مدیران سازمان میراث فرهنگی چه کسانی بودند ؟
همه مدیران سیاسی یک نهاد فرهنگی
آزاده اردکانی مدرک تحصیلی میکروب شناسی داشت و معلم زبان بقایی و مشایی بود. مدیر جدید بقایی اما در اواخر مدیریت او، یکی از عوامل جریان انحرافی شناخته و در خود موزه ملی دستگیر شد.
«تیتریک» پرونده ویژه /
سایت خبرگزاری میراث فرهنگی نوشت:
اسفندیار رحیم مشایی، چهرهای که همیشه حضورش جنجال آفرین بوده، این بار هم با دریافت سمت جدیدش در دبیرخانه جنبش عدم تعهد، جریان تازهای در روند سیاسی ایران به وجود آورد. او نه تنها در عرصه سیاست، بلکه به واسطه ریاست در سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، بنیاد نویی پیافکند.
اسفندیار
رحیم مشایی که با دولت نهم، ریاست سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و معاون
اولی رییس جمهور را به عهده گرفت؛ به گفته خود در مراسم بازگشت منشور کوروش
از ایران به بریتانیا، چنان نظام و سیستمی در سازمان میراث فرهنگی پایه
گذاری کرده است که همه مدیران بعدی تابع این نظام و سیستم خواهند بود و
مسیر او را ادامه میدهند.
شاید
در آن زمان که هنوز "حمید بقایی"، رییس سازمان میراث فرهنگی بود، این
گفتهها چندان معنایی در ذهنها ایجاد نمیکرد اما آینده نشان داد که او
هیچ کدام از گفتههایش نه تنها بی دلیل نیست بلکه قرار است، حوادث و
اتفاقات بعدی عرصه فرهنگ و سیاست ایران به خصوص در حوزه میراث فرهنگی را
رقم بزند.
اتفاقات
و حوادث بعدی که در سازمان میراث فرهنگی و گردشگری رخ داد، شاهد این ادعا
بود که مشایی، چشم اسفندیار دولت است. این که چرا یک سازمان فرهنگی و
تاریخی چنین با امور سیاسی آمیخته شده؟ سوالی است که هیچ کس حتی نمایندگان
خانه ملت هم نتوانستند، به آن پاسخی بدهند، یا در برابر این اتفاق
بایستاند. این درحالی است که محمود احمدینژاد در اولین کنفرانس خبری خود
پیش از تحویل دولت نهم، گفته بود که برای ریاست سازمان میراث فرهنگی شخصی
را انتخاب میکند که سیاسی نباشد و این سازمان را سیاسی نکند. با این حال
طرح دوستی با مردم اسرائیل که البته جنجال فراوانی هم به همراه داشت، اولین
پایههای سیاسی شدن سازمان میراث فرهنگی را پی ریخت.
مشایی، بنیان گذار نظام جدیدی در سازمان میراث فرهنگی
اسفندیار
رحیم مشایی، با آغاز دولت احمدی نژاد، امور سازمان میراث فرهنگی را به دست
گرفت و چهار سال در این سازمان ریاست کرد. او در این دوره چهارساله به
خوبی توانست، نظام و سیستمی که میخواست، ایجاد کند.
او
از موقعیت سازمان میراث فرهنگی به عنوان سازمانی که زیر نظر ریاست جمهوری
است و نمایندگان مجلس نمیتوانند، حساب و کتابی از رییس آن بخواهند،
برنامهها و اهداف خود را پیش برد.
در
این مدت، رسانهها روزی را بیخبر نداشتند اما خبرها بیشتر از اینکه مربوط
به سازمان باشد، مرتبط با رییس این سازمان و اظهارنظرهای آن در مورد مسایل
فلسفی، سیاسی و مذهبی بود.
مهمترین
اظهارنظرهای مشایی در مورد خدا، اسلامگرایی، امام زمان (عج)، حجاب،
قومیتهای برتر ایران، دوستی با اسراییل و ... چنان جنجالهایی را در میان
محافظهکاران و مذهبیون ایجاد کرد که در طول تاریخ جمهوری اسلامی بی سابقه
بود.
یکی
از جنجالهای مهم دوران مشایی، مربوط به حضور او در مجلس رقصی در کشور
ترکیه بود. فیلمی در این زمینه منتشر شد که بعدها مشایی با عنوان اینکه این
فیلم ساختگی بود، به دادستانی شکایت کرد.
او
در اظهارنظری، مردم اسرائیل را دوست خواند و با این اظهاراتش موجب
برانگیختهشدن خشم بسیاری از کسانی شد که اسرائیل را دشمن میدانستند. در
پی این ماجرا 200 تن از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، با امضای بیانیهای
خواستار برخورد جدی با این رییس شدند.
