«یه حبه قند» در گلو اسکار گیر کرد!
به گزارش گروه هنروسینما «تیتریک»؛ فیلم سینمایی «یه حبه قند» که رضا میرکریمی آن را با حضور مجموعه ای از ستارگان سینما جلو دوربین برد؛ در رقابت با 12 فیلم دیگر نامزد حضور در اسکار شد که در مرحله اول به همراه فیلم های گلچهره، ملکه به مرحله نهایی رقابت راه یافت و در نهایت این فیلم از سوی هیأت انتخاب نماینده سینمای ایران برای حضور در اسکار 2013 برای حضور در اسکار هشتاد و پنجم، انتخاب شد اما اما پایبندی میرکریمی به چهارچوب های دینی و سکوت اسکار نشینان در مقابل توهین به پیامبر(ص) باعث شد آنها از چشیدن طعم شیرین حبه قند ایرانی محروم شوند..
رضا میرکریمی را شاید با مجموعه تلویزیونی"بچه های مدرسه همت" بشناسیم؛ شاید هم با کارهای متفاوتِ سینمایی اش چون؛ "کودک و سرباز"، "زیر نور ماه"، "اینجا چراغی روشن است"، "خیلی دور خیلی نزدیک" و "به همین سادگی"؛ اما این بار، کارگردان جوان و خوش ذوق که رزومه هنری اش نشان از علاقه و مهارت او برای داستان سرایی دارد؛ "حبه ی قندی" ساخته، تا از پس لایه های فراوانِ داستانِ به ظاهر ساده اش؛ مذاقِ تماشاچی ایرانی را حسابی شیرین کند!
سخن را از جایی شروع میکنم که لازمه ی پرداخت به هر فیلم و به طور کلی تر، هر اثر هنری می باشد و آن شناخت دقیقِ عواملِ موثر بر یک اثر هنری است. برای مثال در یک تابلوی هنری، شاید بتوان گفت تنها عامل اثر گذار شخص نقاش است که به تاثیر از محیط اطراف و نوع جهان بینی اش، نقش آنچه را از عالم می بیند بر چارچوب محدود بوم سفید می کشد. اما در عرصه فیلم سازی، دیگر نه با یک نفر و چند پارامتر اثرگذار، بلکه با مجموعه ای از عوامل و افراد موثر روبه رو هستیم که نقش هرکدام می تواند کلیت اثر را دست خوش تغییر کند.
به عقیده نگارنده، اولین فرد موثر در یک اثر سینمایی؛ نویسنده داستان است که ایده کلی داستان را می دهد و در مراحل بعد این کارگردان است که با آنچه که از داستانِ نویسنده، در ذهن خود تصور میکند باید بازی مورد نظرِ ذهنِ خویش را از بازیگرانی که غالبا بازی، گر هستند بگیرد و در این راه یکی از عوامل موثر، تهیه کننده ای است که با وسع مالی و ارتباطاتش، به نزدیک شدن خروجی بازیگران، با ذهن کارگردان کمک میکند و شاید یکی از دلایلی که موجب تسلط سازنده "یه حبه قند"، بر همه جوانب فیلم شده؛ یکسان بودن نامِ نویسنده، کارگردان و تهیه کننده باشد. روالی که تقریبا در همه آثار میرکریمی مشهود است.
با نگاهی مختصر به ساخته های قبلی کارگردانِ یه حبه قند، به علاقه شدید وی به مسائل اجتماعی- مذهبی پی می بریم. میرکریمی؛ "زیر نور ماه" را با نگاهی اجتماعی مذهبی ساخت و "در اینجا چراغی روشن است"، با لحنی غیرمستقیم، به بیان دغدغه های دینی و برخی تعارضات اجتماعی می پردازد. "خیلی دور خیلی نزدیک"؛ با یک داستان ساده ولی جذاب، دل مشغولی های اجتماعی- مذهبیِ کارگردان را بیان می کند و "دربه همین سادگی"، با تقویت وجه اجتماعی، به برخی زوایای زندگی یک زن خانه دار ایرانی می پردازد.
