دغدغه یک تجزیهطلب لائیک برای دین خوزستانیها!!
کاظم مجدم که خود دارای گرایش به گروهک تجزیهطلب «حزب تضامن» میباشد و برای رسانههایی چون الجزیره کار میکند در این مقاله کوشیده است با ژستهای دموکراتیک و سکولار مآبانه به تجزیهطلبهای پانعربیست سلفی بفهماند هیچ تلازمی میان «اسلام، عربیت و تسنن» یا «عجمیت و تشیع» وجود ندارد.
بازخوانی این مقاله در مقطع کنونی با توجه به پیدایش و پاگرفتن جریانات تکفیری در منطقه آنهم از قلم فردی لائیک و دارای تفکرات افراطی ناسیونالیسم عربی خالی از فایده نیست.
گفتنی است آوردن متن کامل مقاله در ذیل به معنی تأیید محتوای آن نمیباشد و تنها از جهت نویسنده آن قابل تأمل میباشد.
شیعه ماندن بهتر است یا سنی شدن؟
بعضی از فعالین قومی که گرایشات بعثی داشتند و بعدها با شیفت پارادایم به سلفیگری روی آوردند، باور داشتند که برای کسب استقلال و آزادی بخشی به سرزمین عربستان[نام جعلی خلقعربیها برای استان خوزستان] باید که مذهب تشیع را از اعتقادات مردم به شکل کامل حذف یا تضعیف کنیم. برای این طرح خود نیز دلایلی به شرح زیر دارا بودند:
1. اعتقاد داشتند که اسلام و عربیت (عروبه) دو جزء جدانشدنی و تشکیلدهنده یک کل میباشند، که این کل فرهنگ و هویت عربی است. اما نزد مردم عرب اهواز جزء اسلامی این کل، نسخه (version) فارسی آن است، که به وسیله فرقه شعوبیه جعل شده است. معضل اصلی در این میان تضاد و تناقض این دو رکن تشکیل دهنده فرهنگ و هویت مردم عرب اهواز است. در نتیجه هر چه که بتواند این دخیل و بیگانه را تضعیف و یا طرد کند در واقع در سمت و سوی تقویت و ارتقای آگاهی قومی و ملی گام بر میدارد.
2. اینان بیان میکردند که تنها حلقه وصل و ارتباط مردم عرب جغرافیای ایران با سایر ایرانیان همانا مذهب شیعه است. پس هر عاملی که این حلقه را قطع و یا تضعیف کند روند استقلال طلبی و طرد عناصر ایرانیت را تسریع مینماید.
3. مبارزه با این مذهب دروغین همراه با مبارزه با روحانیون و مراجع تقلید این مذهب است. با توجه به اینکه این مراجع و روحانیون خود گرایشاتی پان فارسیستی و پان ایرانیستی دارند و بقای خود و مؤسسات مذهبیشان را در گرو بقا و قدرت این نظام به شکل حالی خود بدون تغییر ساختاری میبینند. از این رو این روحانیون و مراجع تقلید بلندگوهایی برای توجیه سیاستهای نظام و به طور کلی وجود آن و همچنین تبلیغگرانی برای آن شدهاند.
4. مذهب شیعه، فرقهای سیاسی است که در لوای دین برای مبارزه با نقش سیاسی فرهنگی اعراب، به وسیله گروههای مختلف ضد عرب، تأسیس و به کار گرفته شده است و ادبیات آن مشحون از مفاهیم، اشارات و عبارات ضد عربی و تمجید از هر چه ایدئولوژی پان فارسییم است.
5. این مذهب را آنچنان مملو از خرافات و بدعتهای عجیب و غریب کردهاند که عاملی برای چپاول مردم توسط روحانیون و سران آن شده است. از سوی دیگر نقش تخدیری این مذهب کمک بزرگی است برای حاکمان مستبد تا بتوانند سلطه خود را بدون مواجهه با مقاومتی شایان ذکر بسط دهند.
6. آنان اعتقاد داشتند و دارند که پذیرش مذهب شیعه از طرف ملت عرب اهواز پدیده نسبتاً نو و جدیدی است که در تاریخ این ملت فقط دوره کوتاهی را تشکیل میدهد.
7. منطقه خلیج عرب و کشورهای این منطقه قادر به قبول کشوری شیعه در جوار خود نیستند و اصلاً از تشکیل کشوری شیعه که حاوی 15٪ ذخایر نفتی جهان و منابع زیرزمینی و منابع آبی و کشاورزی و مهمتر از آن موقعیت استراتژیک و سوق الجیشی در شمال خلیج است، هراس فراوان دارند. از این رو به شکل قطعی در راه استقلال عربستان سنگاندازی فراوان خواهند کرد و از این امر تا جای ممکن ممانعت خواهند نمود.
8. برای کسب حمایت و پشتیبانی کشورهای قومی و ناسیونالیسم عرب باید به سمت تسننگرایی حرکت کرد، چرا که گفتمان و فکر قومی عربی در بطن خود تمایلات و گرایشات جداً قوی نسبت به مذهب تسنن دارد.
9. کمکهای مادی و معنوی مردم عرب در سراسر دنیا عمدتاً توسط گروههای دینی سنی و غالباً سلفی تنظیم و جمعآوری و صرف میشود. در نتیجه برای کسب این کمکها و همچنین برای جلب نظر مثبت افکار عمومی جهان عرب باید به آنها نشان داد که فعالان سیاسی و مذهبی ملت عرب اهواز در حال تلاش و تکاپو برای ترسیخ مذهب تسنن در بین مردم هستند.