در
مراسم افتتاح همایش فرصتهای سرمایه گذاری در صنعت گردشگری ایران در روز
18 آبان 1387 در حضور او و قبل از مراسم قرائت قرآن، افرادی با لباس محلی،
دف زنان قرآن را به سبک مراسمی در کردستان حمل و به قاری تحویل دادند.
اشتباه آنجا رخ داد که در اصل مراسم، قاری با دف آورده میشد نه
قرآن؛ آیتالله صافی گلپایگانی و آیتالله مکارم شیرازی در این مورد موضع
تندی گرفتند. مشایی همچنین نظراتی هم درباره نوح و سایر پیامبران داشت که
خشم بسیاری از مراجع را برانگیخت.
این
تنها نگاه گذرایی به جنجالهای مشایی بود که عملکرد میراث فرهنگی را به
حاشیه برد و مدیریت آن را پر رنگ کرد. این شیوه باعث سیاسی شدن هر چه
بیشتر جایگاه ریاست میراث فرهنگی شد. اتفاقی که از دیدگاه بسیاری از
کارشناسان زنگ خطری برای این حوزه مهم و تاثیرگذار در ایران شد. گفته میشد
بعدها همه کسانی که در این سازمان سمت گرفتند، برای ریاست سازمان میراث
فرهنگی نیامده بلکه برای آماده شدن به سمتی در ریاست جمهوری آمده بودند.
بقایی مرد عمل تا حرف
"حمید
بقایی" مرد دیگری از تبار مشایی بود که با آغاز دور دوم دولت احمدی نژاد،
میراث دار او در سال 1388 شد. حمید بقایی، سیاسی شدن سازمان را به لایههای
زیرین آن برد. او ایده یا اظهارنظری برای گفتن به رسانه ها و جنجال سازی
نداشت؛ او مرد عمل بود و هر اقدامی که انجام میداد، تغییری نه چندان
مثبت برای سازمان میراث فرهنگی بود.
بقایی،
زبان سخنرانی نداشت، او اجرا میکرد. رییسی که سازمان میراث فرهنگی را به
دنبال طرح انتقال پایتخت، زودتر از دیگر سازمان ها و نهادهایی که در اولویت
رفتن از تهران بودن، اجرایی کرد. او در سال 1387معاونت های سازمان میراث
فرهنگی را از تهران به شیراز و اصفهان منتقل کرد.
طرحی
که هزینههای بسیار داشت و در دورههای بعدی شکست خورد و باعث شد دوباره
این معاونت به تهران بازگردد. گفته میشود که طی اجرایی شدن این طرح بسیاری
از خانواده ها از هم پاشیدند. بسیاری از کارشناسان باسابقه بازنشستگی خود
را بازخرید کردند. این اتفاق به اندازهای باعث فرو پاشیدن این معاونت شد
که برخی دچار سو تفاهم شدند که شاید این کار عمدی بوده است.
بقایی،
رییسی بود که در برابر کارشناسان میراث فرهنگی و آگاهان این حوزه ایستاد
و "آزاده اردکانی" را به عنوان رییس موزه ملی معرفی کرد. آزاده
اردکانی مدرک تحصیلی میکروب شناسی داشت و معلم زبان بقایی و مشایی بود.
مدیر جدید بقایی اما در اواخر مدیریت او، یکی از عوامل جریان انحرافی
شناخته و در خود موزه ملی دستگیر شد.
بقایی
در سال 1390، معاون اجرایی و سرپرست نهاد ریاست جمهوری شد. موضوع " سازمان
میراث، سکوی پرتاب مدیران به ریاست جمهوری " از سوی نمایندگان مجلس، از
همین دوره مطرح شد. بسیاری از یاران بقایی و نزدیکان آن به دلایل مختلف
دستگیر شدند و حتی پرونده ای برای بقایی تهیه شد که در آن با رای دیوان
عدالت اداری به 4 سال انفصال از خدمات دولتی محکوم شده است. رایی که چندان
دوامی نیاورد و همچنان بقایی به عملکرد خود ادامه داد.
احمدزاده مطرود
روحالله
احمدزاده، استاندار فارس در سال 1388 بود که مانند روسای قبلی میراث
فرهنگی به صورت ناگهانی و بدون هیچ پیشینهای در این حوزه، در سال 1390
رییس سازمان میراث فرهنگی شد.
احمدزاده،
از همان ابتدا به نظر مهره سوختهای میآمد. گفته می شد که او در ابتدا
چندان با مشایی خوب نبود اما بعد روش خود را عوض کرد و دوستدار مشایی شد.
