مروری بر عملکرد 8ماههی کتاب هفته «نگاه پنجشنبه»
انتشار هفتهنامهای با عنوان «نگاه پنجشنبه» با هدف ترویج و اشاعهی رذیلتهای اخلاقی، سبک شمردن تقیدات مذهبی، سیاهنمایی از اوضاع فرهنگی و مدیریت فرهنگی و بدون نظارت صحیح از سوی سازمانهای مربوطه بیم این امر را دارد که تهاجم فرهنگی خارجی را با حمایت از داخل به این شکل ،به جای توقف، تقویت کنیم!
به گزار ش گروه فرهنگ«تیتر یک»، نشریهی « نگاه پنجشنبه» که در آن «حسین واحدیپور»
صاحبامتیاز و مدیرمسئول و «علیرضا معزی»جانشین مدیرمسئول است، از
اسفند سال 1390 و به صورت هفتهنامه، با زمینهی مصوب انتشار فرهنگ، هنر و
ادبیات منتشر میشود.
از
ویژگیهای بارز هفتهنامهی یادشده پرداختن به موضوعاتی نادر و عجیب در
قالب پروندههای مستقل است. برای نمونه، موضوعاتی مانند «جنون»، «پول»،
«بطالت»، «دروغ»، «رفاقت»، «غربت و مهاجرت»، «فحش و بددهنی»،
«سرمایهداری» و... و همچنین پروندههایی راجع به برخی شخصیتهای ایرانی
یا خارجی مانند «گابریل گارسیا مارکز»، «چهگوارا»، «مهدی اخوان ثالث»،
«مسعود کیمیایی» و... در شمارههای مختلف نگاه پنج شنبه مورد بررسی قرار
گرفته است.
همچنین شایان توجه
است که نگاه پنجشنبه در بازهی زمانی 8ماههای که از انتشار آن میگذرد،
مرتکب تخلفات قانونی متعددی شده است که حاکی از عملکرد متناقض این نشریه
با اهداف اعلامی از سوی گردانندگان آن مبنی بر معرفی توانمندیهای فرهنگی
ایران اسلامی در معادلات جهانی است. این ادعا در حالی مطرح شده است که عموم
تخلفات مذکور در حوزهی مسائل فرهنگی و با هدف ترویج و تبلیغ سبک زندگی
غیراسلامی و مظاهر آن در جامعه و همچنین تضعیف نظام اسلامی قابل ارزیابی
است. لذا بررسی تحلیلیِ محورهای القایی و استخراج تخلفات قانونی این نشریه
از اهمیت بسزایی برخوردار است که موضوع این بولتن قرار گرفته است.
محورهای القایی هفتهنامهی «نگاه پنجشنبه»
در
این بخش، محورهای القایی و مورد توجه نشریهی نگاه پنجشنبه در حوزههای
مسائل «فرهنگی»، «سیاسی» و «اقتصادی» به تفکیک بیان میشوند.
الف) فرهنگی
1.
تمسخر، تخطئه و تضعیف صداوسیمای جمهوری اسلامی و وزارت فرهنگ و ارشاد
اسلامی و به طور کلی نهادهای فرهنگی کشور که عموماً از نهادهای تحت نظارت و
مدیریت عالیهی مقام ولایت فقیه هستند، از اقدامات همیشگی نگاه پنجشنبه به حساب میآیند. برای نمونه، به مواردی از آنها اشاره میشود:
-
این هفتهنامه در مطلبی با عنوان «هر دو بحرانند، اما این کجا و آن کجا»،
در انتقاد به صداوسیما، به دلیل آنچه «بیخیالی رسانهی ملی در انعکاس
نامناسب اخبار مربوط به زلزلهی آذربایجان» معرفی میکند،[5] مینویسد:
«بیکیفیتی
تولیدات صداوسیما ابعاد مختلفی دارد. کارکرد خبری صداوسیما از هیچ منظری
منطبق بر استانداردهای حرفهای و در بسیاری از موارد میثاقهای اخلاقی نیست
و جامعه بیشتر از "خبر" به وسیلهی "تحلیلهای سطحی و باورناپذیر» یا
«شعارهای تبلیغاتی» و یا متأسفانه «وارونهنماییهای شتابزده»ای بمباران
میشود که مخاطب را «اقناع» نمیکند. رسانهای که به شعور مخاطب احترام
نگذارد و به جای او تصمیم بگیرد، میراست... (نگاه پنجشنبه ، شمارهی 21،
ص10)
این نشریه در مطلبی با عنوان «مرضیالطرفین یا مغضوبالطرفین؟» به قلم «مجید تفرشی» نیز در راستای اهداف فوق چنین آورده است:
«تبلیغات
فرهنگی گسترده و مستمر و نهایی که در ایران و عمدتاً از سوی نهادهای
فرهنگی حکومتی برای ضدارزشی نشان دادن مهاجرت و مهاجران وجود دارد؛ امری که
مغایر با سیاست آشکار اعلامشدهی تحبیب قلوب ایرانیان خارج از کشور به
عنوان فرصتهای علمی، فرهنگی و سرمایهگذاری است...
یک
بررسی عمیق و حتی اجمالی و تحلیل محتوا و خط روایی در تولیدات داستانی
تلویزیونی و سینمایی که در 3 دههی اخیر ایران به خصوص در تلویزیون و
سینمای دولتی یا مورد حمایت دولت نشان میدهد که در بیش از 90 درصد از این
موارد، ایرانیان مقیم خارج از کشور نماد نادرستی، خیانت، دروغگویی،
بیوطنی، بیعاطفگی و پشت کردن به ارزشها و هنجارهای دینی، فرهنگی و ملی و
دست کم، در برخی موارد، افرادی سادهدل و گیج معرفی میشوند. در این نگاه،
نفس مهاجرت به خارج اقدامی ناپسند بوده که باید علیه آن تبلیغ کرد و
ناپسندی این اقدام را نیز از طریق تخریب شخصیتی عاملان به آن نشان داد.»
