از باریکه ای به نام غزه تا غزه جهانی
فروپاشی شوروی در دهه ی 90 منجر به ظهور نظام بین الملل با ساختار سلسله مراتبی دستوری به رهبری آمریکا گردید . قرن 21 شاهد ظهور و بروز گروه های افراطی در منطقه ی آسیای غربی با هدایت جبهه ی عربی –غربی بود نمونه ی آن طالبان در افغانستان و نهایتا حوادث 11 سپتامبر ، حمله ی به افغانستان و عراق که نشان از تغییرات عمده در عرصه ی منطقه ای و بین المللی می باشد.
در بین همه ی این تحولات گفتمانی به نام گفتمان انقلاب اسلامی در تنش و چالش عظیمی با گفتمان سلطه در منطقه ی آسیای غربی بود و ادامه دارد. اوج تنش و چالش در منطقه با جبهه ی مقاومت ، جبهه ی سلطه در مسائل مربوط به فلسطین قابل رویت و لمس است . غربی ها برای از بین بردن عمق و نفوذ گفتمان انقلاب اسلامی همواره شرایط را بر مردمان منطقه بالاخص فلسطین از طریق رژیم صهیونیستی سخت تر نمود .
جنگ 33 روزه ، 22 روزه ، 8 روزه و جنگ اخیر غزه را باید با نگاه به این عوامل تحلیل کرد .از جمله ی علل حمله وحشیانه صهیونیست ها به غزه در هفته های اخیر را می توان به شرح ذیل توضیح داد:
1-علل زمینه ای 2-علل شتابزا 3- و علت اصلی
الف) علل زمینه ای شامل:
1-انحراف افکار عمومی داخلی از بحران های درونی رژیم صهیونیستی
2-تقویت جبهه داعش در عراق بواسطه انحراف افکار عمومی جهانیان از تحولات عراق به غزه
3-نگرانی از همگرایی بین جناح های مختلف فلسطینی (فتح و حماس) و تضعیف دولت ائتلافی
4-فرافکنی و فرار از پذیرش تقصیر شکست مذاکرات سازش بین حماس و جان کری
5-گرفتن دست برتر و موضعی بالاتر بمنظور پیشبرد روند صلح و سازش
6-خوی توسعه طلبی و جنگ افروزی صهیونیستها
7-انتقام از فلسطینیان بابت شکست در جنگ های گذشته
ب)علل شتابزا شامل :
1-بهانه سازی برای سرکوب بیش از پیش فلسطینیان با تمسک به ربوده شدن سه شهرک نشین صهیونیست
2-واردشدن زودهنگام فاز نبرد بین طرفین به تبادل آتش سنگین و بمباران حجیم در روز های آغازین جنگ
ج) علل اصلی شامل :
خلع سلاح و مورد ضربه قرار دادن ضلع چهارم مقاومت یعنی حماس و جهاد اسلامی
رژیم صهیونیستی در چند سال گذشته به طرق گوناگونی ، همواره سعی در ایجاد "استراتژی بحران در اضلاع مثلت مقاومت” (یعنی حزب الله لبنان ، سوریه ، عراق و حماس و جهاد اسلامی فلسطین ) کرده که درگیری ها و فتنه های چند سال گذشته در منطقه (سوریه) و تحولات چند ماه گذشته در لبنان ، عراق و غزه موید این مطلب می باشد.
توضیح آنکه بعد از آشوب و درگیری در سوریه که توسط گروهک های تروریستی مورد حمایت غرب ، وهابیت و بالاخص صهیونیستها صورت گرفت و باعث تضعیف محور مقاومت گردید ، حال در فازهای بعدی استراتژی بحران در اضلاع مقاومت ، نوبت به لبنان ، عراق و نهایتا فلسطین رسیده است که کشاندن درگیری های سوریه به لبنان و انجام بمب گذاری های هدفمند متعدد در لبنان در چند ماه گذشته ، حمایت و تجهیز گروهک تروریستی داعش برای حمله به عراق و تصرف شهرهای این کشور و اخیرا حمله سنگین و وحشیانه رژیم صهیونیستی به بهانه واهی ربوده شدن سه شهرک نشین اسراییلی به غزه ، جای هیچ شکی و شبهه ای نسبت به قصد صهیونیستها برای عملیاتی کردن و پیگیری این استراتژی باقی نمی گذارد.
