيم؛ اوقات فراغت زياد، كار اداري و آسان و با ساعاتي اندك، در دسترس بودن مراكز تفريحي، سكونت در آپارتمان هاي زيبا و فراخ، داشتن اتومبيل هاي گران قيمت، زندگي ماشيني و مرفه و ... تصوير غالبي است كه معمولا سريال هاي ما از زندگي شهرنشيني نمايش مي دهند. نمايش پي درپي و مستمر اين موضوعات در سريال ها و فيلم هاي تلويزيوني تأثير به سزايي در تقويت نارضايتي از زندگي نزد روستاييان دارد. طبيعي است كه يك جوان روستايي با ديدن اين گونه برنامه ها تمايل به مهاجرت از محل زندگي خود و سكني گزيدن در كلان شهرها پيدا كند.
بدون شك اولويت دادن به مضامين استراتژيك و ارزشي و انقلابي، ساختار آثار را از تجمل گرايي پاك مي سازد. بهره بيشتر از هنرمنداني كه دغدغه هاي متعالي تر داشته و كمتر در پي دريافت اقتصادي هستند هم مي تواند به كاهش اين معضل رسانه اي كمك كند.
اگر چه بحث تجمل گرايي در سريال ها و فيلم هاي تلويزيوني موضوعي قديمي وبارها گفته شده است، اما متاسفانه اين معضل همچنان پابرجاست و هنوز هم در اكثريت آثار، به ميزان كم يا زياد، گرايش به ايجاد جذابيت كاذب از طريق نمايش تجملات و زندگي اشرافي ديده مي شود.
رسانه ها نقش موثري در تكثير و تحكيم فرهنگ و ارزش ها در جامعه دارند. دركشور ما، صدا و سيما قدرتمندترين و پر مخاطب ترين رسانه محسوب مي شود. به همين دليل نيز عملكرد اين رسانه ملي، تأثير مستقيمي بر زندگي و رفتار و افكار شهروندان كشورمان دارد.
در اين ميان سريال ها و برنامه هاي نمايشي جايگاه مهم تري دارند. سرگرم كننده بودن، جذابيت، قابليت طرح مسائل سياسي و فكري به شكلي غيرمستقيم، اثرگذاري بر ضمير ناخودآگاه انسان ها و توان مخاطب قرار دادن انبوه تماشاگران، از ظرفيت هاي قابل توجه اين نوع برنامه هاي تلويزيوني است. به همين دليل نيز امروز درنبردهاي رسانه اي و جنگ هاي نرم، استفاده از سريال استعمال فراواني يافته است، تا آنجا كه حتي بنيامين نتانياهو، نخست وزير فعلي رژيم صهيونيستي در سخنراني سالگرد 11 سپتامبر خود در تاريخ 12 سپتامبر 2012 در «كميته اصلاح دولتي» آمريكا، خواستار سرنگوني حكومت حاكم برايران به وسيله پخش سريال در شبكه هاي ماهواره اي شد! او گفت: «آمريكا مي تواند با پخش سريال هايي كه افراد زيباروي جوان را در وضعيت هاي متنوعي از برهنگي نشان مي دهند كه زندگي هاي فريبنده و مادي گرايانه دارند و رابطه هاي بي قيد جنسي برقرار مي كنند،يك انقلاب را عليه حكومت ايران برانگيزد.»
همان طور كه بيان شد، درام هاي تلويزيوني به طور مستقيم بر روان و ضمير ناخودآگاه انسان ها تأثير مي گذارند. اين تأثيرگذاري بر افراد با سن و سال پايين شديدتر است.
يعني ذهن كودكان، نوجوانان و جوانان در اثر تماشاي نمايش هاي تلويزيوني، خيلي سريع و آسان شكل مي گيرد. به اين ترتيب است كه جوانان با الگو گرفتن از اين سريال ها دچار اين توهم مي شوندكه تجمل و اشرافي گري، نوعي تشخص و شخصيت را براي فرد به ارمغان مي آورد. بنابراين تمام تلاش خود را به كار مي گيرند تا سطح مادي زندگي خود را به سطح شخصيت هاي درون اين سريال ها برسانند كه نتيجه اين وضعيت،افزايش اسراف و مصرف گرايي در جامعه است.