(نگاه پنجشنبه، شمارهی 1+12، ص 82)
نگاه
پنجشنبه در بازهی زمانی 8ماههای که از انتشار آن میگذرد، مرتکب
تخلفات قانونی متعددی شده است که حاکی از عملکرد متناقض این نشریه با اهداف
اعلامی از سوی گردانندگان آن مبنی بر معرفی توانمندیهای فرهنگی ایران
اسلامی در معادلات جهانی است.
نگاه
پنجشنبه، ضمن درج مقالهای با عنوان «شطرنج برره» به قلم «حسین
انتظامی»[6] به بهانهی پرداختن به خبر «تکذیب مصاحبهی رئیسجمهور مصر
(محمد مُرسی) با خبرگزاری فارس»، به دفعات به حضور مسئولان و افراد نظامی
در عرصهی فعالیتهای رسانهای اشاره و از آن انتقاد میکند و بر لزوم
«تفکیک قواعد حاکم در حوزهی سیاست یا دفاع یا امنیت» با روشها و اصول
حرفهای فعالیتهای رسانهای تأکید میکند (نگاه پنجشنبه، شمارهی 17، ص
6).
این هفتهنامه در انتقاد
به عملکرد صداوسیمای جمهوری اسلامی و برنامههای مذهبی آن، با به کار بردن
واژهی «رسانههای رسمی» (واژهای که عموم نشریات اصلاحطلب برای
تخطئهی عملکرد صداوسیما و القای وجود شکاف میان «باورهای تودههای مردم» و
«تبلیغات دستگاههای مسئول» از آن استفاده میکنند) در خصوص آن
مینویسند:
«وقتی جایی و نهادی،
معنویت و دین و ستایش از بزرگان را کنترات برمیدارد و خود را متولی اصل و
فرع این مفاهیم میکند، طبیعی است که غیررسمیها یا سکوت میکنند یا مشکوک
میشوند. مشکوک؟... با این حال، رسانههای رسمی که عهدهدار دین و
دینداری بودهاند، چنان بد و ضعیف و نازیبا و غلط کار کردهاند که بعد از
40 سال که از محاکمهی گلسرخی میگذرد، گفتن از علی و حسین به هزار چیز
دیگر حمل میشود و تعابیر غلط بر آن استوار میشود. ما کجای کاریم و چه
باید بکنیم.» (نگاه پنجشنبه، شمارهی 20، ص 8)
نگاه
پنجشنبه در مطلبی به قلم «سید علی میرفتاح» و با عنوان «باز هم ماجرای
سرکنگبین و صفرا»، در انتقاد به مدیریت فرهنگی جامعه، مینویسد:
«ما
نتوانستهایم کاری از پیش ببریم. ما 30 سال است که ارشاد داریم، ممیزی سفت
و سخت کتاب داریم، تلویزیون اخلاقی و فرهنگ ساز داریم و کلی چیز دیگر
داریم، اما طبق آمار پلیس، معضل اصلیمان همچنان بدحجابی و استفاده از
ماهواره و سایتهای غیرمجاز اینترنتی و روزهخواری و شرب خمر و غربزدگی و
کراوات پزشکان و قس علی هذاست...
چه
میشود نسلی که کوجک و سوپرمن و جوجهفوکلی و علی کنکوری و ممل
آمریکایی میبیند، یکباره تا این حد مهذب میشود که آحادش در شهادت در
راه خدا از هم سبقت میگیرند، اما نسلی که تلویزیون پاستوریزه دیده و ارشاد
و حوزهی هنری و دیگر مراکز فرهنگی مدام به فکرش بودهاند و مراقبتش
کردهاند، به جایی رسیده که حرف نیروی انتظامی را گوش نمیدهد.» (نگاه
پنجشنبه، شمارهی 21، صص 6 تا 8)
این
نشریه در مطلبی با عنوان «عشق آمدنی بود، نه آموختنی» و به قلم «سید
عبدالجواد موسوی» و به بهانهی درج مطلبی به مناسبت فوت «ناصر فرهنگفر»،
نوازندهی تنبک، به تخطئه و زیر سؤال بردن دستگاههای مسئول در زمینهی
فرهنگ و هنر پرداخته و نوشته است:
«خاک
بر سر دستگاههای فشل فرهنگی که با بیعرضگی تمام فقط بلدند پول بیتالمال
را بزنند به شاخ گاو و بیهنری و بیفرهنگی را رواج بدهند. جوان ایرانی
خزعبلاتی مثل "همه چی آرومه، من چقدر خوشحالم" را از حفظ دارد، اما ناصر
فرهنگفر را نمیشناسد.» (نگاه پنجشنبه، شمارهی 21، ص 105)
2. درج مطالبی در راستای ترویج «فرهنگ سکولار»، «اباحهگری»، «قبحزدایی از محرمات شرعی» و همچنین «ترویج مظاهر سبک زندگی غربی»
و «درج داستانهای عاشقانه» در پروندهای مستقل تحت عنوان «جناب عشق ـ که
عشق آسان نمود اول...» نیز از جمله محورهایی است که در بسیاری از شمارههای
این هفتهنامه به چشم میخورد. در ادامه به مواردی از نمونههای فوق اشاره
میشود:
- نگاه
پنجشنبه در مطلبی با عنوان «در پسزمینهی روزگار» به درج ترجمهی داستانی
از یک نویسندهی خارجی پرداخته که بخشهایی از آن مروج استفاده از آلات
بازیهای قمار است:
«تو باغ.