درباره این مسئله بسیار بسیار حساس و سرنوشتساز بحث و گفتگوی زیادی در گرفت، که جواب نیروهای دموکرات و سکولار به این استنتاجات چنین بود:
آنان به عنوان نیروهای سکولار و دموکرات مدافع و خواهان و معتقد به جدایی حوزه سیاست از حوزه دین به شکل کامل هستند و با هرگونه استفاده ابزاری از دین برای مقاصد سیاسی مبارزه میکنند. بدیهی است که پذیرفتن چنین دیدگاهی نسبت به دو حوزه دین و سیاست مستلزم مخالفت و مبارزه با ساختار موجود نظام است. آنان شدیداً مخالف دیدگاهی هستند که میخواهد هویت عربی را به هویت دینی فروکاهد، در حالی که دین اسلام بخشی از هویت مردم عرب را تشکیل میدهد. چنان که سنی بودن شرط لازم و یا کافی برای عرب بودن نیست و شیعه بودن نیز شرط لازم و یا کافی برای فارس (عجم) بودن نیست.1 بر این اساس تغییر و یا تضعیف مذهب و دین مردم در جدول کاری سیاسیون نمیگنجد و چنین اشخاصی نباید وارد این حوزه شوند. کسانی که میخواهند به تغییر دین مردم بپردازند باید عمل خود را در حوزه فرهنگی- دینی و نه سیاسی دنبال کنند.
اما در رد مسئله سیاسی بودن مذهب شیعه باور داشتند که تمامی مذاهب در اوضاع و احوال معینی و به خاطر اهداف سیاسی شکل گرفتهاند. مذهب شیعه نیز از این مسئله مستثنی نیست، ولیکن این نباید بهانهای برای مبارزه با کل مذهب شیعه باشد. در خصوص خرافات و یا جنبههای تخدیری این مذهب و افکار ضد عرب موجود در ادبیات آن میتوان موضعی سیاسی گرفت، چرا که این جنبهها از ضروریات و ارکان مذهب نبوده و مستقیماً بر ضد منافع مردم عرب اهواز هستند. طبعاً اصلاح و تغییر در این جنبههای مذهب باید به شکل اجتنابناپذیری از طریق فعالیت فرهنگی مداوم و مستمر و تدریجی صورت گیرد.
عرب بودن ما جزئی از هویت ماست و نه همه آن زیرا هویت انسانی مسئله ای پیچیده و چند بعدی است. بر این اساس شیعه نمیتواند تنها حلقه وصل و تنها وجه مشترک ما با سایر ایرانیان باشد؛ بلکه تاریخ مشترک، جغرافیا و سرنوشت مشترک همگی حلقههای ارتباطی بین مردم عرب اهواز و سایر ملتهای ایرانی هستند.
تاریخ این مذهب در منطقه اهواز به هیچ وجه دوره کوتاهی نیست که قابل اغماض باشد، بلکه دورانی است که طی آن اولین کیان سیاسی مستقل (مشعشعیان) در منطقه بر اساس ایدئولوژی این مذهب شکل گرفت. و در این دوره ای که کوتاه خوانده میشود مهمترین حاکمانی که در این منطقه بر مسند قدرت نشستند، همگی شیعه بودند.
کسب نظر مثبت افکار عمومی جهانی بسی مفیدتر از افکار عمومی جهان عرب است، زیرا تأثیر و فشاری که اقطاب مختلف جهان میتوانند در جهت احقاق حقوق مردم مظلوم عرب بر اساس انسانی بگذارند؛ بسیار بیشتر از تأثیر جهان عرب است.
جهان عرب در حال حاضر ضعیفترین روزهای خود را پشت سر میگذارد و بهتر آن است که در جهت اعتماد سازی با جامعه جهانی برخیزد و در اوضاع امروزی که جهان بیش از پیش به مخالفت با حرکات سلفی و دینی احساسی برخاسته است؛ برای جهان عرب بهتر است که بر خلاف این جریان شنا نکند.
اما مهمترین سببی که باعث میشود تبلیغ برای گرایش به تسنن عملی غیر عاقلانه باشد همانا ایجاد تفرقه و دو دستگی در بین مردم است. مردم عرب اهواز که به خاطر تقسیمات قبیله ای و عشیره ای از تفرقه رنج میبرند قادر به تحمل مخارج سنگین عامل دیگری که ایجاد کننده تفرقه است، نیستند.
آن هم عاملی بزرگ چون عامل مذهب که باعث پیدایش واکنشهای قوی و کور میشود. این واکنشها میتوانند منجر به چنگ زدن بیشتر مردم به افکار رادیکال و برخی خرافات که تاریخ انتهای آنها رسیده، شوند. که این مسئله در آینده عایقی خواهد بود در راه اصلاح دینی، به این دلیل که هر بحثی برای تغییر هر اعتقادی کوچک یا بزرگ، صحیح یا غلط در خانه سنیگرایی قرار خواهد گرفت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. همانطور که بر همگان آشکار است اعراب تنها 350میلیون نفر از دنیای اسلام را تشکیل میدهند و مابقی 650میلیون مسلمان از اهلسنتاند. پس اگر قرار باشد سنی بودن نشانه عرب بودن باشد تمامی این اشخاص را باید به نوعی از قومیت عرب به حساب آورد. اما شیعیان نیز به فارسها محدود نمیشوند. چیزی قریب به 900هزار شیعه عرب در لبنان و حداقل 10میلیون دیگر عراق زندگی میکنند، غیر از انبوه شیعیانی که در سایر نقاط جهان عرب میزیند.