شبکه های اجتماعی استقلال اندیشه یا استعمار اندیشه؟!
به دلیل ضعف این شبکه ها در انتقال احساسات و عواطف کاربران دست به ایجاد روش های گوناگون از قبیل عکس و استیکر و ... استفاده می کنند تا بتوانند حرفشان را بزنند و لی بازهم کاری از پیش در نمی آوردند و ارتباطشان در حد یک ارتباط ماشینی و مصنوعی ادامه پیدا می کند.
گروه اجتماعی «تیتریک»؛ به نقل از شبکه خبر دانشجویان البرز(اسنا)- محسن عبداللهی ؛همه
ی انسان نیاز دارند با هم ارتباط برقرار کنند درد دل کنند از آرمان ها و
اهداف خود صحبت به میان آورند نظر خود را در مورد مسائل مختلف بیان کنند
خلاصه یک اجتماعی باید و جود داشته باشد تا بتوانند نیاز های اجتماعی خود
را بر طرف کنند . ولی براستی اجتماعی که برطرف کننده ی این نیاز ها هست
کجاست ؟
آیا شبکه های اجتماعی این نیاز ها را بر طرف می کنند ؟
اول اینکه در شبکه های اجتماعی عمده ارتباط بین افراد چت است که یک نوشتاری بی روح است که توسط فونت های عمدتا کلیشه ای می خواهد مفاهیم را انتقال دهد . این را مقایسه کنید با نامه هایی که دستخط داشت که خود این دستخط می توانست بار عاطفی را منتقل کند .
دوم اینکه در نامه ها کلمات بار معنایی و احساسی خود را از دست نداده بودند و کلماتی مثل عشق و دوست دارم و.... مثل دلار بدون پشتوانه در شبکه ها ی اجتماعی به وفور یافت نمی شدند و ارزش خود را از دست نداده بودند .
به دلیل ضعف این شبکه ها در انتقال احساسات و عواطف کاربران دست به ایجاد روش های گوناگون از قبیل عکس و استیکر و ... استفاده می کنند تا بتوانند حرفشان را بزنند و لی بازهم کاری از پیش در نمی آوردند و ارتباطشان در حد یک ارتباط ماشینی و مصنوعی ادامه پیدا می کند ....
ادامه ی این ارتباط باعث می شود که کاربریکه نتوانسته حرفش را بزند و شاید حتی پاسخ درستی به آن داداه نشده است از چاچوب های عرفی خارج شده و به گروه هایی روی بیاورد که در قبال حرف های پوچ و مزخرفی که میزند شادی اندکی به فرد می دهد و نیاز های اجتماعی فرد را در لحظه و مسکنی پاسخ می دهد ذائقه ی فکری فرد را عوض کرده و آغازی می شود برای تغییر یک انسان و تبدیل به یک عضو اجتماعی تابع و مورد هدف دشمن.
در این موقع هست که فرد برای یک استحاله ی فکری و یک شست و شوی فکری آماده است . برای همین آرمان و اهداف بلندی که شاید مهم ترین بخش از زندگی یک جوان را تشکیل می دهد در این شبکه ها به خنده و بازی گرفته می شود به طوری که فرد شاید به مهم ترین رویداد سیاسی و یا یک دستاورد علمی می خندد و موجی از جوک ها است که در مورد سوژه ی خاصی که قرار است از طرف دشمن سرکوب شود به راه می افتد .
و نیز یا پخش و پررنگ کردن نقاط ضعف و اختلاس و ...یک تنفر پنهانی را در دل این جوان به یادگار می گذارد که در سر به زنگ ها به کمک نقشه های بعدی دشمن می آید و پیش نیازی برای افکار سازی و ایده سازی دشمن می شود ولی از آن طرف دستاورد های کشورهای دیگر پررنگ شده و به غلط با ما مقایسه می شود آن هم نه مقایسه منصفانه و علمی یک مقایسه ی سطحی و عوام فریبانه که حاصلی جز ناامیدی و بی حرکتی جوان نمی شود .