و این بار میرکریمی در ادامه این سیر اجتماعی؛ شجاعانه به عرصه دهشتناک شبه مدرنیه ورود می کند و سعی در بیان مطالبی دارد از جنس فرهنگ ها و سنت هایی که در کوچه پس کوچه های زندگی های آپارتمانی و باکلاس روزگار ما، دارند به دست فراموشی سپرده می شوند.
میرکریمی خود معتقد است در فیلم باید نگاه دینی وجود داشته باشد و می گوید: من در فیلمسازی تلاشم این است که مرام و مشی ائمه بویژه امام رضا (علیه السلام) را در فیلم پیاده کنم. وی از علاقه اش به امام رضا (ع)این چنین می گوید:امام رضا(ع) تنها سرمایه ما ایرانی هاست و وقتی راه ها رو به انسان بسته می شود به سمت این امام بزرگوار می رویم. امام رضا(ع) تنها امام ایرانی است که خداوند به ما هدیه داده است یعنی امام رضا(ع) هدیه خداوند به ما ایرانی هاست من در فیلم هایم تا جایی که می توانم حتی در حد یک اشاره از نام امام رضا(ع) بهره برده ام. در واقع به بهانه ابراز ارادت کمترین کاری است که می توانم انجام دهم.
امیر اسفندیاری سخنگوی هیأت انتخاب نماینده سینمای ایران برای حضور در اسکار 2013 ضمن تشریح روند انتخاب فیلم "یه حبه قند" داشتن شناسنامه ایرانی را از مهمترین امتیازات این فیلم برشمرد.
نگاه به داستان فیلم سخن اسفندیاری را تایید می کند، داستانی که نمایش تعاملاتِ خانواده ایست ایرانی، از جنسِ مردمِ واقعی زمانِ ما؛ که قرار است دختر ته تقاریشان – پسندیده - را روانه خانه بخت کنند. محیط خانه ساده است و سنتی و همه اتفاقات در همین محیط بسته رخ می دهد. شلوغی این محیط کوچک، برای تماشاچیانی که خیلی وقت است به سکانس های خلوت و دیالوگ های فانتزی عادت کرده اند بسیار جالب است و صد البته نقش دکوپاژ عالیِ کارگردان و فیلمبرداری تحسین برانگیزِ خضوعی ابیانه، در خلق این اثر هنری غیرقابل انکار است. ریتمِ تند داستان و تعدد شخصیت ها در پلان های مختلف، بدون آنکه داستان دچار افت و سرگردانی شود؛ از دیگر مزیت های قابل توجه فیلم است.
اما انتخاب "یه حبه قند"؛ میرکریمی را سراغ دو راهی جدیدی نیز کشاند که او موفق از آن بیرون آمد. حضور در جشنواره فیلمی که دست اندر کارانش ثابت کرده اند که انتخاب هایشان همواره سیاسی بوده و قطعا نمی توانند فیلمی که سبک زندگی ایرانی را نشان می دهد فیلم برتر بخواند از یک سو و عدم موضع آنها در مقابل توهین به عقاید دینی میرکریمی و یک میلیارد و نیم مسلمان جهان از سوی دیگر وی و همکارانش را در حوزه هنری مجاب کرد تا این جشنواره را تحریم کنند.
شمقدری ساعاتی پس از اعلام رسمی نماینده سینمای ایران برای حضور در مراسم اسکار 2013 طی پیامی خواستار تحریم این مراسم شد!
در متن پیام رئیس سازمان سینمایی آمده است: ضمن سپاس از تلاش برگزاری و جلسات کارشناسی هیأت انتخاب نماینده سینمای ایران در اسکار سال 2013 و عرض تبریک به فیلمساز موفق سینمای ایران آقای سید رضا میرکریمی که فیلم سینمایی "یه حبه قند" توانست نظر این هیأت کارشناسی سینمایی را برای حضور در اسکار 2013 جلب کند، پیشنهاد میکنم تا زمانی که دست اندرکاران آکادمی اسکار نسبت به سازندگان فیلم موهن به ساحت قدسی و ملکوتی پیامبر عظیمالشأن و پیامبر آخرالزمان حضرت محمد صلیاله علی و آله و سلم، واکشنی درخور شأن نشان ندادهاند به عنوان همدلی و همراهی با قلوب مجروح و زخم دیده یک و نیم میلیارد مسلمان جهان و بلکه هفت و نیم میلیارد آزادگان جهان از مشارکت سینمای ایران در این رویداد سینمایی امتناع شود.