بابام و عموم نشستن ورق بازی کنن. منم رفتم بازی کنم بابام نذاشت. گفت هنوز
خیلی بچهای، بزرگ که شی وقت واسه ورق بازی کردن زیاد داری.» (نگاه
پنجشنبه، شمارهی 8، ص 79)
-
این نشریه ضمن درج مطلبی با عنوان «کاسهی یخ» به قلم «صادق زیباکلام»
پیرامون موضوع «نخستین عشق»، اقدام به چاپ مطلبی میکند که به ترویج روابط
دختر و پسر میانجامد:
«اولین
بار که عاشق شدم فکر میکنم دوازده یا سیزده سالم بود. عاشق فریده دختر
همسایهمان... فریده تقریباً همسن و سال خودم بود... اگر پدر یا مادرم
متوجه این اتفاق میشدند، من را تیکه و پاره میکردند و دو اینکه فریده
هیچ احساسی به من نداشت...» (نگاه پنجشنبه، شمارهی 8، ص 126)
- این نشریه در مطلبی با عنوان «عشق در خیال اول» به قلم «حسین یعقوبی» چنین مینویسد:
«اولین
بار که فهمیدم باید عاشق بشم سیزده چهارده سالم بود... پیش خودم گفتم چیزی
که خوندن دربارهاش این قدر کیف داره، تجربه کردنش باید خود بهشت باشه...
نمیدونم
چه جوری شد منی که اون موقع اون قدر خجالتی بودم، سر صحبت رو باهاش باز
کردم. نه سرخ شدم، نه صدام میلرزید. راحت بودم. اونم با علاقه و اشتیاق به
حرفام گوش میداد. با هم نمایشگاه رو دیدیم، بعد نشستیم تو یک کافیشاپ.
براش داستانی رو که تازه نوشته بودم خوندم...(نگاه پنجشنبه، شمارهی 9، صص
126 و 127)
- ترویج و تشویق
«سبک زندگی غربی» و استفاده از «کروات» و درج عباراتی توهینآمیز به مقدسات
اسلامی نیز در مطلبی از این نشریه با نام «تفسیری بر نظریهی کراوات در
سیاست بینالملل» به قلم «فریدون مجلسی»[7] به چشم میخورد که در آن
مینویسد:
«برگردیم به سابقهی
تاریخی! کراوات برای خودش زندگی میکرد و هنوز بر گردنهای غیرکاپشنی وصل
بود که در برههای از زمان، توسط موجی پرهیجان و خودجوش، شباهتهایی میان
کراوات و صلیب کشف شد؛ از همان شباهتهایی که بعدها میان لوگوی روزنامه
تهران امروز با حرکات موزون و میان نقش المپیک لندن با نشان صهیونیسم
جهانخوار پیدا شد و تا به خودت بجنبی گوشت کراوات را حرام و از جنس دمب خر
دانستند! بعضیها هم در اجرای روایات هزارساله قیچی به دست در خیابانها
دنبال نفسکش کراواتی بودند! گفتند که از بیخ غربی و نشانهای از تهاجم
آنهاست!... وقتی خبر ممنوعیت فروش کراوات را شنیدم، دلم سوخت که حالا
تکلیف این فروشندگان چه میشود؟... ممنوعیت خودش باعث جلب مشتری میشه!
حالا کراوات هم رفت لای ابسولوت و شیشه و ورق. از پشت ویترین میاد سر
چهارراه! خوب این از جنبههای کراوات در سیاست داخلی!...» (نگاه پنجشنبه،
شمارهی 11، صص 23، 24 و 25)
3. نگاه پنجشنبه، در ادامهی این مطلب، به الگوسازی از مدل حکومتهای سکولار ترکیه و مصر
پرداخته و با بهکارگیری عبارتهای کنایهآمیز، «کشورهای صاحب نفت» و
«کشورهایی که پول نفتشان از سر سفرهی آنتالیا سر در میآورد»، متعرض
سیاستهای فرهنگی نظام اسلامی و برخی محدودیتهای شرعی میشود و آن را
به «تعصباتی» تشبیه میکند که فلجکنندهی اقتصاد کشور است و مینویسد:
«وقتی
اسلامیون ترکیه میخواستند روی کار بیایند، بسیاری از شهروندان ترکیه
ترسیده بودند! آنها از اسلام ترس نداشتند، از تعصباتی میترسیدند که
میتوانست اقتصادشان را فلج کند. آخر ترکیه نفت ندارد! به جای نفت یکی از
زیباترین و تاریخیترین سرزمینهای ساحلی و داخلی را با سنت کمنظیر
غذایی و آشپزی در اختیار دارد. بدین ترتیب، برای خودش درآمد سالانهای از
راه توریسم دارد که موجب غبطهی بسیاری از کشورهای صاحب نفت است که نفتشان
از سر سفرهی آنتالیا سر در میآورد! بنابراین اندکی تعصب ممنوعیتگستر،
بساط توریسم آن کشور را در هم مینوردید.