به عنوان مثال در بسياري از سريال ها مي بينيم كه دختر و پسر جواني از همان لحظه ازدواج و آغاز زندگي مشترك خود وارد يك منزل باشكوه و برخوردار از انواع و اقسام لوازم و مبلمان جديد و پرهزينه مي شوند. اين در حالي است كه در دنياي واقعي، چنين اتفاقي بسيار دشوار و رويايي است. زيرا اكثر افراد براي ايجاد چنين خانه و وسائلي، بايد سال هاي سال كار و تلاش و پس انداز كنند و به جز برخي استثناها، هيچ جواني نمي تواند همان ابتدا زندگي خود را در يك خانه و با امكاناتي كه هزينه اش چند صد ميليون تومان مي شود بنا كند. اين نوع تصويرسازي از زندگي زوج هاي جوان تأثيري جز بالا رفتن غير منطقي توقعات آن ها نمي شود. در نتيجه شاهد افزايش روزافزون سن ازدواج هستيم. يا فرد براي رسيدن به چنين سطحي از تمكن و تمول ممكن است دست به كسب نامشروع و اختلاس و رشوه و نزول خواري و كلاهبرداري بزند. يكي از عوامل بالا رفتن نرخ طلاق و سرد شدن روابط زوج هاي جوان نيز همين گسترش فرهنگ تجمل گرايي و توقع دست يابي به يك زندگي مرفه و ثروتمند است.
ايجاد جذابيت، سوق دادن مردم به تماشاي برنامه هاي رسانه ملي و پيروزي در جذب مخاطب بر شبكه هاي ماهواره اي، از استدلال هايي است كه مديران سيما و برنامه سازان در توجيه گرايش به تجمل گرايي به كار مي برند. اما جاي ترديدي نيست كه اين مسئله در دراز مدت نتيجه اي معكوس را در پي خواهد داشت. به اين ترتيب كه رفته رفته ذائقه بينندگان تلويزيون به سمت اشرافي گري تغيير پيدا كرده و زمينه براي جذب شدن به شبكه هاي بيگانه فراهم مي شود.
يكي ديگر از تأثيرات تجمل گرايي در برنامه هاي سيما و تبليغ فرهنگ اشرافي و شمال تهراني را مي توان در گرايش روستاييان به مهاجرت به شهرها ديد. مردم روستاها كه تا قبل از ورود تلويزيون به منازلشان كمتر از اوضاع شهرنشيني آگاهي داشتند و چون زندگي مردم اطراف خود را مانند خويش مي ديدند، توقع مادي زيادي هم نداشتند. اما گسترش رسانه تلويزيون در روستاها باعث شد كه آن ها نيز به زندگي به سبك شهرنشينان آگاهي بيشتري يابند.
در اغلب سريال ها جلوه هاي مصنوعي و كاذب را از زندگي شهرنشيني مي بينيم؛ اوقات فراغت زياد، كار اداري و آسان و با ساعاتي اندك، در دسترس بودن مراكز تفريحي، سكونت در آپارتمان هاي زيبا و فراخ، داشتن اتومبيل هاي گران قيمت، زندگي ماشيني و مرفه و ... تصوير غالبي است كه معمولا سريال هاي ما از زندگي شهرنشيني نمايش مي دهند. نمايش پي درپي و مستمر اين موضوعات در سريال ها و فيلم هاي تلويزيوني تأثير به سزايي در تقويت نارضايتي از زندگي نزد روستاييان دارد. طبيعي است كه يك جوان روستايي با ديدن اين گونه برنامه ها تمايل به مهاجرت از محل زندگي خود و سكني گزيدن در كلان شهرها پيدا كند.
بدون شك اولويت دادن به مضامين استراتژيك و ارزشي و انقلابي، ساختار آثار را از تجمل گرايي پاك مي سازد. بهره بيشتر از هنرمنداني كه دغدغه هاي متعالي تر داشته و كمتر در پي دريافت اقتصادي هستند هم مي تواند به كاهش اين معضل رسانه اي كمك كند.
ارسال نظر
اخبار برگزیده