در بطن این استراتژی دو مینویی نهفته است که بصورت زنجیره وار باعث ایجاد بحران و امنیتی شدن محور مقاومت می گردد.در اولین فاز این دومینو سوریه دچار بحران گردید ، در فاز دوم دامنه بحران سوریه به لبنان کشیده شد، در فاز سوم عراق بواسطه حمله گروهک داعش وارد درگیری و شکنندگی گردید و در فاز چهارم نیاز بود که ضلع چهارم مقاومت که همان حماس و جهاد اسلامی بود وارد بحران و تضعیف گردد که حملات چند هفته گذشته اسرائیلی ها به باریکه غزه ، تصدیقی بر این مدعا است . به عقیده صهیونیستها آخرین حلقه این دومینو به جمهوری اسلامی ایران وصل می گردد و با انقطاع و تضعیف چهار ضلع گفته شده ی محور مقاومت ، عمق استراتژیک و نفوذ منطقه ای ایران کاهش یافته و به زعم و خیال پوچ غربی ها ، وهابیت و صهیونیستها کمربند و محاصره امنیتی ایران اتفاق می افتد.
اما غافلگیر شدن رژیم صهیونیستی از توان بالای رزم حماس و جهاد اسلامی در فلسطین و پیروزی های نظامی و سیاسی نظام سوریه و عراق در میدان جنگ و میدان انتخابات ، تردیدهایی جدی نسبت به حیات و ادامه استراتژی بحران آفرینی در اضلاع محور مقاومت ایجاد کرده است .
نتیجه
رژیم صهیونیستی با تصور اینکه اختلافات بوجود آمده در جهان اسلام مقاومت فلسطین را هم چند پاره کرده است ، با اهدافی چون شناسایی و ضربه نابود کننده به توانمندی های نظامی و موشکی مقاومت ، به غزه هجوم برد . اما امروز پس از تطویل زمان جنگ ، با ارزیابی میدانی تحولات و رونمایی مقاومت از تاکتیک جنگ زیر زمینی ، به این نتیجه رسیده است که با این ارتش نمی تواند به جنگ حیثیتی جدیدی که به مثابه قمار بزرگ برای این رژیم هست ادامه دهد. اما آنها با چالش بزرگ دیگری نیز مواجهند که آن حساب گری غرب است که ممکن است نسبت به توانمندی رژیم صهیونیستی دچار تردید شود. در نگاه ابزاری غرب به این رژیم ، تردید راهبردی ایجاد خواهد شد که چرا باید از رژیمی که کارآمدی در حفظ منافع کلان غرب در منطقه ندارد حمایت کرد؟ البته اگر غرب به این نتیجه برسد حتی در نتیجه مذاکرات هسته ای با ایران نیز تغییراتی پیش می آید و دندان طمع آمریکا در حوزه هسته ای نسبت به ما کندتر می شود.
با چنین پیامدی است که امروز هم داعش و هم عربستان سعودی نسبت به کشتار مردم مظلوم غزه سکوت و بی تفاوتی پیشه کرده و مصری ها طرح آتش بس ظالمانه به نفع رژیم صهیونیستی و تضعیف مقاومت ارائه می دهند.
لیکن وجود عناصر پر رنگ عزت و مظلومیت در مقاومت و شقاوت و خشونت صهیونیستها ، تمامی ملت های آزاده را پشتوانه مقاومت قرار داده و نتایج جدید آن ، پتک سنگینی بر اعتبار و مشروعیت رژیم صهیونیستی خواهد بود.
نویسنده: علی قربانی