تربیت اسلامی حلقه گمشده در جامعه
"پریسا- ط" با بجاگذاردن نامه ای خود را در سن 16سالگی کشت.تلاش های تیم پزشکی برای نجات جان "هانیه- ز" بجایی نرسید و سمّ کار خود را کرد و هانیه در اثر خودکشی درگذشت. هر دو خودکشی در اثر مسائل اخلاقی و سرخوردگی در دوستی و ارتباط با جنس مخالف بوده است.
"صغری- الف"، 21ساله دانشجوی سال سوم، از ترس افشای فریب خوردگی خود در ورود به شبکه ضداخلاقی با خوردن قرص برنج برای همیشه با زندگی وداع گفت.
"عاتکه- ر" به دلیل پی بردن به رابطه همسرش با دیگران که موجب انتقال ایدز به او شده بود،علیرغم اینکه دو فرزند داشت، اقدام به خودسوزی کرد و جان باخت.
خبرهایی از این دست که گاهی به صفحات مطبوعات و رسانه ها راه پیدا می کند و موجب ناراحتی و تکدّر خاطر می شوند، کم نیستند و تکرار و تعدّد آنها در یک شهر و استان است که باید زنگها را بصدا در آورد و توجهات را به خود جلب کند، هرچند هر خبری از این دست و آسیب های دیگر اجتماعی، که خیل بزرگی از آنها به صحن رسانه ها راه نمی یابند و در جای خود باید دستمایه کار اولیای امور در علت یابیها و چاره جوئیهای علمی، روانشناسانه و جامعه شناسانه قرار گیرند، باید خانواده ها، آحاد جامعه و بخصوص مسئولان و دست اندرکاران را هشدار و تنبّه دهد تا به چاره اندیشی اساسی بپردازند و بجای مبارزه با معلولها، که در جای خود نیز لازم است، به علت ها و ریشه ها بپردازند. آنچه که در رسانه ها به گوش می رسد و یا در کوچه و خیابان شهرها به چشم می آید، تراوشی آشکار شده از واقعیات تلخی است که زیر پوست شهرها و لایه های عمیق جامعه می گذرد.
صحنه های اجتماعی ناهنجاریها بسان دمل چرکینی است که در اثر بیماری و چرکین شدن بدن از یک نقطه سر بر می آورد و به خودنمایی می پردازد تا زنهار جدی برای درمان دهد و اگر ابتداء اقدام اورژانسی و سپس فراتر از بالینی انجام نشود، مرگ سرنوشت محتوم خواهد بود. رفتارها در همه گروههای سنی و تحصیلی و صنفی به نوع تفکر و اعتقاد و ایمان آنها بر می گردد. اگر کسی در برابر سختی های زندگی مقاوم و پایدار به راه خود ادامه می دهد و چون کوهی استوار در مقابل انواع فشارها و تهدیدها خم به ابرو نمی آورد، بطور قطع دارای ایمانی راسخ و هدفی ارجمند است و برای دستیابی به اهداف بلند خود، اراده خلل ناپذیر را بکار گرفته و عظمت هدف همواره او را در تحمل دشواریها کمک می کند.
رسیدن به هر نقطه و حتی زندگی کردن هم اگر بدون هدف عالی باشد، نمی تواند انسان را اقناع کند و به رفتار و اعمال او معنا ببخشد. هدف عالی نیز در ذیل تفکرو اندیشه و فرهنگ است که حاصل می شود. فرهنگ، حقیقت و هویت معنوی انسانهاست که شکل اصلی زندگی را مشخص می کند، به نحوی که زندگی را به لحاظ کمّی و کیفی تحت تاثیر خود قرار می دهد.
به گواه تاریخ، فرهنگ برآمده از "اسلام"، مطمئن ترین فرهنگ برای تضمین سلامت و سعادت یک ملت است. فرهنگ اسلامی، مجموعه ای از اعتقادات و اصول اسلامی، آداب و رسوم انسانی، اخلاق و ارزشهای فطری و قوانینی است که از وحی سرچشمه گرفته باشد.
در هر فرهنگ و جامعه ای، اصول و رفتارهای خاصی به عنوان هنجار و اعمال شایسته برای آن ملت مطرح می شود که ممکن است در فرهنگ و جامعه ای دیگربه صورت ضدفرهنگ و ناهنجاری تلقی شود، که "عیار فطرت" پاک انسانی و "عقل پاک" تعالی جو تمیزدهنده و مشخص کننده "حسن و قبح" این اصول و رفتارهاست. در این میان صرفنظر از هر فرهنگ و آئینی، ارزشهای فرهنگی جهان شمولی وجود دارد که همه جوامع با هر نوع فرهنگی به آنها احترام گذارده و عامل به آنها می باشند. بعنوان مثال: احترام به پدر و مادر و بزرگترها، زشت بودن دروغ و نیرنگ، خوب بودن صداقت و درستی، ستایش برانگیز بودن مهربانی، نوعدوستی، فداکاری، ایثار، ناموس دوستی، تواضع، احسان،... و مذموم بودن: طلاق، بداخلاقی، زیاده طلبی های مادی، خودپرستی، تعدی و تجاوز به حقوق دیگران، ظلم، بی بند و باری، فساد، روابط نامشروع، منحرف کردن دیگران،....
