گفتگوی"تیتر1" با همسر "ازبرعلی" خواجوی؛
راز فاش شده دهقان فداکار از زبان همسرش/ سوار بر اسب آمد و معشوقه اش را دزدید
همسر دهقان فداکار ناشنیده هایی را در مورد دهقان فداکار فاش کرد ، ازجمله اینکه وی سوار بر اسب آمد و دختر مورد علاقه اش را از میان همسالانش ربود.
گروه استانی «تیتریک»؛"ازبرعلی" خواجوی که داستان فداکاری اش در تاریخ کشور ثبت شده و قهرمان ملی ایران محسوب میشود ، رازی جالب در سینه دارد که توسط همسرش فاش شد.
همسر دهقان فداکار اهل یکی از روستاهای میانه از استان آذربایجان شرقی است که آن روزگاران چندین عاشق پروپاقرص و دلخسته داشته که ، یکی از آنها ازبرعلی خواجوی ، دهقان فداکار ملی ما بوده است.
این دختر آذری که زیبایی خدادادی و نجابت رفتارش زبانزد بوده ، در آن زمان تنها 12 سال داشت و در نهایت توسط یکی از عاشقان سوار بر اسب خود ربوده میشود.
دهقان فداکار آن عاشق دلخسته ای بود که دختر مورد علاقه خود را سوار بر اسب کرده و از دسترس دیگر رقبا خارج میکند و خانواده دختر با این عمل راضی به ازدواج میشنوند.
وی از آن خاطرات قدیمی اینگونه میگوید : داشتم بیرون درب خانه پدری با دوستانم حرف میزدم که ناگهان او را دیدم ، سوار بر اسب به تاخت می آمد و به من نگاه میکرد ،چند نفر از دوستانش نیز او را همراهی میکردند.
این بانوی ساده دل آذری می افزاید : همیشه از دیدن او شرمگین و دستپاچه میشدم ، اما اینبار نگاه او نوعی دیگر بود ، جوری که مرا می ترساند .
همسر دهقان فداکار ادامه میدهد: تا به خود آمدم با یک حرکت مرا از روی زمین بلند کرد و بر روی اسب نشاند و بدون اینکه پشت سرش را نگاه کند راهی روستای یکی از بستگانش شد و من را به آنها سپرد تا زمان راضی شدن پدر و مادرم به عقد ، پنهانم کنند.
وی ادامه داد: در روستاها و رسوم قوم ما ، وقتی دختر و پسری برای ازدواج خود به مشکل مخالفت والدین برمیخوردند ، با دست زدن به این ترفند ، بساط عقد و عروسی را راه می انداختند ، زیرا خانواده دختر این ننگ را نمیتوانستند تحمل کرده و دختر را دیگر در خانه نمیپذیرفتند و با ازدواج او و پسر موافقت میکردند.
وی با گفتن اینکه ، پاکی رابطه بین آن دو عاشق فرار کرده تا بعد از عقد حتمأ رعایت میشد اظهار داشت : جشن عروسی ما با تمام زیبایی های رسوم سنتی برگزار و قشنگترین رخداد زندگی ما شد و دوستان ازبر علی و من و او ، از خوشحالترینهای این وصلت بودیم .
این بانوی آذری ادامه داد: هرچند که خانواده من او را بخشیدند ولی مادر ازبر علی تا پایان عمر مرا برای این قضیه شماتت میکرد.
دهقان فداکار و همسرش حالا بیش از پنجاه سال است که با هم زندگی میکنند و چندین فرزند و نوه های زیادی دارند و این همسر دلسوز در تمام لحظات یار و یاور دهقان فداکار است و سلیقه و مهربانی خاصی دارد.همسر دهقان فداکار اهل یکی از روستاهای میانه از استان آذربایجان شرقی است که آن روزگاران چندین عاشق پروپاقرص و دلخسته داشته که ، یکی از آنها ازبرعلی خواجوی ، دهقان فداکار ملی ما بوده است.
این دختر آذری که زیبایی خدادادی و نجابت رفتارش زبانزد بوده ، در آن زمان تنها 12 سال داشت و در نهایت توسط یکی از عاشقان سوار بر اسب خود ربوده میشود.
دهقان فداکار آن عاشق دلخسته ای بود که دختر مورد علاقه خود را سوار بر اسب کرده و از دسترس دیگر رقبا خارج میکند و خانواده دختر با این عمل راضی به ازدواج میشنوند.
وی از آن خاطرات قدیمی اینگونه میگوید : داشتم بیرون درب خانه پدری با دوستانم حرف میزدم که ناگهان او را دیدم ، سوار بر اسب به تاخت می آمد و به من نگاه میکرد ،چند نفر از دوستانش نیز او را همراهی میکردند.
این بانوی ساده دل آذری می افزاید : همیشه از دیدن او شرمگین و دستپاچه میشدم ، اما اینبار نگاه او نوعی دیگر بود ، جوری که مرا می ترساند .
همسر دهقان فداکار ادامه میدهد: تا به خود آمدم با یک حرکت مرا از روی زمین بلند کرد و بر روی اسب نشاند و بدون اینکه پشت سرش را نگاه کند راهی روستای یکی از بستگانش شد و من را به آنها سپرد تا زمان راضی شدن پدر و مادرم به عقد ، پنهانم کنند.
وی ادامه داد: در روستاها و رسوم قوم ما ، وقتی دختر و پسری برای ازدواج خود به مشکل مخالفت والدین برمیخوردند ، با دست زدن به این ترفند ، بساط عقد و عروسی را راه می انداختند ، زیرا خانواده دختر این ننگ را نمیتوانستند تحمل کرده و دختر را دیگر در خانه نمیپذیرفتند و با ازدواج او و پسر موافقت میکردند.
وی با گفتن اینکه ، پاکی رابطه بین آن دو عاشق فرار کرده تا بعد از عقد حتمأ رعایت میشد اظهار داشت : جشن عروسی ما با تمام زیبایی های رسوم سنتی برگزار و قشنگترین رخداد زندگی ما شد و دوستان ازبر علی و من و او ، از خوشحالترینهای این وصلت بودیم .
این بانوی آذری ادامه داد: هرچند که خانواده من او را بخشیدند ولی مادر ازبر علی تا پایان عمر مرا برای این قضیه شماتت میکرد.
او حتی در پذیرایی از ما هم سنگ تمام گذاشت ، با وجود اینکه سرزده به خانه اش رفته بودیم و او را سوال پیچ میکردیم.
دهقان فداکار با شنیدن داستان عاشقی خود از زبان شریک زندگی اش گویی که خاطرات جوانی را مرور کرده باشد اشک در چشمانش جمع میشود و با شادی میخندد.
همسر ازبر علی در پایان میگوید: سختیهای زندگی ، راه پرفراز و نشیبی را در مسیر ما قرار داد ولی ، دلهایمان همیشه عاشق بود و اکنون نیز ساعتی بدون هم نمیتوانیم سرکنیم.
امیدواریم عمر این زوج عاشق دراز و با عزت باشد.
خبرهای مرتبط
ارسال نظر
اخبار برگزیده