لذا
جبههی اسلامی ترکیه، که در انتخابات و مدیریت شهرداریها امتحان خوبی
داده بود، با همین کراوات پیش آمد؛ با کراوات مبارزهاش را ادامه داد و با
کراوات پیروز شد و حاکمیت را در اختیار گرفت. اما در توریسم و توسعهی
اقتصادی، تولید و رفاه که بزرگترین ابزار مبارزه با فساد است، پیشرفت
عظیمی کرد و ترکیه را عملاً به عثمانی مدرن صنعتی در میان بزرگان جهان
تبدیل کرد. این روزها در مصر جلوهی تقریباً مشابهی از سیاست کراوات به چشم
میخورد.» (نگاه پنجشنبه، شمارهی 11، صص 22 تا 24)
-
درج پروندهای راجع به «فحش و بددهنی» ـشامل چندین مطلب و مقالهـ از
بخشهای نگاه پنجشنبهی شمارهی 15 است و بیشتر مطالب آن دارای خاصیت
بدآموزی برای مخاطبان است و حداقل در راستای مذمت و نکوهش کاربرد فحش و
ارتقای فرهنگ گفتاری مخاطبان مؤثر نیست. مجموعهی مطالب این پرونده را، به
دلیل پرداخت مثبت به موضوع مذکور، همچنین میتوان از مصادیق عدم رعایت
رسالت مطبوعاتی مندرج در فصل دوم قانون مطبوعات به حساب آورد. (نگاه
پنجشنبه، شمارهی 15، صص 44 و 45)
-
ترویج رقص و نوشیدن مشروبات نیز از جمله مواردی است که در مطلبی به قلم
«سیفالله گلکار» و به بهانهی سالروز تولد «محمد قاضی»، مترجم و نویسندهی
آثار ادبی، به چشم میخورد. برای نمونه، در بخشی از این مطلب آمده است:
«من
اقرار به این موضوع را که پیر شدهام، ننگ بزرگی میدانم و تمام کوشش خودم
را به کار میبرم تا کسی نفهمد که پیر شدهام؛ میپرم، میرقصم و کمرم هم
درد میگیرد. با این وصف، باز هم میرقصم. میخورم و مینوشم، سرگیجه
میگیرم، اما خم به ابرو نمیآورم...» (نگاه پنجشنبه، شمارهی 18، ص 26)
-
این هفتهنامه، در مطلبی با اشاره به آهنگها و آوازهای خوانندگان مبتذل
لسآنجلسی و به بهانهی چاپ پروندهای راجع به نوستالژی نوارهای کاست
موسیقی، چنین آورده است:
«موسیقی
و ترانهبازی و نوار کاست به طور جدی برای من در سیزده چهارده سالگی با
ترانهای شروع شد که پدرم در 24ـ23 سالگی شنیده بود، البته دو دهه پیش از
من، یاور همیشه مؤمن.[8] من این ترانه را در روزگاری شنیدم که دیگر نه یار و
رفیق بودن مشکلی داشت، نه همیشه مؤمن بودن، اما کل ترکیب ممنوع بود، کما
اینکه هنوز هم هست.» (نگاه پنجشنبه، شمارهی 21، ص 126)
ب) سیاسی
1.
این نشریه در مطلبی با عنوان «سراب روایت کلاسیک کودتای 28مرداد» به قلم
«صادق زیباکلام»، به بهانهی سالگرد وقوع آن، به بازخوانی تاریخچه و علل
پیدایش آن پرداخته است و در آن «روایت رسمی» و «روایت کلاسیک» ـیعنی
مجموعهی مواضع و تبلیغات نهادهای رسمی و حکومتی همچون صداوسیما و... در
سالهای پس از انقلاب اسلامیـ را زیر سؤال برده و آن را دارای ابهامات
فراوان معرفی کرده و نوشته است:
«فیالواقع
روایت رسمی یا کلاسیک از کودتای 28مرداد آن قدر پوک، مخدوش و بههمریخته
است که هر بخش از آن که دست بگذاریم و خیلی جدی به وارسی آن بپردازیم از هم
وا میرود.» (نگاه پنجشنبه، شمارهی 20، ص 27)
«صادق
زیباکلام» در این مطلب، که به زعم و ادعای خود در آن به دنبال معرفی و طرح
پرسشها و ابهامات کودتای 28 مرداد است از آنچه روایت کلاسیک و رسمی
میخواند، ضمن تطهیر آمریکا از همراهی کامل با کودتاگردان، اقدام مصدق و
طرفدارانش در ملی کردن صنعت نفت را مخالف معیارهای حقوق بینالملل معرفی
کرده و نوشته است:
«فرض بگیریم
از نظر حقوق بینالملل حق با ما بود و ما میتوانستیم قرارداد را یکجانبه
فسخ کنیم و منابع و تأسیسات نفت را که انگلیسیها ساخته بودند متصرف شویم،
آیا عملکرد ما بعد از ملی شدن حسابشده بود؟ آیا پیشنهاداتی که با وساطت
آمریکاییها (که در ابتدا بیشتر متمایل به ما بودند تا انگلیسیها) مطرح
شدند نمیتوانستند دست کم بخشی از خواستهها و مطالبات ما را تحقق
بخشند؟... در روایت کلاسیک تنها نکتهای که در خصوص آمریکا وجود دارد این
است که واشنگتن شریک اصلی انگلستان در راهاندازی کودتا میباشد.
درج
مطالبی در راستای ترویج «فرهنگ سکولار»، «اباحهگری»، «قبحزدایی از
محرمات شرعی» و همچنین «ترویج مظاهر سبک زندگی غربی» و «درج داستانهای
عاشقانه» در پروندهای مستقل تحت عنوان «جناب عشق ـ که عشق آسان نمود
اول...» نیز از جمله محورهایی است که در بسیاری از شمارههای این هفتهنامه
به چشم میخورد.
