گفتگو با ناجی جان 500 دانش آموز و معلم از خطر
محمد رضا اصحابی دانشجوی مدیریت دولتی و خدمتگزار قراردادی آموزش و پرورش ناحیه ۴ کرج است که جان بیش از ۵۰۰ دانش آموز و معلم مجتمع دخترانه معلم در ناحیه ۲ کرج را از آتش سوزی نجات داد. فداکاری این خدمتگزار جوان بهانه ای شد تا دانش روز با این فرهنگی فداکار گفتگویی داشته باشد که در ادامه می خوانید:
خودتان را برای ما معرفی کنید:
محمد رضا اصحابی متولد ۱۳۶۴، دانشجوی کارشناسی مدیریت دولتی و خدمتگزار قراردادی آموزش و پرورش ناحیه ۴ کرج هستم.
از حادثه آن روز و داستان فداکاریتان برای ما بگویید:
چهارشنبه اول آذر ماه سال ۹۰ و چند روز مانده به تاسوعای حسینی عده ای از خانم های هیئت برای عزاداری به مجمتع معلم در ناحیه ۲ کرج آمده بودند و یک دیگ بزرگ شیر روی گاز گذاشته بودند. بنده بواسطه رعایت شئونات اسلامی آنجا نرفته و مشغول نظافت حیاط بودم که دقیقا راس ساعت ۵ غروب صدای هیاهو و جیغ دانش آموزان بگوش رسید که آبدار خانه آتش گرفته و آتش در حال پیشروی است. بی اختیار وسایل را به زمین انداخته و خود را به محل حادثه رساندم که هم لوله های گاز و هم سیمهای برق و پریز آتش گرفته بود و آتش شعله ور شده بود. کنتور برق را بیرون زدم و فلکه های گاز را بستم. در یک آن دانش آموزان و همکاران را به بیرون فرستادم. در این بین دانش آموزان کم سن و سالی بودند که زیر دست و پا افتادند.
هنگامیکه همکاران و دانش آموزان را بیرون فرستادم به آنها گفتم اگر لباس پشمی و یا کاموایی به تن دارند به آن دست نزنند چون بر اثر الکتریسیته احتمال جرقه و انفجار هست.
خیالم آسوده شد که همه بیرون رفته اند. خودم به میان آتش برگشتم و گفتم مرگ یکبار و شیون یکبار و در حالی هنوز چهره نگران دانش آموزان از خیالم می گذشت با استعانت از خدای متعال و معجزه ائمه اطهار در یک آن با کپسول آتش نشانی توانستم آتش را خاموش کنم. در این بین همکاران با آتش نشانی تماس گرفته بودند. مامورین آتش نشانی زمانیکه رسیدند نه آتش بود و نه انفجاری و در کمال تعجب پرسیدند کار چه کسی بوده است؟!
همه من را نشان دادند و دانش آموزان و همکاران مرا تشویق کردند و برای سلامتی خودم و خانواده ام صلوات فرستادند. زمانیکه اشک شوق دانش آموزان را می دیدم که در هیاهو و نگرانی منتظر نتیجه حادثه بودند خداوند بزرگ را شاکر شدم که کمک کرد و به من توان داد که آنها را از این مهلکه برهانم.
انگیزه شما از انجام این کار چه بود:
رضای خدا، انجام تکلیف انسانی و وجدانی و درس پس دادن به کسانی که در مکتب آنها درس فرا گرفته بودم. درس پس دادن به مکتب عاشورا
بعد از این ماجرا چه حسی داشتید؟
آسودگی وجدان و سربلندی و رو سفیدی از اینکه به کمک و لطف خداوند متعال از این امتحان سربلند بیرون آمدم.
چرا در سال ۹۳ از شما تقدیر شد در حالی که ماجرا مربوط به سال ۹۰ بوده است؟!!
با تشکر از خانم قنبریان مدیر فعلی مجتمع، خانم گواهی معاون آن زمان مجتمع معلم، خانم کرمی مدیر محترمه وقت مجتمع معلم در سال ۹۰ درخواست تشویقی برای اینجانب به اداره آموزش و پرورش داده بود اما ایشان همان سال بازنشسته شد و خواست خدا بود که در سال ۹۳ این امر واقع شود.
فداکاری را چگونه معنا می کنید؟
از خود گذشتن با عشق و توقع چیزی نداشتن، البته فداکاری را از مکتب عاشورا یاد گرفتیم، از لیله المبیت که حضرت علی (ع) فداکاری کردند و در بستر پیامبر اکرم (ص) خوابیدند. ما با درس دهقان فداکار بزرگ شدیم و همچنان که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: کسی که دسته ای از مسلمانان را از خطر سیل یا آتش سوزی نجات دهد بهشت بر او واجب می شود.
ما ایرانیان چقدر فرهنگ کمک به هم نوع داریم:
همیشه با این فرهنگ فرزندانمان را تربیت کرده ایم و همیشه انسانهایی را برای آنها تعریف می کنیم که سرشار از عشق و فداکاری و ایثار است و می توان گفت از قدیم الایام این خصلت در فرهنگ ما جا افتاده است.
بزرگترین آرزوی شما چیست:
ظهور آقا امام زمان (عج) و سربلندی همه مسلمین و همچنین قبل از اینکه خداوند چیزی را به من عطا کند اول ظرفیتش را در من قرار دهد و همیشه و در همه حال تصمیم درست بگیرم و در مقابل امام زمان (عج) رو سفید و سر بلند باشم.
صحبت پایانی شما:
از شما و همکارانتان آرزوی موفقیت و سر بلندی می کنم و از تمامی کسانی که به بنده حقیر لطف داشته اند ممنونم و همچنین از حاج آقا درکی مدیر آموزش و پرورش ناحیه ۴ کرج که برای بنده حقیر زحمات زیادی کشیدند بسیار تشکر می کنم.