حالا این جوان یا این جامعه هدف که دست پرورده ی شبکه های اجتماعی است.همان نیرو هایی که قرار بود موتور حرکت جامعه باشند با یک یدبینی و دلسردی مواجه میکند .جامعه ایی که نه حوصله و انگیزه ایی برای کار دارند و نه می توان از آنها توقع داشت برای یک آرمان جانشان را بدهند جامعه ی هدفی که مهاجرت برای آنها پیشرفت و کار در داخل کشور برایشان خرمالی و عمر تلف کردن است.جامعه ایی که در این سیل مطالبی که برایش ارسال می شود . دیگر فرصتی برای فکر کردن به امام زمان (عج). قیامت .هدف خلقت ندارد و ذره ذره تبدیل میشود به یک ماشین تحمیل افکار, که این قضیه بی شباهت نیست به استعمار فکری و اندیشه.
آیا شبکه های اجتماعی این نیاز ها را بر طرف می کنند ؟
اول اینکه در شبکه های اجتماعی عمده ارتباط بین افراد چت است که یک نوشتاری بی روح است که توسط فونت های عمدتا کلیشه ای می خواهد مفاهیم را انتقال دهد . این را مقایسه کنید با نامه هایی که دستخط داشت که خود این دستخط می توانست بار عاطفی را منتقل کند .
دوم اینکه در نامه ها کلمات بار معنایی و احساسی خود را از دست نداده بودند و کلماتی مثل عشق و دوست دارم و.... مثل دلار بدون پشتوانه در شبکه ها ی اجتماعی به وفور یافت نمی شدند و ارزش خود را از دست نداده بودند .
به دلیل ضعف این شبکه ها در انتقال احساسات و عواطف کاربران دست به ایجاد روش های گوناگون از قبیل عکس و استیکر و ... استفاده می کنند تا بتوانند حرفشان را بزنند و لی بازهم کاری از پیش در نمی آوردند و ارتباطشان در حد یک ارتباط ماشینی و مصنوعی ادامه پیدا می کند ....
ادامه ی این ارتباط باعث می شود که کاربریکه نتوانسته حرفش را بزند و شاید حتی پاسخ درستی به آن داداه نشده است از چاچوب های عرفی خارج شده و به گروه هایی روی بیاورد که در قبال حرف های پوچ و مزخرفی که میزند شادی اندکی به فرد می دهد و نیاز های اجتماعی فرد را در لحظه و مسکنی پاسخ می دهد ذائقه ی فکری فرد را عوض کرده و آغازی می شود برای تغییر یک انسان و تبدیل به یک عضو اجتماعی تابع و مورد هدف دشمن.
در این موقع هست که فرد برای یک استحاله ی فکری و یک شست و شوی فکری آماده است . برای همین آرمان و اهداف بلندی که شاید مهم ترین بخش از زندگی یک جوان را تشکیل می دهد در این شبکه ها به خنده و بازی گرفته می شود به طوری که فرد شاید به مهم ترین رویداد سیاسی و یا یک دستاورد علمی می خندد و موجی از جوک ها است که در مورد سوژه ی خاصی که قرار است از طرف دشمن سرکوب شود به راه می افتد .
و نیز یا پخش و پررنگ کردن نقاط ضعف و اختلاس و ...یک تنفر پنهانی را در دل این جوان به یادگار می گذارد که در سر به زنگ ها به کمک نقشه های بعدی دشمن می آید و پیش نیازی برای افکار سازی و ایده سازی دشمن می شود ولی از آن طرف دستاورد های کشورهای دیگر پررنگ شده و به غلط با ما مقایسه می شود آن هم نه مقایسه منصفانه و علمی یک مقایسه ی سطحی و عوام فریبانه که حاصلی جز ناامیدی و بی حرکتی جوان نمی شود .
حالا این جوان یا این جامعه هدف که دست پرورده ی شبکه های اجتماعی است.همان نیرو هایی که قرار بود موتور حرکت جامعه باشند با یک یدبینی و دلسردی مواجه میکند .جامعه ایی که نه حوصله و انگیزه ایی برای کار دارند و نه می توان از آنها توقع داشت برای یک آرمان جانشان را بدهند جامعه ی هدفی که مهاجرت برای آنها پیشرفت و کار در داخل کشور برایشان خرمالی و عمر تلف کردن است.جامعه ایی که در این سیل مطالبی که برایش ارسال می شود . دیگر فرصتی برای فکر کردن به امام زمان (عج). قیامت .هدف خلقت ندارد و ذره ذره تبدیل میشود به یک ماشین تحمیل افکار, که این قضیه بی شباهت نیست به استعمار فکری و اندیشه.
ارسال نظر
اخبار برگزیده