اما
این همهی داستان نیست و تا آنجا که به نقش آمریکاییها در کل ماجرای ملی
شدن نفت مربوط میشود، مشارکت آمریکاییها در به راه انداختن کودتا در
حقیقت در مرحلهی آخر کار است. بر خلاف روایت رسمی، آمریکاییها نه تنها
متحد انگلستان نبودند، بلکه در مقاطع اولیهی آغاز ملی شدن نفت و به وجود
آمدن بحران میان ایران و انگلستان، واشنگتن جانب ما را گرفته بود...
جانبداری آمریکاییها از مصدق و ملی شدن نفت فقط یک جهتگیری
فرصتطلبانهی سیاسی نبود، بلکه در بخش عمدهای از سال نخست ملی شدن نفت،
رئیسجمهور آمریکا با اعزام هریمن تلاش کرد تا مصالحهای میان ایران و
انگلستان صورت گیرد.
پیشنهاداتی
هم مطرح کردند که اتفاقاً گامهای بلندی در جهت تحقق خواستههای ما در بر
داشتند، اما دکتر مصدق آنها را نمیپذیرفت... پذیرش آن پیشنهادات نه تنها
گامهای مهمی را در جهت تحقق خواستههای ما در بر میداشت، بلکه جلوی کودتا
را هم میگرفت. دست کم یک دلیل مأیوس شدن آمریکاییها از حل بحران ملی شدن
نفت از طریق مصالحه و مذاکره، نپذیرفتن پیشنهادات و راهحلهای
آمریکاییها از یافتن راهحلهای مرضیالطرفین قطع امید کردند به دنبال
سناریوی برکناری دکتر مصدق از طریق کودتا رفتند.» (نگاه پنجشنبه، شمارهی
20، صص 24 و 25)
2. درج مطلبی با هدف تخریب و تضعیف نیروهای ارزشی و ولایی:
«...
آدم انقلابی تا آخر عمر که انقلابی نمیماند. زاپاتا، املیانو زاپاتو را
یادت هست؟ وقتی انقلابی بود از حاکمان جائز کینه داشت، اما همین که حاکم
شد، به خود آمد که از انقلابیون همیشه گرسنهی پُرمدعا کینه دارد. کینهای
که با تغییر موقف تبدیل و تغییر شود، نمیشود مقدس و الهیاش شمرد.» (نگاه
پنجشنبه، شمارهی 15، ص 7)
3.
نگاه پنجشنبه در شمارهی 21 به درج مطلبی دربارهی کتاب «اقتدارگرایی
ایرانی در عهد قاجار»، نوشته دکتر «محمود سریعالقلم»،[9] در صفحهی 80
اقدام کرده است. در این مطلب، که با عنوان «دیکتاتورهای درون ما از کجا
آمدهاند» چاپ شده است، ضمن تجلیل از کتاب یادشده، به معرفی آن پرداخته شده
است.
لازم به تذکر است که
عموم نشریات اصلاحطلب نظیر «مهرنامه»، « آسمان» و... به میزان فزایندهای
به ترویج افکار و ایدههای «سریعالقلم» و کتاب اخیر وی پرداختهاند.
جالبتر آنکه در نشریهی «آسمان» به صراحت ذکر عنوان «قاجار» در نام کتاب
را بهانه و پوششی برای فرار از ممیزی وزارت ارشاد عنوان کرده و بدیهی است
که هدف اصلی این کتاب بررسی زمینهها، علل و عواملی است که به زعم
نویسنده، در روزگار ما منجر به تولید اقتدارگرایی در حکومت شده است. در
بخشهایی از کتاب فوق همچنین راهکارهایی برای «خروج از اقتدارگرایی»
پیشنهاد شده است.
نویسنده در
این مطلب مدعی است «وابستگی اقتصادی مردم» به دولت نیز از زمینههای
شکلگیری اقتدارگرایی در حکومت است و در پایان نیز ضمن دعوت مخاطبان برای
مطالعهی کتاب چنین مینویسد:
«اگر
همهی این توضیحات، مخاطب را به مطالعهی کتاب ترغیب نکند، شاید تقدیمیهی
کوبندهی آن چنین کند: تقدیم به ایرانیان زیر 10 سال که در آینده برای کسب
ثروت به نهاد دولت نزدیک نخواهند شد. برای افزایش قدرت کشور، ثروت تولید
خواهند کرد. ظرفیت نقدپذیری و اصلاح تدریجی را در خود پدید خواهند آورد...
برای ایرانیان دیگر، از رانندگی گرفته تا کسب قدرت، حقوق قائل خواهند شد.
دروغگویی و وارونه جلوه دادن واقعیتها را از نظام معاشرتی خود با دیگران
حذف خواهند کرد. غرور بیجا، حسادت و ناجوانمردی را به سکوت، احترام و گذشت
تبدیل خواهند کرد.»
این
هفتهنامه در ادامهی این مطلب، سیاست خارجی جمهوری اسلامی را به «سیاست یک
بام و دو هوا» تعبیر کرده است و به مطلبی اشاره میکند که میتواند موج
تفرقههای قومی و مذهبی را دامن بزند:
«...از
سویی به مناسب یا بیمناسبت برخی اعتقادات برادران و هواران اهل سنت را به
سخره میگیریم و تعصبات دینیشان را برمیانگیزیم و از سویی هفتهی وحدت
برگزار میکنیم و با نمایش یک گروه دفنواز سنندجی و دو سه پیرمرد
قیچکنواز بلوچ در تلویزیون میخواهیم تحبیت قلوب کنیم و اختلافها را کنار
بگذاریم... اما باز هم سیاست دوگانه مانع از آن میشود که به راحتی دعوی
دوستان را بپذیریم...» (نگاه پنجشنبه، شمارهی 7، ص 12)
همچنین
در این مطلب، پس از اشاره به هدفمندی یارانهها و برخی اظهارنظرهای مقامات
قوهی مجریه در خصوص ملیگرایی، تجلیل از کوروش و شاهنامهی فردوسی و...