از همان دوره استانداری شیراز به دلیل اظهارنظرها و عملکردش مورد مخالفت
بسیاری، از جمله آیت الله جنتی، خطیب نماز جمعه تهران و رئیس شورای
نگهبان بود.
با
این همه، احمدزاده رییس سازمان میراث فرهنگی شد. او به همراهش بسیاری از
دوستان و همکارانش را از شیراز آورد. تغییرات گسترده مدیریتی را ایجاد کرد
که به نظر چندان منطبق با سیستم از پیش چیده شده، نبود.
احمدزاده
هنوز درگیر عزل و نصبها بود که ناگهان خبر استعفای خودش آمد. احمدزاده 9
ماه بیشتر در سازمان میراث فرهنگی نتوانست دوام بیاورد و بعد از آن دیگر
خبری در مورد او منتشر نشد.
احمدزاده
بسیار زود از سکو پایین آمد. ماجرایی که با ابهام های بسیاری همراه بود
اما این نکته بر همه معلوم بود:سازمان میراث فرهنگی طی این تغییر و تحولات
به شدت در عرصه کارشناسی و فرهنگی ضربه خورد.
موسوی آرامش مشایی را داشت
احمدزاده
به سرعت حذف شد و سید حسن موسوی، معاون سرمایه گذاری زمان مشایی و مشاور
او در مرکز جهانی شدن جای او را گرفت. موسوی به گفته بسیاری از اهالی
سازمان میراث فرهنگی خلق و خوی مشایی را داشت و در آرامش عمل میکرد و ضرب
آهنگ تحولات شدید در سازمان میراث فرهنگی که در دوره بقایی و احمدزاده شدت
گرفته بود را کاهش داد.
سید
حسن موسوی که پیش از ورود به سازمان میراث فرهنگی در سوابق خود مسئولیت
های اقتصادی از جمله مدیر عاملی سایپا را یدک داشت، اکنون با سبک و سیاقی
آرام به کار خود ادامه داد، شاید او میدانست که به زودی قرار است این سمت
را ترک کند و راهی دفتر ریاست جمهوری شود.
مدیریت
11 ماهه موسوی، با کمتر تنشی گذشت و تنها اتفاق مهم و البته تا اندازه ای
مفید آن، بازگشت دوباره معاونت حفظ و احیای سازمان میراث فرهنگی از شیراز
به تهران بود. تا اینکه 12 آذر، محمود احمدینژاد طی حکمی اسفندیار مشایی
را رئیس دبیرخانه جنبش عدم تعهد و سید حسن موسوی را به ریاست دفتر رئیس
جمهوری منصوب کرد. طی حکم دیگری «محمدشریف ملکزاده»، رئیس سازمان میراث
فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری کشور شد.
ملک زاده، جنجالی دیگر در سازمان میراث فرهنگی
محمد
شریف ملکزاده که در زمان مشایی پای مهمی در جنجال سازی داشت و ادبیاتش به
شدت برای رسانهها جذاب بود. اکنون بار دیگر به سازمان میراث فرهنگی
بازگشت.
ملک
زاده بعد از رفتن مشایی، با او رفت و دبیرکل سابق شورای عالی امور
ایرانیان خارج از کشور شد. در این دوره رفتن به زندان را هم تجربه کرد و
مورد اتهامات بسیار شدیدی قرار گرفت. سال 1390 او قرار بود به سمت معاونت
اداری و مالی وزارت امور خارجه از سوی علیاکبر صالحی برسد اما با
انتقادهای شدید تعدادی از نمایندگان مبنی بر حضور برخی جریانات خاص در دولت
مواجه شد و استیضاح علیاکبر صالحی را در مجلس شورای اسلامی کلید زد.
با
این وجود، ملک زاده از فهرست احمدی نژاد خط نخورد. سازمان میراث فرهنگی
باز هم مامن مناسبی برای مسایل سیاسی شد. اتفاقی که به گفته بسیاری از
کارشناسان میراث فرهنگی بار دیگر زنگهای خطر سازمان را به صدا در آورد. تا
چه زمانی این روند سیاسی کاری در سازمان فرهنگی ادامه دارد؟
سازمان
میراث فرهنگی در طی این چهار سال آنقدر سیاسی شده است که دیگر وقتی بنایی
مرمت میشود، وقتی اثری ثبت جهانی میشود و هر اقدامی که در این سازمان
میافتد، رنگ و بوی سیاست میگیرد. این روند آسیبهای جدی به این سازمان
وارد کرده و این سازمان را تبدیل به قربانی بی جانی کرده است. سوال اینجاست
که این روند تا کی ادامه خواهد داشت؟
منبع : آخرین نیوز
ارسال نظر
اخبار برگزیده