با این مقدمه می توان به این نتیجه رسید که: 1-هیچ انسانی بدون برخورداری از فرهنگ و اصول ارزشی نمی تواند به اهداف خود دست یابد. 2- هر فردی خواسته یا ناخواسته در رفتارهای خود تحت تاثیر فرهنگ و مجموعه ای از ارزشهاست که اگر در خارج آن عمل کند، بدون تردید دچار بهم ریختگی و تشویش می شود و در چنین شرائطی است که دست به اعمال غیرمعقول و مضرّی می زند که لهیب این زیان در درجه اول دامن او را می گیرد و سپس دیگران را می سوزاند و به ورطه فساد و نابودی می کشاند.
کشورما، از نخستین روز پیروزی انقلاب اسلامی تحت نگاه دقیق و علمی دشمنان آشتی ناپذیر خود مورد سهمگین ترین تهاجم نرم و بی صدای فرهنگی غرب قرار گرفت، چرا که آنها پی برده بودند که سبک زندگی ایرانیان با درونمایه فرهنگ اسلامی آنها را در مقابل سیطره حضور غرب مقتدر ساخته و سرانجام آنها را به پیروزی 22بهمن سال 57 رساند. لذا، بهترین شیوه درون پاشی انقلاب اسلامی ایران را در دگرگون سازی فرهنگ و سبک زندگی مردم قرار دادند که این تغییر تدریجی را ابتداء همچون قبل و اوان مشروطه از نخبگان و تحصیل کردگان با سر و صدا شروع کردند و همزمان با آن، بدون سر و صدا در میان اقشار مختلف بویژه جوانان و نوجوانان.
دولتهای پس از دفاع مقدس، با شدت درگیر سازندگی و عمران و آبادانی خرابیها و عقب ماندگی ها و محرومیت زدائیها، از فرهنگ و اعتلاء معرفت دینی و تربیت اسلامی جامعه در پرداختن به بنیادهای رفتارساز غافل ماندند و نگاه "انتفاع" و "خودبینی" و "لذت جوئیهای مادی"، سبک زندگی و نوع روابط جامعه حتی در درون خانواده ها را دچار انحراف از مشیء زندگی اسلامی مبتنی بر الگوی نبوی و علوی و فاطمی کرد.
تبلیغ فرهنگ اشرافی و مصرفی و لوکس گرایی، رقابتی ناسالم را در چشم و همچشمی افراد و خانواده ها بوجود آورد که هیچ الفتی با فرهنگ اسلامی و زندگی ایرانی نداشت و ندارد. بسیاری از اختلافها و سرخوردگیها در درون خانواده ها و عامل اصلی درآمدهای حرام و حدّ و حق خود نشناختنها ناشی از این تغییر سبک در زندگی ما مسلمانان ایرانی است که با انقلاب خود، جنبش بیداری اسلامی ملتهای مسلمان و حتی غیرمسلمان را موجب شده ایم و بطریقه ی اولی باید مدل زندگی اسلامی را برای آنها ارائه دهیم؛ چرا که آنها می گویند از این پس باید از ما ایرانیان الگو بگیرند.
امروزه چه کسی است که نداند صد درصد مشکلات و بحرانها در کشورمان بواسطه غیبت حضور کامل ارزشهای اسلام ناب در تربیت دینی و فرهنگی و رفتارسازیهای توام با اراده های پولادین در زوایای مختلف کشور می باشد؟!.
ریشه یابی تک تک بزه ها و هنجارشکنی ها مستقیم و غیرمستقیم و حتی با چند واسطه به این غیبت ضعیف و یا کامل بر می گردد. سرفرازانه باید گفت که فرهنگ اسلامی با جوهره و درونمایه سرشار از حیات و سعادت خود قادر است همه گره های کور بشریت را بگشاید و انسانهای سرخورده و درهم ریخته را بسوی زندگی پرنشاط و با طراوت و پرمعنا و مقدس رهنما شود.
شاید خسرانی مرگبارتر از این نباشد که مسلمانان و ما ایرانیان با در اختیار داشتن این اکسیر اعظم (فرهنگ اسلام ناب اهلبیتی) دچار سرگشتگی و بی معنایی زندگی حتی در بخشی از قشری در جامعه مان شویم.
براستی، آیا موضوع "سبک زندگی اسلامی" بعنوان موضوعی نه مخصوص امروز و فردا، که برای همیشه حیات طیبه مان، مورد دغدغه روزانه، ماهیانه و سالیانه ما ایرانیان و بخصوص مسئولان از دولتمردان گرفته تا روشنفکران و نخبگان و رسانه ها و... قرار دارد و برای آن برنامه ریزی های دقیق و پیگیرانه داریم و در جایی این برنامه ها و بازخوردهای آن مورد مطالعه و بازتولید قرار می گیرد؟!. اگر چنین جایی و چنین برنامه هایی را سراغ دارید، لطفا" نشانی آن را در اختیار دلسوزان فرهنگ و هویت جامعه مان قرار دهید تا خود را وقف پیشبرد اهداف و راهکارهای آن کنند که اگر وجود ندارد، آیا لزوم شکل گیری آن بر کسی پوشیده است که تاکنون با اعطای بسط ید به تاسیس آن مبادرت نشده است؟!.