جمله عاشقانه ای که یک راننده نیسان به شهردار کرج تقدیم کرد
یک راننده نیسان جمله ای عاشقانه به شهردار کرج تقدیم کرد و از خبرنگار تیتریک قول گرفت تا آن را به وی برساند.
گروه استانی «تیتریک»؛ در خلوت یک کوچه کم تردد چرخهای نیسانش میان چاله کنده شده توسط شهرداری گیر کرده بود و خودش دستپاچه به این ور و آنور زنگ میزد و کمک میطلبید.
از کنارش که رد میشدم به شوخی گفتم هل بدم داداش! خودش هم میدانست زور چنین کاری در من نیست..گفت : کار از هل دادن گذشته آبجی...
خدابگم به این شهردار و شورای شهری های کرج خیر بده که چاله چوله های شهر کرج بلای جان راننده های نیسان و باری شده...
هر چندوقت یکبار به این دردسر دچار هستم....
گفتم : حالا از کجا میدونی کار شهرداریه ؟ شاید آب و فاضلاب یا اداره گاز این جارو کنده باشه!
گفت : هرجا که باشه باز متولی اصلی اون شهرداریه...هی می کنه ، پر میکنه ، می کنه ، پر میکنه...
گفتم: خب برادر ، الکی که نمی کنه ، کار انجام میده دیگه...
گفت : اصلأ این شهرداری کاراش برعکسه...شبا تو میدونا و معابر گل میکاره ...روزها که ساعت تردد ماشینهاست ، کوچه و خیابون رو می کنه و یا آسفالت خالی میکنه.... مردم اینطوری یا تو چاله چوله میفتن یا تو ترافیک معطل میشن..
خب شبا بکنه و پر کنه و آسفالت بکشه و روزا گل بکاره و آب بده....
بعد ادامه داد: اصلأ یه روز باید برم شهردارو ببینم و باهاش راجع به کارهاش حرف بزنم...ببینم چرا اینقدر بی برنامه کار میکنه...
گفتم : بیخیال برادر...شهردار که وقت صحبت کردن با شمارو برای چنین مسائل کم اهمیتی !! نداره...تازه اگه بتونی وقت دیدار بگیری خودش دو ماهی طول میکشه...
گفت باشه پس امروز میرم رو ماشینم مینویسم "در چاله چوله های عشقت شافنرم شکست" تقدیم به شهردار کرج...
شاید به گوشش رسید و کمی بیشتر به داد مشکلات معابر و خیابونها رسید...
منم بهش قول دادم وقتی نوشت عکسش رو بگیرم و برای شهردار کرج ایمیل کنم ولی گفتم قبلش داستانش رو بنویسم تا شما بدونید این جمله عاشقانه داستان داره....آره داداش ...داستان داره...
خدابگم به این شهردار و شورای شهری های کرج خیر بده که چاله چوله های شهر کرج بلای جان راننده های نیسان و باری شده...
هر چندوقت یکبار به این دردسر دچار هستم....
گفتم : حالا از کجا میدونی کار شهرداریه ؟ شاید آب و فاضلاب یا اداره گاز این جارو کنده باشه!
گفت : هرجا که باشه باز متولی اصلی اون شهرداریه...هی می کنه ، پر میکنه ، می کنه ، پر میکنه...
گفتم: خب برادر ، الکی که نمی کنه ، کار انجام میده دیگه...
گفت : اصلأ این شهرداری کاراش برعکسه...شبا تو میدونا و معابر گل میکاره ...روزها که ساعت تردد ماشینهاست ، کوچه و خیابون رو می کنه و یا آسفالت خالی میکنه.... مردم اینطوری یا تو چاله چوله میفتن یا تو ترافیک معطل میشن..
خب شبا بکنه و پر کنه و آسفالت بکشه و روزا گل بکاره و آب بده....
بعد ادامه داد: اصلأ یه روز باید برم شهردارو ببینم و باهاش راجع به کارهاش حرف بزنم...ببینم چرا اینقدر بی برنامه کار میکنه...
گفتم : بیخیال برادر...شهردار که وقت صحبت کردن با شمارو برای چنین مسائل کم اهمیتی !! نداره...تازه اگه بتونی وقت دیدار بگیری خودش دو ماهی طول میکشه...
گفت باشه پس امروز میرم رو ماشینم مینویسم "در چاله چوله های عشقت شافنرم شکست" تقدیم به شهردار کرج...
شاید به گوشش رسید و کمی بیشتر به داد مشکلات معابر و خیابونها رسید...
منم بهش قول دادم وقتی نوشت عکسش رو بگیرم و برای شهردار کرج ایمیل کنم ولی گفتم قبلش داستانش رو بنویسم تا شما بدونید این جمله عاشقانه داستان داره....آره داداش ...داستان داره...
ارسال نظر
اخبار برگزیده