نظام جمهوری اسلامی به پیگیری و اجرای سیاستهای عوامفریبانه در داخل متهم
میشود.
نگاه
پنجشنبه در مطلبی با عنوان «از فردوسیستایی بیاساس تا افغانیستیزی
حسابشده»، به بهانهی انتقاد به برخی محدودیتهایی که در کشور در مورد
مهاجران افغانی اعمال میشود، به زیر سؤال بردن و تخطئهی سیاستهای خارجی
نظام در برقراری ارتباط نزدیک با کشورهایی نظیر روسیه، چین، ونزوئلا و...
پرداخته است.
هنجارشکنی و تخلفات آشکار
1.
نشریهی «کتاب هفته نگاه پنجشنبه» در شمارهی 6، صفحهی 129، در مطلبی با
عنوان «از آزادی تا اوین»، به قلم «علیرضا رحیمینژاد»، چنین آورده است:
«از
کتابفروشی که بیرون آمدم چند قدمی با بابک همراه شدم، اتفاقی و بعد
هممسیری کار هر روزهمان بود. اول او پیشنهاد داد: "چای یا قهوه میل
دارید؟" نداشتم، اما با تمام وجود جواب مثبت دادم. میدانستم خوردن و
نوشیدن بهانه است و من هم دنبال بهانه میگشتم. قرارهای بعدیمان همهشان
جلوی سینما بهمن بود و معمولاً ساعت 5 عصر. تا ولیعصر پیاده میرفتیم و
آنجا در یک کافیشاپ، که پاتوق ما شده بود، گرم صحبت میشدیم. بعد یک بار
پیشنهاد داد به خانهام بیاید. اول موافق نبودم، یعنی بودم، اما خجالت
میکشیدم. بالاخره بله را گفتم... »
ملاحظه:
درج
مطلب مذکور که حاوی داستان روابط نامشروع دختر و پسر است با هدف قبحزدایی
از آن و ترویج فرهنگ سکولار قابل تحلیل است. لذا مستند به بندهای1 و 2
مادهی 6 و تبصرهی مادهی 2 قانون مطبوعات تخلف محسوب میشود.
2.نشریهی
«کتاب هفته نگاه پنجشنبه»، شمارهی 7، در مطلبی در صفحات 67 و 68، به نقل
از «جواد طوسی» و با عنوان «بچههای قافیهباختهی کوچه» مینویسد:
«...از
آن محله در دوران کودکیام کفاش پیر سر کوچه را به یاد دارم که همیشه دم
سال تحویل از رادیوی داخل مغازهاش صدای پوران شنیده میشد که این تصنیف را
میخواند: "گل اومد، بهار اومد، میرم به صحرا/ عاشق صحرایی بینصیب و
تنها. دلبر مهپیکر گردن بلورم آه/ عید اومد، بهار اومد، من از تو دورم..."
رانندهی "ویگن" که خانهاش وسط کوچه دقت بود و با "بهرام" پسر
صاحبخانهمان رفاقت داشت، رفت "ویگن" را... آورد و او دو تا از ترانههایش
را برای میهمانان، که بیشترشان اهل محل بودند، خواند. از همان جا از صدای
ویگن خوشم آمد و این تصنیفش در خاطرم باقی ماند:
ستاره امشب کسی ندیده/ مگر ستاره کجا دمیده/ مه آرمیده/ رنگش پریده/ ابر سیا رو به سر کشیده...»
ملاحظه:
درج
مطالب فوق، که حاوی مضامین غیراسلامی و بر خلاف احکام الهی است، با هدف
ترویج منکرات و تبلیغ فرهنگ سکولار و اباحهگری قابل تحلیل است. لذا به
موجب تبصرهی مادهی 2، ناظر به بند «د» و بند 2 مادهی 6 قانون مطبوعات،
تخلف محسوب میشود.
3.
نشریهی «کتاب هفته نگاه پنجشنبه»، شمارهی 8، در تاریخ 28 اردیبهشت 91، در
صفحهی 28، در مطلبی با عنوان «نبودی دعوا شد یا سه فیلم با یک بلیت»، به
قلم «شهرام شکیبا»، چنین آورده است:
«...بحث
در باب کم کردن مصرف آن متاع و اینکه جون داداش من زیاد اهلش نیستم. فکر
نکنی پابندشمها! امروز دور هم بودیم، زیادی زدم و افسار پاره کردم. من
اصولاً دوـسه بستیام. از قدیم گفتن هنر نزد ایرانیان است و بست!
اما
جماعت اهل مسکرات و نجسیخوری و مریدان زکریای رازی وقتی بزمی دارند و
مشغول پیالهپیماییاند، موتیف اصلی مباحثشان شرح و شروح ظرفیت بیحد و
حصرشان در بادهپیمایی است و اینکه: جون داداش من هفت تا دبهشم که بخورم
عین خیالم نیست، انگار آب میریزی توی رودخونه، ککم نمیگزه. این جامها که
پی هم میشود تهی و... آنها میگویند کممصرفیم و اینها میگویند
پرمصرفیم.»
ملاحظه:
مطلب
مذکور مصداق ترویج و اشاعهی منکرات و تبلیغ و تشویق مشروبات محسوب میشود
و لذا به موجب بندهای 1 و 2 مادهی 6 و تبصرهی مادهی 2 قانون مطبوعات،
ناظر به بند (ج)، تخلف محسوب میشود.
