گزارش اختصاصی "تیتر1"
گلایه مندی رجب علی از هجوم بشقابهای شیطانی به روستا
رجب علی ، یک مرد ساده دل البرزی ، از هجوم بشقابهای شیطانی به روستاها به شدت گلایه کرد و آنرا موجب ریشه کن شدن نعمت از زندگی روستائیان دانست.
گروه استانی « تیتریک »؛ ساده دل است و مهربان ، نمونه یک مرد روستایی با ایمان و متوکل..... از جنس کسانی که به جلب رضایت خداوند برای ذره ذره روزی خود اعتقاد تمام دارند و حیات و ممات خود را طیبه میخواهند...
ادامه میدهد : از روزی که پای این بشقابهای شیطان به روستای ما باز شد ، برکت هم از محصولات و هوا رفت و مطمئن هستم روز به روز هم قحطی و ناراحتی بیشتر میشود و کسی هم دیگر به حرف ما گوش نمیدهد که نصیحتش کنیم ، همه خود را کامل و عاقل میدانند درحالی که قدیمها اینطور نبود و جوانان و مردم به حرف بزرگترها و ریش سفیدها گوش داده و عمل میکردند
به او قول میدهم که حرفهایش را چاپ کنم تا به گوش کسانی برسد و آنها جلوی استقرار این به قول خودش بشقابهای شیطانی را بگیرند ، تا برکت بیش از پیش از روستا نرود
دردل این پیرمرد باصفا شنیدنی و حقیقتی تلخ است که جای تأمل دارد...
همان مصیبت و بیخبری از حال یکدیگر که ارمغان رسانه های جمعی است و سالهای زیاد گریبان ساکنان آپارتمانها و خانه های شهر را گرفته بود ، در حال ریشه دواندن در گوچه پس کوچه های روستاهای کشور است...
کمی دیر بجنبیم ، مهر و صفای روستا و فضای پرنعمت و دیدنی زندگی روستایی را باید تنها در کتابها و موزه ها جستجو کنیم ...
کاش کمی به فکر باشیم...
مرا که در حال عکس گرفتن از طبیعت روستا میبیند میگوید ، ده دیگر ده قدیم نیست و آدمها خیلی عوض شده اند..
رفتارهایشان دیگر مثل قدیمها صادقانه و مهربان نیست..ترجیح میدهند تنها باشند و هرکار که دوست دارند انجام دهند...
با گفتن اینکه دیگر کسی از حال کسی سراغ نمیگیرد ، آهی کشیده و میگوید : تمام اینها تقصیر بشقابهای شیطانی است که تعدادشان روی پشت بامهای خانه های روستا زیادتر و زیادتر میشود...
میپرسم ماهواره را میگویی باباجان ؟
جواب میدهد: بله ، همین که وقتی راهش میاندازند ، دین و ایمان را از خانه ها میبرد ، صبح و شب همه پای آن نشسته و زنان و مردان عجیب و غریب را تماشا میکنند و اخلاقشان هم روز به روز بدتر میشود.
رفتارهایشان دیگر مثل قدیمها صادقانه و مهربان نیست..ترجیح میدهند تنها باشند و هرکار که دوست دارند انجام دهند...
با گفتن اینکه دیگر کسی از حال کسی سراغ نمیگیرد ، آهی کشیده و میگوید : تمام اینها تقصیر بشقابهای شیطانی است که تعدادشان روی پشت بامهای خانه های روستا زیادتر و زیادتر میشود...
میپرسم ماهواره را میگویی باباجان ؟
جواب میدهد: بله ، همین که وقتی راهش میاندازند ، دین و ایمان را از خانه ها میبرد ، صبح و شب همه پای آن نشسته و زنان و مردان عجیب و غریب را تماشا میکنند و اخلاقشان هم روز به روز بدتر میشود.
ادامه میدهد : از روزی که پای این بشقابهای شیطان به روستای ما باز شد ، برکت هم از محصولات و هوا رفت و مطمئن هستم روز به روز هم قحطی و ناراحتی بیشتر میشود و کسی هم دیگر به حرف ما گوش نمیدهد که نصیحتش کنیم ، همه خود را کامل و عاقل میدانند درحالی که قدیمها اینطور نبود و جوانان و مردم به حرف بزرگترها و ریش سفیدها گوش داده و عمل میکردند
به او قول میدهم که حرفهایش را چاپ کنم تا به گوش کسانی برسد و آنها جلوی استقرار این به قول خودش بشقابهای شیطانی را بگیرند ، تا برکت بیش از پیش از روستا نرود
دردل این پیرمرد باصفا شنیدنی و حقیقتی تلخ است که جای تأمل دارد...
همان مصیبت و بیخبری از حال یکدیگر که ارمغان رسانه های جمعی است و سالهای زیاد گریبان ساکنان آپارتمانها و خانه های شهر را گرفته بود ، در حال ریشه دواندن در گوچه پس کوچه های روستاهای کشور است...
کمی دیر بجنبیم ، مهر و صفای روستا و فضای پرنعمت و دیدنی زندگی روستایی را باید تنها در کتابها و موزه ها جستجو کنیم ...
کاش کمی به فکر باشیم...
ارسال نظر
اخبار برگزیده