شمقدری در پایان تأکید کرده است: بدیهی است تحریم اسکار 2013 تا زمانی است که این آکادمی نسبت به این فیلم موهن واکنش مناسبی انجام دهد و خود را از سازندگان آن مبرا سازد.
بعد از آن جلسه وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و اعضای حوزه هنری برگزار شد و سید محمد حسینی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در مراسم افتتاحییه دوازدهمین جشنواره بینالمللی فیلم مقاومت (انقلاب و دفاع مقدس) که عصر دیروز در کرمان برگزار شد، اظهار داشت: جمهوری اسلامی ایران در واکنش به انتشار فیلم موهن علیه پیامبر اعظم (ص) در مراسم اسکار شرکت نمیکند.
وی افزود: وزارت ارشاد با مسئولان حوزه هنری که تهیه کننده فیلم محسوب می شود به توافق رسیدند که در مراسم اسکار شرکت نکند.
به گفته شهید مرتضی آوینی، فیلم برای ایجاد ارتباط با مخاطب خود، نیازمند جذابیت است. جذابیتی که بدون آن سینما و فیلمی تحقق نمی یابد. اصلا جذابیت، شرط لازم برای سینما است و ایجاد این جذابیت در سینما، بیش از هرچیز از نیازهای انسان بهره می گیرد اما برخلاف روال های معمول؛ میرکریمی، این جذابیت را نه از طریق تمسک به هر وسیله نامبارکی چون؛ لوده گری ها و پرخاشگری ها؛ بلکه با تحریک حسِّ تعلقات فرهنگی – سنتی و تصویرپردازی قدرتمند، فراهم کرده است؛ آنچنانکه تماشاچی به راحتی همراه داستان شده و تا آخر، پا به پای شخصیت ها خود را درگیرِ این روایت واقعی می بیند.
باید گفت؛ اگر بپذیریم، جذابیت سینما از جانبی به داستان برمیگردد، از جانبی دیگر به تصویر و از جانب سوم به این ملغمه ای که از ترکیب داستان و تصویر پدید آمده و می تواند توهمی از واقعیت را ایجاد کند؛ میرکریمی اولا با روایت داستانی ساده و ثانیا با بهره گیری از تصویربرداری باورپذیر و حرفه ای و نهایتا ترکیب هنرمندانه این دو، جذابیت اثر را صد چندان کرده است.
سکانس های فیلم به شدت برای مخاطب ایرانی آشناست. ابراز محبت های دخترانه ی پسندیده به مادر، فضای صمیمی آشپزخانه، خبرچینی های دختربچه، فضای با صفای حیاط و هندوانه های درون حوض، بازی های کودکانه و نخ بستن به پای قورباغه، لاف زدن های پسربچه ها، ریسه کشیدن و شاباش دادن ها، مراسم آوردن جهازیه، نگاه های تیزبینانه و همه جانبه مادر و مواردی از این دست؛ اتفاقاتیست که مخاطب ایرانی به صورت مستقیم یا غیر مسیتقیم با آن ها درگیر بوده و نتیجتا به خوبی با آن ها ارتباط برقرار می کند.
به نمایش درآوردن تقابل های زندگی شبه مدرن با زندگی سنتی و تبعاتِ آن، با محوریت پسرِ جوانِ فیلم؛ از مسائلی است که اکثر خانواده های ایرانی با آن مواجه اند.
شعاری نبودن اثر و اینکه با رویکردی کاملا غیرمستقیم، بیننده با مفهوم ها و عقاید مورد نظرِ کارگردان مواجه می شود؛ نشان از قدرت این اثر هنری دارد. مساله ای که متاسفانه در سینمای امروز ایران جای کار فراوان دارد.