4.
هفتهنامهی «کتاب هفته نگاه پنجشنبه»، شمارهی 8، در تاریخ 28 اردیبهشت
91، در صفحهی 8، در مطلبی با عنوان «فیلمساز خوب، فیلمساز مرده است»، به
قلم «سید علی میرفتاح»، چنین آورده است:
«...جانا
سخن از زبان ما میگویی. همین مرحوم ایرج قادری، واقعاً گرفتار مضیقههای
بدی شد. چرا نگذاشتند این بنده خدا فیلمش را بسازد؟ این همه فیلم ساخته شد
که الآن مسئولین از هر کدامشان برائت میکنند، خوب فیلم ایرج قادری هم روش.
واقعاً یکی بیاید جواب بدهد که چرا اجازه ندادند ایرج قادری فیلم بسازد؟
مگر او چه میخواست بسازد که مسئولین مجوزش را نمیدادند. آیا حالا که او
این همه فیلم نساخت، سینمای کشور به خوب جایی رسید؟ حالا که به جایی
رسیدهایم که همه به سینما فحش میدهند و آن را مترادف فساد و فحشا
مینامند و در واقع حالا که آب از سر گذشته، چه یک نی، چه صد نی. حالا که
سینما بد است، چه با سهیلی و فرحبخش، چه با ایرج قادری و رضا صفایی. فقط
این طفلیها زیادیاند؟»
ملاحظه:
مطلب
مذکور از مصادیق انتقادات بدون منطق و استدلال در خصوص مدیریت فرهنگی و
هنری و همچنین حاوی سیاهنمایی است. لذا به موجب تبصرهی مواد 2 و 3 قانون
مطبوعات، تخلف محسوب میشود.
5. نشریهی
«کتاب هفته نگاه پنجشنبه»، شمارهی 9، در 4 خرداد 91، در صفحهی 128، در
مطلبی با عنوان «عشق گران»، به قلم «علیرضا حسینینژاد»، چنین آورده است:
«پول
نگرفتم به وعدهی دیدار دوباره و تو دو روز بعد باز هم آمدی و با هم حرف
زدیم. غرق در شنیدن شده بودم، طوری که حرکت عقربههای ساعت معنیاش را
برایم از دست داده بود. دیدارها تکرار و تکرار شد. تو نمیدانستی من زن
دارم و زنم نمیدانست من تو را دارم. در دوراهی عشق و تعهد، تو را انتخاب
کرده بودم و زنم زیاد طول نکشید که همه چیز را فهمید... »
ملاحظه:
درج
مطلب فوق با هدف ترویج روابط نامشروع و قبحزدایی از ارتباطات جنسی خارج
از حوزهی خانواده قابل تحلیل است و به موجب بندهای 1 و 2 مادهی 6 و
تبصرهی مادهی 2 قانون مطبوعات، ناظر به بند «د»، تخلف محسوب میشود.
6. «کتاب
هفته نگاه پنجشنبه»، شماره 1+12، مورخ 1 تیر 91، در مطلبی با عنوان «وطن
آنجاست که کسی را با کسی کاری نباشد»، به قلم «صادق زیباکلام»، در صفحهی
64 آورده است:
«نارضایتیها،
ناکامیها و سرخوردگیهای عدیدهای که از نظر سیاسی و اجتماعی برای نسلهای
بعد از انقلاب بوده باعث شده تا اساساً رفتن از ایران برای بسیاری از
آنها به صورت یک هدف مهم اجتماعی درآید... ناامیدیها و سرخوردگیهای
سیاسی و اجتماعی سبب شدهاند تا برای بسیاری از نسلهای امروزی مهمترین و
اولیهترین مسئله، سامان دادن به زندگی فردی خودشان باشد.»
ملاحظه:
درج
مطلب مذکور حاوی سیاهنمایی و مطالب خلاف واقع و اغراق در خصوص برخی
مشکلات موجود در جامعه است و با هدف تشویش اذهان عمومی قابل ارزیابی است.
لذا به موجب تبصرهی مادهی 3 و بند 11 مادهی 6 قانون مطبوعات و مادهی
698 قانون مجازات اسلامی، تخلف محسوب میشود.
7. «کتاب
هفته نگاه پنجشنبه»، شمارهی 11، در تاریخ 18 خرداد 91، در صفحات 124، 125
و 126، در مطلبی با عنوان «من دختری را دوست داشتم که نمیدانم چه شکلی
است»، به قلم «بهمن فروتن»، چنین آورده است:
«...ساعت
7 و 10 دقیقه از خانه زدم بیرون. خدایا قلبم یکباره ریخت. از آن طرف کوچه
و سوی مقابل دختری میآمد به زیبایی همهی زیباییهای دنیا و همسن و سال
خودم... یک اتفاقی افتاده بود که بد نبود و خوب بود. سعی کردم قیافهاش را
به یاد بیاورم. مشکل بود یادآوری قیافهای با یک نگاه و یک نظر، البته او
هم مرا نگاه کرده بود و دقیقاً میدانم که چشمهایمان در هم افتاده بود؛
یعنی فردا او را خواهم دید؟
فردا
ساعت 7 صبح رفتم و دم در ایستادم. قلبم میزد، خیلی تندتر از معمول،
نمیدانستم خانهاش کجاست و از کجا خواهد آمد و آیا واقعاً خواهد آمد؟...