استفاده میرکریمی از یک لهجه خاص، ترفندِ شجاعانه دیگری است برای برقراری ارتباط بیش تر با فرهنگ ایرانی و این مقوله ایست که مع الاسف، مورد توجه اکثر هنرمندان واقع نمی شود. اگرچه برخی دیالوگ های محدود، به علتِ غلظت لهجه، به سختی قابل فهم اند اما ورود به عرصه ادبیات و گویش ها، یکی دیگر از نقاط قوت ″یه حبه قند″ می باشد. باید توجه داشت که لهجه یزدی، نه یک لهجه خاص و قومیتی، بلکه نماینده ای از فرهنگ غنی ایران زمین است که گویش ها و زبان های مختلف را در خود جای داده است.
از زیباترین مزیت های این فیلم، ورود هنرمندانه به ارتباط تنگاتنگ مرگ و زندگی است. ارتباط این دو، چنان قدرتمند به نمایش در می آید که مخاطب واقعی بودن آن را لمس می کند. نحوه تاثیر مرگ یکی از عزیزان به شیوه هنرمندانه ای نشان داده شده. همچنین کارگردان با بیانی باورپذیر، دو رکنِ اساسی شادی و غم را در یک خانواده ایرانی به صورت توامان نشان می دهد و حلقه اتصال همه این مفهوم های به ظاهر متضاد را، محبتِ میانِ این خانواده شلوغ معرفی می کند. محبتی که در سکانس های مختلف به زیبایی به تصویر آمده است.
شخصیتِ زیبای سهیلا رضوی در نقش مادر؛ تصویری است آشنا برای تمامی ایرانیان. تصویری که در پشتِ چهره همیشه مضطرب و مشغولش، محبتی مادرانه به وضوح دیده می شود.نگرانی او برای فرزندش و زیر نظر داشتن همه مسائل خانواده از ویژگی های شاخص اوست. اخلاق خاصِّ بزرگِ خانواده – سعید پورصمیمی- آنچنان باور پذیر است که تماشاچی را با همه تلخی های رفتاریِ دایی، با خود همراه می کند و روش های او برای حلِ بحران های ناگهانی، یادآور ریش سفیدی بزرگانِ خانواده های ایرانی است. جواهریان با بازی زیبایِ خود، تصویر دختر ایرانی را که مدت هاست توسط فرهنگ های عاریه ای استهاله شده، بر می گرداند تا شاید حجب و حیای معصومانه اش یادمان بیاندازد که دخترِ مسلمانِ ایرانی، مجسمه ایست از نجابت، پاکی و عشق به خانواده. ریما رامین فر با تکه کلام ها و بازی آشنایش، در ایفای نقش چنان موفق بوده که مخاطب حس می کند او را بارها در زندگی واقعیِ خود دیده است. و البته در این بین به نظر می رسد شخصیت روحانی فیلم به خوبی پرداخته نشده است و جای کار بیش تری داشته است و شاید یکی دیگر از نقاط ضعف فیلم، مبهم بودنِ نقشِ همسر پسندیده و ویژگی های شخصیتی وی و همچنین نحوه و دلیل ارتباطِ پسندیده و قاسم است.
در مجموع، ″یه حب قندِ″ میرکریمی، قبل از آنکه فیلمی باشد برای گذرانِ وقت؛ فرصتی است برای تماشای آلبومِ ادب ها و آداب هایمان که حسابی خاک خورده اند کنج پستوی ذهن هایی که پر شده از نگاه های شبه مدرن و افکار شبه روشنفکری. ″یه حبه قند″ تذکری است برای آنکه یادمان بماند فرهنگ و نام و نشانمان آنقدر زیبا و دوست داشتنی هست که نخواهیم الگوهایِ نتراشیده شرق و غربی را مقلد شویم. ″یه حبه قند″ با همه یک حبه بودنش؛ در این معجون فیلم های مثلا سینمایی که فقط به درد تلخ کردن مزاج می خورد؛ حسابی طعم دهانِ دل را شیرین می کند تا خاطرات فیلم مادر و قصه های مجید برایت تجدید شوند./خبرنامه دانشجویان