من مطمئنم که او مرا نگاه کرد! چقدر زیبا بود... رفتم آن طرف کوچه و به
طرفش حرکت کردم و وقتی ازش رد میشدم، خوب نگاه کردم... میدانم و مطمئن
هستم که او یکی از زیباترین زنان دنیا میتواند بوده باشد... این عشق است و
من برای اولین بار در 11سالگی عاشق شدم؛ عاشق دختری در همسایگی خودم،
دختری زیبا... این بار وقتی به هم رسیدیم، او نگاهم کرد، خدایا چه نگاه
مهربانی و چه چشمهای زیبایی. وقتی که از کنار هم رد شدیم، برگشتم و دیدم
که او هم برگشته است و این بار او خندید و من هم خندیدم... یک لبخند که
میگفت من هم دوستت دارم، خیلی زیاد به اندازهی این دنیا، یعنی به همان
اندازه که تو مرا دوست داری...
نگفتی
اسم من بهمنه اسم تو چیه؟ و شاید او میگفت فرشته، فرشتهای که من او را
به اندازهی همهی دنیا دوست داشتم. دختران رود گلآلود!/ دختران هزار ستون
شعله به طاق بلند رود!/ دختران عشقهای دور/ روز سکوت، کار/ شبهای خستگی!
من دختری را دوست داشتم که نمیدانم چه شکلی است.»
ملاحظه:
درج
مطلب مذکور حاوی مسائلی بر خلاف موازین و احکام اسلامی و مروج منکرات است و
با هدف قبحزدایی از انجام محرماتی چون چشمچرانی و نگاه به نامحرم و
همچنین با هدف ترویج فرهنگ سکولار صورت گرفته است. لذا درج آن، مستند به
تبصرهی مادهی 2، ناظر به بند «د» و بندهای 1 و 2 مادهی 6 قانون مطبوعات،
تخلف محسوب میشود.
8. «کتاب
هفته نگاه پنجشنبه»، شمارهی 14، در مورخ 15 تیر 91، در مطلبی با عنوان
«رقص چنین میانه میدان»، به قلم «احمد طالبینژاد»، در صفحهی 18،
مینویسد:
«... سالهای
پیش از انقلاب، رقصندهای به نام عبدالله ناظمی، دفتر و دستکی دایر کرده
بود به نام "باله ملی پارس" و در آنجا انواع رقصهای ایرانی را آموزش
میداد.
این همان کسی است که
حرکات موزون دو فیلم موزیکال حسنکچل و باباشمل، اثر زندهیاد علی حاتمی،
را طراحی کرده بود و خود و گروهش هم آن را اجرا میکردند. کار او اصیل بود و
حال و هوای فرهنگی داشت. ...»
ملاحظه:
درج
مطلب مذکور اشاعهی فحشا و منکرات و حمایت از «عبدالله ناظمی»، رقاص قبل
از انقلاب، است. لذا درج مطلب فوق مستند به بند 2 مادهی 6 و تبصرهی
مادهی 2، ناظر به بند «د» قانون مطبوعات، تخلف محسوب میشود.
9. «کتاب
هفته نگاه پنجشنبه»، شمارهی 17، مورخ 5 مرداد 91، در مطلبی با عنوان
«همینگوی، همینگوی خودمان»، با ترجمهی «مهرشید متولی»، در صفحهی 79،
مینویسد:
«روسپیگری
پُرجوش و خروشی که قرار بود به زودی هاوانا را عشرتکدهی لوکس ایالات متحده
کند، هنوز پشت ماسک معصومانهی کلاسهای رقص پنهان بود. به آن کلاسها
آکادمی رقص میگفتند و دختران جوان آن، از هر رقص 5 سنتی، یک سنت عایدی
داشتند. بالای جایگاه ارکستر تئاتر ناسیونال بسیار آبرومند، یک سکوی چوبی
برای رقص عمومی ساخته بودند... در رقابت هنری رقص، در رقصمحورترین کشور
دنیا، سفیر آمریکا، هریاف گوگنهایم، برنده شود...»
ملاحظه:
درج مطلب مذکور، مستند به بندهای 1 و 2 مادهی 6 و تبصرهی مادهی 2 قانون مطبوعات، ناظر به بند «د»، تخلف محسوب میشود.
10. «کتاب
هفته نگاه پنجشنبه»، شمارهی 17، مورخ 5 مرداد 91، در مطلبی با عنوان «مرا
محبوب آیاهه»، به قلم «هوشنگ گلمکانی»، در صفحات 119 تا 121، به بررسی
نوستالژی فیلمهای هندی پرداخته و نوشته است:
«در
این سالها، فیلمهای هندی متفاوتی هم دیدهام که برخیشان حتی رقص و آواز
هم نداشتهاند که این، تفاوت بزرگی است، یا سوز و بریز فیلمهای سه چهار
دههی پیش را نداشتهاند، زیباییشناسی رنگ و تصویرشان کمی و گاهی خیلی
تغییر کرده، بازیگران با چهرههای غیرهندی در میانشان زیاد شده، صحنههای
رقص و آوازشان از نوع سنتی سینمای هند فاصله گرفته و به انواع جوانانهتر
دیسکویی نزدیک شده... حالا با اینکه هنوز همان نگاه را به فیلمهای
عامهپسند هند دارم و چند سال است که به این فیلمها فقط نوک میزنم...
اما صحنههای رقص و آوازشان را دوست دارم و بعضی از آنها بسیار به وجدم میآورند. ...»
ملاحظه:
درج مطلب فوق، مستند به بندهای 1 و 2 مادهی 6 و تبصرهی مادهی 2 قانون مطبوعات، ناظر به بند «د»، تخلف محسوب میشود./برهان
ارسال نظر
اخبار برگزیده